ان یا عبد اسمع ندائی و ان بندائی تحیی افئده العالمین ان اذکر ربک فی اللیالی

ان یا عبدالله قد حضر کتابک بین یدی ربک و توجه الیه طرف الالطاف انه لهو السامع المجیب

ان یا مصطفی طوبی لک بما فزت بانوار الوجه و حضرت محضر الامر و کنت من الفائزین

انا نذکر الارض التی جعلها الله موطی قدوم احبائی الذین اذا سمعوا الندا اقبلوا الی

انا نذکر من قلمی الاعلی من سمی بمحمد فی ملکوت الانشاء و ذکرناه من قبل فضلا

انا نشکو عن الذین تجاوزوا حدود الله و اوامره و اتبعوا اهوآئهم الا انهم من

ای امه الله ذکرت همیشه در منظر اکبر بوده و اسمت در الواح مذکور لذا سزاوار است

ای حیدر کتابت لدی العرش حاضر و آنچه ذکر نموده بودی بشرف اصغای حضرت محبوب

ای ذبیح حدیث ذبح تازه شد و دفتر عالم را تجدید نمود ذبیح ارض صاد بقربانگاه

ای سلیمان جهد نما تا در ایام دوست یکتا بمقامی فائز شوی که ذکرش در کتاب اسما از قلم

ایام لقا مذکور و عرف وفا از یمین وادی بقا متضوع لازال بذکر غنی متعال فائز و

این مظلوم در این مقام اعلی و افق ابهی اولیای حق جل جلاله را ذکر مینماید شاید حلاوت

بجانان جان همی دریافت ره از بوی او مهر و مه آمیخت با هم روی او و ابروی او

تلک آیات الله نزلت بالحق من جبروت الله المهیمن القیوم و فیها قدر کل ذکر خیر

ثم اذکر محمدا الذی اتصل الرکن الاول من اسمه باسم ربه العزیز العظیم... یا الهی لک الحمد بما اخذنی عرف عنایتک و قلّبتنی نفحات رحمتک

حرف جیم را اگر متذکر باشد القا کن والا دعه بنفسه لیحترق بنارها الی ان یدخل

حق جل جلاله آگاه و ملک و ملکوت گواه که اینمظلوم لله قیام نمود و عباد ارض را

حمد حضرت مقصودی را لایق و سزاست که عباد پژمرده بل مرده را بنفحات آیات و کوثر

حمد خدا را مالک ارض و سما را مقصود یکتا را معبود بیهمتا را که در جمیع احوال

حمد مالک قدم را که بانوار اسم اعظم افئده و قلوب را

حمد مقدس از تغییر و زوال غنی متعال را لایق و سزاست که از تجلیات انوار نیر

حمد مقدس از ذکر ملکوت و وصف اصحاب جبروت مالک لاهوت را لایق و سزاست

حمد مقدس از ذکر و بیان مقصود عالمیان را لایق و سزاست که اعراض و اعتراض

حمد و ثنا ذکر و بها لایق مقام بلند قلم اعلی است که در هر آن لئالی حکمت و
