ندای رحمن مرتفع ولکن آذان اکثر عباد از اصغاء آن محروم و وجه قدم از مشرق عالم

هاتف رحمن جمیع من فی الامکان را مژده داد که وعده الهی ظاهر شد و آنچه در

هذا کتاب الله العزیز الکریم نزل للورقه التی اخذتها نفحات ربها الرحمن و قلبتها

هذا کتاب الی عبد الله الذی سمی بعلی فی ملکوتنا الاعظم العظیم و حضر تلقاء

هذا کتاب من الذی اخذ عهد نفسه نقطه البیان قبل اخذ عهده عن کل من فی السموات و

هذا کتاب من الله الی الذی کان بالعهد وفیا و صبر فی جنب الله و کان فی الامر

هذا کتاب من عند نقطه البیان الذی سمی بالحسین بین السموات و الارضین ثم

هذا کتاب من لدنا الی عبد من العباد لیجذبه الی مقر القرب و القدس و اللقا

هذا کتاب من لدنا الی من سرع بقلبه الی شطر الفردوس و اذا ارتفع الندا عن یمین

هذا کتاب من لدی الله الی عبده الذی سمی بحیدر قبل علی لیاخذه نفحات الامر من

هذا کتاب نزل بالحق من لدن عزیز حکیم لا ریب فیه انه نزل بالحق من لدی الله

هذا لوح فیه یحشر کل الارواح فی هیاکل عز مکنون

هذا ما اشرق من مطلع الاراده یا ایها المذکور بین یدی الوجه قد سمعنا ندآئک و قرء

یا احمد ان الفرد الاحد ینادیک من هذا المقام العزیز ان استمع ندآء ربک انه لا تعادله

یا اسم جود علیک بهائی نامه جناب سمندر علیه بهائی ملاحظه شد طوبی له و لقلمه و

یا اسمی علیک بهائی نامه شما رسید و در قصر تلقاء وجه مالک قدر عرض شد چون ذکر

یا اسمی مهدی علیک بهائی صورت مطالب جناب سید اسدالله را نوشته بودید امر اتحاد

یا الهی ان ورقه من اوراق ارضک ارادت سدره فردانیتک و اخذتها نفحات ایامک علی

یا الهی و سیدی و سندی و رجای یشهد لسان ظاهری و باطنی بانک انت الله

یا امتی جناب محمد قبل تقی علیه بهائی از وطن ظاهر لحب الله حرکت نموده قاصدا

یا امتی علیک بهائی و عنایتی حق جل جلاله در لیالی و ایام عباد و اماء خود را

یا امتی و یا ورقتی ندایت را مکرر شنیدیم و مع بلایای محیطه و رزایای عظیمه

یا اهل الامکان و ربکم الرحمن قد فاحت نفحات قمیص السبحان بین العالمین و

یا اولیاء الرحمن فی البلدان یذکرکم المظلوم فی سجنه الاعظم و یذکرکم بایاته انها
