تری یا الهی اشراق شمس کلمتک من افق سجنک بما ارتفع فیه ذکرک بلسان مظهر ذاتک

تری یا الهی بان البهاء یذکرک بعد الذی ورد علیه من البلا ما لایقدر ان یحصیه

تعالی الذی اظهر جماله المکنون بانوار احاطت السموات و الارضین و انطق کل شیء

تفکروا یا احبائی فی هذا البدیع الذی به ظهر حکم البدع طوبی لمن عرف و قال لک

تلک آیات القدس نزلت بالحق من لدنا علی العالمین جمیعا لیتبعوا الناس سبل ربهم

تلک آیات القدس نزلت بالحق و فیه یذکر کل امر حکیم و فیه ما یقرب الذینهم آمنوا

تلک آیات الله قد نزلت بالحق من ساحه عرش عظیم للذی تشرف بلقاء الله و کان خادما

جمیع اشیا شهادت داده اند بر عظمت ظهور الله ولکن عباد از ظهور غافل و باصنام

جمیع رجال و نساء عالم منتظر مظهر ظهور الهی و مترصد اشراق نور صمدانی بودند و چون

جمیع عالم منتظر ایام الله بودند چه که حق جل جلاله در کتب و زبر و صحف خود وعده

جمیع عالم و طوائف امم منتظر ایام ظهور بوده اند و جمیع را حق جل جلاله باین

جناب ابوالحسن علیه بهائی وارد و ذکر شما را نمود لذا این مظلوم در این سجن مبین

جنود عشق و محبت الهی بر وجود توجه نمود هر قلب را مقبل یافت مسخر نمود اخذش

جوهر حمد و ثنا سزاوار مقصود یکتاست که در سجن اعظم مع احزان وارده و بلایای

جوهر حمد و ثنا و ساذج ذکر و بها حضرت قیومی را سزاست که از رحیق مختوم اهل قبور

ح س لازال طرف عنایت بانجناب بوده و قلم قدم شاهد و گواهست بر آنچه ذکر شد لاتیاس من

حضرت موعود کشف حجبات فرمود و غیب مکنون از افق ظهور اشراق نمود اوست مقصودیکه در

حمد حضرت مقصودی را لایق و سزا که محض عنایت اراده اش بهدایت احزاب عالم توجه

حمد کن خداوند بی مانند را که کاس عطا را از ایادی الطاف آشامیدی و بان فائز

حمد مولی الوری را که بکلمه علیا اهل ناسوت انشاء را کوثر عرفان عطا فرمود روح

حمد و ثنا اهل لجه احدیه را لایق و سزاست که از خلیج اسماء گذشته اند و قصد بحر

در حالتیکه سماوات حب مرتفع شده و شمس ود از مشرق صبح وفا طالع گشته و قمر محبت

دستخط مبارک که باینفانی مرقوم داشتید روح بخشید و قوت آورد و بعد از آنکه

ذکر الله عبده و ان بذکره یحیی کل عظم رمیما و ان ذکره طبیب القلوب و به یبرء
