حق جل جلاله اهل عالم را مخصوص معرفت خود خلق فرموده و جمیع را بطراز دانائی

حق جل جلاله دوستان خود را از عباد و اماء در سجن اعظم ذکر میفرماید ذکریکه

حمد خالق عالم را لایق و سزاست که بعنایت محیطه و اراده نافذه خلق را از عدم

حمد مالک قدم را که باسم اعظم عالم را بنور بدیع منور و بنار سدره مشتعل فرمود

حمد محبوب عالمیان را که از رحیق اطهر آشامیدی و بمنظر اکبر ناظری این مقامی است

حمد محبوبی را لایق و سزاست که انوار اسم اعظم را از افق عالم ظاهر فرمود

حمد مقدس از ذکر و بیان مالک اخلاق را لایق و سزاست که عبادرا بانوار نیر افاق منور

حمد مقدس از ذکر و بیان مقصود عالمیان را لایق و سزاست که عالم را بانوار نیر

حمد مقدس از لم یزل و لایزال محبوب بیزوالی را لایق و سزاست که از اشراقات انوار

حمد مقصود عالم را که باسم اعظم افئده و قلوب اولیا را بتالیف حقیقی و محبت معنوی فائز

حمد مقصودی را لایق و سزا که عالم را بعدل تربیت فرمود و بانوار فضل بیاراست جودش

حمد و ثنا ذکر و بها مالک ملکوت بیان را لایق و سزا که از جذب کلمه علیا از نیست

در اکثری از الواح احبای الهی را بحکمت امر نمودیم مع ذلک بعضی از آن تجاوز نمودند

در باره وجه معهود که از قبل نوشته شده بود مقصود آن بود که آنحضرت آنچه بایشان

در کل احیان کوثر حیوان از قلم رحمن جاری و ساری ولکن نفوس غافله از آن محجوب و

دریای کرم ظاهر و آفتاب عنایت الهی مشرق ولکن گوشی نه تا امواج بحر را بیابد و

دستخط آنمحبوب رسید نعمت جدیدی بود که در ایام صوم عطا شد هر جزئی را رزقی لایق

ذکر الله امه من امائه لتفرح فی نفسها و تکن بذکر الله مسرورا ولکن الذی احب

ذکر الله علی هیکل النار و هیئه النور من افق الظهور قد کان بالحق مشهودا قد ظهر

ذکر المظلوم لمن فاز بالرحیق المختوم اذ اتی القیوم بسلطان مبین هذا کتاب ینادی

ذکر من لدنا الی التی اقبلت الی الوجه و ارادت ان تتقرب الی البحر الاعظم اذ

ذکر من لدنا لقوم یفقهون لیجدوا حلاوه الذکر و یدعوا ما کان و ما یکون و یتمسکوا

ذکر من لدنا للتی اقبلت الی قبله من فی السموات و الارضین لتفرح بذکر الله

ذکر من لدنا للتی فازت بفجر المعانی و البیان اذ اتی الرحمن بجنود الوحی و الالهام
