شکرشکن شوند همه طوطیان هند زین قند پارسی که به بنگاله میرود مکتوب آنجناب

قد ذکر ذکره لدی الوجه و ذکرناه بما تهیج به بحر البیان فی ملکوت التبیان و

مع ایقانی بانه لایذکر بذکر دونه و اقراری بانه لایوصف بوصف ما سواه اذکره اتباعا بما

الامر لله الذی بموج من امواج بحر امتحانه غرق خلق کثیر لم یحص عدتهم الا نفسه

الحمد لله وحده و الصلوه و السلام علی الذی به بدء و منه ختم الذی کان مظهر هذه

ای امین بعنایت رب العالمین بافق مبین فائز شدی و باشراقات انوار جمال قدم در این

جوهر حمد و ثنا حضرت محمودی را لایق و سزاست که در مقام محمود خود جمیع عباد را

حمد حضرت مقصودی را لایق و سزاست که آنجناب را موید فرمود بر اقبال و توجه

حمد ساحت امنع اقدس حضرت مقصودی را لایق و سزا که اسرار قلوبرا ظاهر فرمود و

حمد مالک رقاب را لایق و سزا که در یوم ماب بی ستر و حجاب احزاب را بافق اعلی

در هر حین از احیان نعمتهای متوالیه متتابعه حضرت مقصود ظاهر و هویدا وجود از او

روحی و ذاتی لک الفداء ثم سری و کینونتی لک الفداء قد مضت ایام و ما فاز الخادم

سبحان من خلق الخلق للارتقاء الی سماء عرفانه و امرهم بالاتحاد لاعلاء کلمته و

یا راهب الاحدیه اضرب علی الناقوس بما ظهر یوم الله و استوی جمال العز علی عرش

الحمد لله الباقی الدائم المقتدر الذی احاط الارض و السماء بکلمته العلیا و اظهر الانسان و فضله

الحمد لله الذی انزل الایات و اظهر العلامات و بین للکل ما اراد انه لمالک

الحمد لله الذی توحد بالبقاء و تفرد بالعظمه و الکبریاء و تقدس عما ذکر فی ملکوت

الحمد لمن زین العالم بطراز العلم و به اوضح صراط العمل و اظهر ما یرتفع به

ان یا اسم السین ینادیک الله من هذا المقام المبین انه لا اله الا هو المقتدر

تعالی مالک ممالک و سلطان من فی لاهوت الامتناع الذی اظهر عن افق قلم القدم شمس

جوهر حمد و ثنا مقصود بیزوالی را لایق و سزاست که حزب خلیل را بر احزاب کثیره برتری

حمد مالک وجود و سلطان غیب و شهود را لایق و سزاست که بیک تجلی از تجلیات نیر

الها کریما رحیما بتو توجّه نمودهام و بحبل عنایتت متمسّکم و بذیل کرمت متشبّث

شهد الله لنفسه بوحدانیه نفسه و لذاته بفردانیه ذاته و نطق بلسانه فی عرش بقائه
