هذا کتاب ینطق بالحق و فیه سطر اسرار العلم و الحکمة لعل الناس فی ایام الروح یتذکرون

هذا لوح محفوظ نزل من لدی الله المهیمن القیوم و فیه جری کوثر الحیوان انه

هذا لوح نزل بالحق و یدع الکل الی الله رب العالمین و یوصی الکل بالعدل و الانصاف و

هذا یوم فیه استوی مکلم الطور علی عرش البیان و یدعوا من فی الامکان الی

هذا یوم فیه اضطرب هیکل الوفاء و ... البقاء علی افنان سدرة المنتهی بما ورد علی

هذا یوم فیه جرت الانهار و تمایلت الاشجار و نطقت الاثمار بما نطق لسان العظمه

هذا یوم فیه فازت الاذان باصغاء ما سمع الکلیم فی الطور و الحبیب فی المعراج و

هذا یوم فیه ینادی العالم و یبشر الکل الی الله رب العالمین ان الذی سمع انجذب

هذه ورقه الرضوان قد ارسلناها الیک لتشکر ربک فی العشی و الابکار ان اتبع مله

هل تری ما عبر و هل تجد ما غبر لم ادر لم یحزن البشر فاعتبروا یا اولی الالباب

ورقه آن امه بساحت امنع اقدس فائز ولکن بذکریکه باصغاء محبوب فائز شود مزین نه

ورقه من الله الی الورقه التی تمسکت بهذا الاصل القدیم و سمعت الندآء اذ ارتفع بالحق و

وفای حق را در ظاهر مشاهده کن که ترا فراموش ننموده و در احیان توجه قاصدین ذکرت از

یا اباالحسن لعمری قد فتح باب السرور بمفتاح اسمی الغفور فی ایام فیها اراد

یا احمد همج رعاع عالم بر اطفاء نور مالک قدم قیام نموده اند و بکمال جد و جهد

یا اسرافیل لعمر الله قد نفخ فی الصور و انصعق من فی السموات و الارض الا عده

یا اسم جود ذکر توجه من سمی بغلام حسین علیه بهائی را نمودی اگرچه حالت این ارض

یا اسم جود علیک بهائی و سلامی نامه جناب نبیل ابن نبیل نزد مظلوم قرائت شد لله

یا اسمعیل اینمظلوم ندا مینماید و بر خود نوحه میکند در ایامیکه جمیع اهل بیان

یا اسمعیل قد اقبل الیک الجلیل من هذا السجن و ذکرک بما اشتعلت به افئده المقربین

یا افنانی علیک بهائی ذکر بی لسان نمودی حال لسان رحمن از قبل او خود را ذکر

یا افنانی علیک بهائی و عنایتی اسمی مهدی علیه بهائی نامه شما را بساحت اقدس ارسال نمود

یا افنانی یا ایها القائم لدی الباب یشهد قلمی و لسانی بتوجهک و اقبالک و حضورک

یا الهی هذا غصن آخر الذی انشعبته من سدره التی اثمرت بعرفان مظهر نفسک العلی
