تبارک الذی باسمه تحرک القلم الاعلی و نفخ فی الصور و انصعق من فی ملکوت

تری یا اله الاسماء و فاطر الاشیاء اولیائک بین ایادی الظالمین من خلقک الذین

تعال یا قلمی کیف حالک فی هذا الیوم ا اخذک سکر رحیق العرفان

تلک آیات التی جعلها الله حجه لمن فی السموات و الارضین و جعلها دلیلا لنفسه و

تلک آیات الله الملک الحق المبین و نزلناها علی عبد من عبادنا لیتذکر فی نفسه و

تلک آیات الله قد نزلت بالحق من سماء عز رفیعا طوبی لمن طهر اذنیه لاصغاء کلمه

ثمر از شجر بوده حال از کلمه مشهود نور از شمس بوده حال از آیه مذکور سبحان

جناب آقا علی اکبر انشاء الله بذکر و ثنای حق جل جلاله ناطق باشید و بما

جناب حسین علیه بهائی و عنایتی نامه آنجنابرا بساحت اقدس ارسال داشت و بنور لقا

چه شود که لطیفه جان قمیص هدهد پوشد و بسبای جانان سفر نماید و روح صافیه بخلعت

حق جل جلاله شهادت میدهد بوحدانیت خود و این مظلوم گواهی میدهد بانچه از قبل و

حق جل و عز در لیالی و ایام بندگان و کنیزان خود را از قلم اعلی ذکر میفرماید طوبی

حلاوت بیان الهی بمقامی است که اگر من علی الارض باصغای آن فائز شوند کل بافق

حمد دانای یکتا را لایق و سزاست که شمس را ضیا بخشید و نور را بها از بحر لولو

حمد مالک ملک و ملکوت را لایق که از کلمه علیا حقایق وجود را بطراز اقبال و قلوب

حمد محبوبی را لایق و سزاست که ابواب عرفان را بظهور نیر اعظم بر اهل عالم باصبع

حمد مقصودی را لایق و سزاست که از اطوار ورقات سدره امر نفوس طاهره زکیه مقدسه

در این فجر روحانی و صبح نورانی حین صرف چائی غصن اکبر حاضر و ذکر شما مذکور

در این کلمه مبارکه که بمنزله سراج است در ظلمت عالم ناظر باش و باو متمسک شو

دو امر عظیمست یکی عرفان نباء اعظم و آخر استقامت بر ان کینونت قبول

دوست یکتا میفرماید ای دوستان از آلایش امکان خود را طاهر نمائید تا باسایش

ذکر الروح عبده فی اللوح قد کان بالروح مذکورا لیجعله مشتعلا بنار الامر علی شان

ذکر رحمه ربک عبده رحیما لیجتذب من ندآء ربه و یتوجه بقلبه

ذکر من لدنا لامه فازت بایام الله و عرفت ما ظهر فیها اذ غفل عنه علماء الارض الا
