لک الحمد یا الهی بما اظهرت ما هو المکنون فی علمک و بینت للعباد ما یقربهم الی

لک الحمد یا الهی بما بارکت علی عبدک الذی شرفته بلقائک و اسمعته آیاتک یا الهی

حمد پروردگار عالم را که کل را تربیت فرمود و خود را در کتاب ... لک الحمد یا مالک الوجود بما ایدتنی علی الاقبال الیک ... قسم بآفتاب حقیقت که از افق سجن مشرق وقتی شد

لک الحمد یا مولی الملکوت و مالک الجبروت اسئلک باسمک الذی به اقمت القیامة و اظهرت اسرارها

لله الحمد و له الشکر و له الفضل و العطا و الرحمه و البهاء بما انزل فیهذه

لله کلمه لو تظهر من افقها تراها کالشمس مشرقه و کالنار مشتعله مره نراها جاریه

لم ادر یا الهی کیف اکون بین عبادک کلما اذکرهم ببدایع ذکرک یعترضون علی و

لوح الله قد نزل بالحق و اشرق من افق سمائه نیر البرهان من لدی الرحمن کذلک قضی

لوح مسطور رقم من اصبع القدره طوبی لقوم یعرفون انه رشح من بحر البیان یشهد

لوحی از سماء مشیت مخصوص سرکار نایب الحکومه نازل و ارسال شد برسانند

ما فی الوجود را در سبیل الهی انفاق نمودیم و من غیر ستر و حجاب امام وجوه عالم ندا

مدتیست رفتید انشاء الله بزودی مراجعت نمائید در امور بحق توکل نمائید اوست

مکتوب آنجناب بمقر عرش وارد شد و آنچه از عربی و فارسی معروض داشتید اصغا گشت

مکتوبت در سجن اعظم بنظر این مسجون رسید و اذن حضور خواسته بودی این فقره در

نامه ات رسید و حنین قلبت اصغا شد الحمد لله بآنچه محبوبست موید شدی

نامه ات رسید و ندایت شنیده شد عریضه ات لدی العرش مقبول افتاد چه که از حق

نامه شما رسید و مضمون آن معلوم آمد در جواب نفس مذکور لوحی منیع نازل و ارسال

ندای قلم اعلی در کل حین مرتفع و لسان عظمت در جمیع اوان متکلم و شمس جمال محبوب

ندایت شنیده شد و نفحات محبتت استشمام گشت ان ربک لهو السمیع البصیر باید بکمال

نسمع ان الشعر یشهد و یقول تالله قد ظهر المنظر الاکبر و مالک القدر ینادی البشر

نسئل الله تبارک و تعالی ان یتصرف بکم مدائن الافئدة و القلوب و یظهر بکم ما کان مکنونا

نشکر الله رب الافق الاعلی و العرش و الثری بما الف بین قلوب الاولیاء الذین

نشهد انک سمعت الندآء و اقبلت و حضرت و شربت کوثر البیان من ید عطاء ربک الکریم

نظر عنایت حق بدوستانش بوده و خواهد بود اوست خالق و اوست رازق و اوست معین و اوست
