انا نذکر من سمی بمحسن لیجد عرف بیان الرحمن و یکون من الراسخین کم من قوی اعرض

انا نذکر من سمی بموسی و نامره بما امرنا به العباد الذین اقبلوا الی هذا المقام

انت الذی اسمعناک فی اول الایام حفیف سدرتی و خریر کوثر بیانی و صریر قلمی

انشاء الله لازال از کوثرعرفان بیاشامی و بذکر محبوب امکان مشغول باشی هر نفسی

انشاء الله لم یزل و لایزال در ظل عنایت سلطان بیمثال ساکن و مستریح باشید قلم

ای امه الله ندایت اصغا شد و کتابت لدی العرش فائز گشت ان اشکری ربک بهذا الفضل

ای اهل زا قلم اعلی شهادت میدهد از برای نفوسیکه در آن ارض بشهادت کبری فائز

ای بنده خدا نظر حق با تو بوده چه که تا او ناظر نباشد احدی ناظر باو نخواهد

ای بنده دوست ندای دوست را از گوش جان بشنو مادامیکه باو ناظری او بتمام چشم بتو

ای رب فاجذبنی من نفحاتک علی شأن اشتعل باسمک بین الأکوان لیجد کل نفس منی حرارة

ای زهرا آفتاب عنایت مشرق و امطار رحمت نازل و لسان رحمن در کل احیان عباد و

ای طایران هوای رحمن بکلمات مسطوره از جمال احدیه محجوب ممانید چه که آنچه از

ای عسکر قلم اعلی شهادت میدهد بانک انت من الذین آمنوا و فازوا ان اشکر و کن من الشاکرین

ایادی عطای الهی کل را تربیت نموده و بلسان مظاهر نفس خود جمیع من فی العالم را

اینست مشرق جود و مطلع کرم اینست مظهر غیب و نیر اعظم هر که فائز شد

آنچه در ازل الازال مستور بود حال ظاهر مع ذلک اهل ارض از این فضل اعظم که از

آنچه مسطور آمد مشهود گشت و هرچه مستور بود مشهور آمد حمد خدا را که ثمرات شجرات

بحر معانی در اکثری از اوقات محض جود و فضل بانجناب ترشح نموده الواح منیعه

بعد از عرفان حق جل جلاله و استقامت هیچ امری اعظم از تبلیغ نبوده و نیست صدهزار طوبی

بیان شان لسان حال اشجار ناطق حرارت از نار حال از شجر ظاهر امروز آفاق قلوب

جمیع از برای لقای الهی خلق شده اند و کل را از این مقام اعلی قسمت بوده و هست ولکن احتجابات خلق مابین فیض

حق منیع گواهی داده ببزرگی این یوم عزیز و عظمت امر ولکن احدی مقصود بیان رحمن

حمد خدا را که بر فلک تقدیس وارد شدی و از سلسبیل قدس معنوی آشامیدی ولکن اریاح

حمد کن خدا را که از کوثر حبش آشامیدی و از نسیم عنایتش از خواب غفلت سر برداشتی
