لعمر الله ان البحر منع من امواجه و الشمس من اشراقها و السدرة من اثمارها

لعمر الله مقدر شده از برای اولیا آنچه که اقلام عالم از ذکرش عاجز و قاصر است

لک الحمد یا الهی بما ایدت عبادک و امائک علی ذکرک و ثنائک و خدمه امرک اسئلک

لک الحمد یا الهی بما مستنی الذله الکبری مره اخری فی حبک یا من بیدک ملکوت

لم یزل یبدع ما یشآء کما یشآء و یخترع ما یرید بما یرید لم یکن علة الا انشائک

مجدی حضرت بدیع تلقاء حضور حاضر شد و اراده نمود بشما اظهار عنایتی فرماید و از

محبوب امکان در بیان میفرماید یک کلمه از کلمه الهیه در آن ظهور اعظم بهتر است از

نشهد انه لا اله الا هو اقرارا بوحدانیته و اعترافا بفردانیته و بعد انا سمینا

و الحمد لمن جعل الظلمه طراز النور و به زین جمال الظهور و هذا من قدره ماسبقه

و العارف من یعرف مظهر نفسی فی جمالی المشرق باسمی فی قمیص امری المقدس عن کل

و نذکر اخاک لیفرح بذکر ربه و یکون من الذین نبذوا ما عند القوم و اخذوا ما امروا

حمد حضرت موجودی را لایق و سزاست که بانوار ملکوت عالم ناسوت را … و همچنین ذکر جناب سینا

وجه قدم از سجن اعظم باحبایش توجه نموده و مینماید طوبی لمن قام علی خدمه الامر

ورقای بقا بر سدره منتهی در هر صبح و شام باین کلمه احلی مغرد است ای مجذوبان

یا اباالقاسم زارعین بتایید و توفیق الهی تخم کشته اند و از آب رحمت رحمانی نمو

یا احمد ان احمد الله بما خلقک و رزقک و رباک و سقاک کوثر العرفان انا نشکر الله

یا احمد جهد نما تا بثمره شجره قلم اعلی فائز شوی هر نفسی بان فائز شد لا یضره

یا احمد قبل علی ان استمع ندآء مالک القدم الذی ارتفع من شطر سجنه الاعظم و قل

یا اخت امیر ذکرت در ساحت اقدس بوده و هست این یوم جناب امیر بحضور فائز ذکر تو

یا اخوانی نوصیکم و ابنائکم و من فی العالم فی اغصانی ایاکم ان تعترضوا علیهم او

یا اسمعیل یذکرک المظلوم من شطر السجن لتقوم علی الذکر و الثناء بین ملا

یا اسمی جزئی وجهی امر شد جناب آقا سید علی قد

یا افنانی ان البهاء ینهی عن الهوی و یامر الکل الی مالک الوری و یشهد لک

یا افنانی علیک بهائی انا امسکنا القلم عن ذکرکم حکمه من عندنا ان ربکم الابهی
