فسبحانک اللهم یا الهی اسئلک بسراج الذی اشتعل فی قطب الاکوان و احاطته اریاح الاحزان

ان یا اسمی اسمع ندائی ثم ابک ببکائی ثم افرح بفرحی ثم اصعد الی سمائی و سیر فی

انا کنا ماشیا فی البیت فی لیله الدعجاء شدیده الظلماء تاره کنا ناظرا الی منظر

هذا کتاب مبین نزل للامین الذی آمن بیوم الدین و سلک منهج الیقین ان یا امین لو

کل من سجن لا ینبغی ان یحزن بل یلیق له بان یستبشر لانه اتبع مولاه فی السجن کما

کنتُ عبداً قبل ان یخلق الوجود من العدم و قبل ان یرتفع اعلام الهویه علی اتلال القدم

نسئل الله تعالی ان یحفظ حضرة السلطان عبد المجید خان الذی به اطمئنت القلوب... یا ابا المعالی علیک سلام الله و بهائه لعمری ما انقطع نفحات ذکرک

ان یا مهدی فألق التکبیر علی وجهه من لدن هذا المسجون و قل یا عبد

یا ذبیح این سنه سنه شداد است و تفصیل امور تا حال به آن جناب ذکر نشد

هذا کتاب من لدنا الی الذی فاز بأنوار الوجه و سمع ندآء ربه العلیم الحکیم

حمد حضرت مقصود را سزاوار که بکلمه مبارکه طیبه طاهره عباد نورانی شفقت

مختصری از تفصیل این عبد آنکه بعد از ارتقای روح نیّر اعظم از ظلم مشرکین

حمد حضرت مقصودی را لایق و سزاست که از حرکه قلم اعلی اهل ناسوت انشاء

حمد حضرت مقصودی را لایق و سزا که باسا و ضرای عالم را مخصوص راحت و رفعت و عزت

حمد و ثنا سزاوار اولیا بوده و هست که ظهورات اراده الهی و مشیت رحمانی از ایشان ظاهر

شهد ربنا و مقصودنا بوحدانیته ذاته و فردانیته نفسه و نشهد بما شهد

امروز حمد و شکر مخصوص اولیاست یعنی نفوسی که برحیق مختوم رسیده و میرسند

الحمد لله الذی عرفنا امره و علمنا ظهوره و هدانا الی صراطه و کشف لنا ما

سبحان الذی اظهر لنا ما کان مسطورا فی کتابه و مکنونا فی علمه و شرفنا بلقائه

حمد حضرت مقصودی را سزاست که بانوار آفتاب حقیقت مدن و دیار را بنور معرفت

الحمد لله الذی نطق بکلمه من کلماته العلیا و بها فصل بین العباد فی ناسوت الانشاء
