زنجیر در گردن خیلی رنج آور بود ولی بدتر و سخت تر از آن این بود که انگشت ابهام هر دو دست را از پشت سر بیکدیگر

در وجود آیتی است که ما در اکثر الواح آنرا باکسیر اعظم تعبیر فرموده اسم این آیت در هر نفسی

دول عالم در ازدیاد آلات ناریه میکوشند تا حدیکه مانند تعبان میشوند و بهم میتازند

آیا صدر اعظم هر ماهی چقدر شهریه و مخارج برای شما معین کرده

عبد حاضر چای به نبیل بده ولی به آقا طاهر نده ... آیا صبح چای نوشیدید یانه

ما بحضرات علما در عتبات پیغام دادیم که اگر میخواهند مطلب ما را بفهمند

من از جمیع شماها راضی و خوشنودم زیرا خدمت کردید و زحمت کشیدید هر صبح آمدید و هر شام

روزی چند نفر آخوند بدیدن ما آمدند یکی از آنها پرسید شما اهل کجائید

یک شعر برایت بخوانم که از حکیم سنائیست هر چه بینی جز خدا کن بت بود بر هم شکن

بیان غصن اعظم و قوت و تصرف و تخیر شان حال معلوم و ظاهر نیست بعد معلوم میشود که فردا وحیدا... اگر ممکن بود هر نفسی اول ورود مدینه عکا غصن اعظم را ملاقات نماید و در خدمتشان ادراک فیض
