خدایا بهرام خسرو آرزوی کوی تو نمود تا روی تو بیند بال و پر بگشود تا سوی تو

رب و رجائی ان هذا العبد تذکار من عبدک الذی کان لم یزل ملحوظا بلحظات عین

رب و رجائی و غایه املی و منائی قد مس الضر عبدک الخاضع الی جبروت الجلال

رب و رجائی و مقدری و مصوری و ملاذی و معاذی ان عبدک عزیز قد تذلل الی جبروت

زنجیر سجن یوسفی چون گردنه احسان اولور مصر حقیقتده عزیز هر کشوره سلطان اولور

سبحانک اللهم یا الهی انت الذی بتجلی من انوار احدیتک احییت الموجودات و باشراق

شمع شبستان حق نور بافاق بخش مقتبس از شمس شو شعله و اشراق بخش شرق منور نما غرب

شیخ الاسلام تفلیس بخیال خویش رد نفیسی بر این امر تحریر نموده و برهان واضح

لاشکرنک ربی علی ما هدیت المشتاقین الی جنه اللقاء و دعوت المنجذبین الی مشهد

نامه شما رسید و از اینکه در فکر انتخاب عمومی بودید روح و ریحان حاصل گردید و

ای بندهء حقّ کار از آن گذشته که ما نشسته به استدلاليّه به جهت اهل بيان مشغول شويم و رسالهای تأليف نمائيم

نور هدی تابان شده طور تقی رخشان شده موسی بجان پویان شده کهسار سیناء آمده صبح

و انت الذی یا الهی اضرمت فی قلوب احبتک نار محبتک و اخذت منهم زمام الاراده و

یا ابن النبیل الذی عرج الی ملکوت ربه الجلیل ایدک الله فی جمیع الشئون و جعلک

یا ابن من احبه الله و احبه بزیبا بگواید امتحان عبدالبهاء زیبا و سزاوار نه چنان

یا اماء الرحمن علیکن البهاء و لکن العزه الابدیه فی النشئه الاولی و الموهبته

یا امه الله المقربه جناب میر ناصر با وجهی ناضر حاضر و در نهایت خلوص باطن و

یا امه الله الورقه الطیبه الزکیه قد ذکرت اخاک الذی سعی فی سبیل الله و اباک

یا امه الله شکر کن خدا را که پسر پاک گهری عنایت فرمود که در درگاه کبریا

یا امه الله و الورقه المخضره الریانه بماء محبت الله جناب خان کوه و دشت و صحرا
