الیوم جوهر حمد و ساذج ثنا مخصوص نفوسیست که باسم مالک وری بر سفینه حمرا جالسند

امروز از حفیف سدره منتهی در رتبه اولی اینکلمه علیا اصغا میشود لاتنظروا الی

امروز ام الکتاب امام وجوه احزاب ندا میفرماید و اهل عالم را بعنایت اسم اعظم

ان اشهد علی انه لا اله الا هو و ان هذا الغلام لبهائه لمن فی السموات و

ان المظلوم اراد ان یذکر من شرب رحیق البرهان اذ منع عنه الذین کفروا بالرحمن و

ان یا ابن اسمع ندآء هذه الطیر التی تغن علی افنان سدره البقا و تدعو الناس الی

ان یا باقر اسمع صریر قلم الاعلی عن شطر ربک العلی الابهی لتجذبک نغماتی و تطیرک

ان یا حرف الباء اسمع ندآء من ینادیک حین الذی اجتمعت علیه کلاب الارض عن کل

ان یا حسین ان استمع ندآء المظلوم الذی سجن فی هذا المقام بما دعا الناس الی

ان یا خلیل انک لن تعرف ما ورد علی خلیل الرحمن من مظاهر الشیطان قل ان النمرود

ان یا ضیف الله این المضیف و این صاحبه ان اعلمی بانه فی ایدی الاعدآء و یمکرون

ان یا عبد ان استمع ندآء الله مالک القدم من شطر سجنه الاعظم لعمری لو یفوز من

ان یا علی فاصبر فی امری و لاتحزن فی نفسک لان الفراق و ان کان امر منکل مر ولکن

ان یا قلمی الاعلی ان اذکر من توجه الی الله و سمع ندآئه و فاز بایامه و اجاب

انت تعلم یا الهی بان شفتائی مافتحتا الا باذنک و ماجری قلم القدم الا بامرک و

انشاء الله بعنایت رحمن از رحیق حیوان که بید قدرت الهی مفتوح گشته بیاشامید

اول عرف تضوع من قمیص رحمه ربک مالک الاسماء علیک یا ایها النجم المشرق من

ای حبیب محبوب میفرماید تالله این سماء قدس اعظم را سلم قدم باید تا بر او قدم گذاشته

ای دوستان در این ایام که شمس ظهور مشرق و وجه باقی لائح و بحر اعظم الهی در امواج و

ای مادر نوشته تو را بزبان پارسی مینویسم تا شیرین زبانی طیر الهی را از لسان

ای مهربان دوستی از دوستان یادت نمود یادت نمودیم امروز آنچه دیده می شود گواهی

این مشت خاک را از اهتزاز کلمهٴ مبارکه منع منما و از حرارت محبت محروم مساز دریاهای عالم

این مظلوم از اول ایام الی حین بین ایادی اعدآء مبتلی باساء و ضراء بمقامی رسیده

آفتاب حقیقت از افق سماء سجن مشرق و ناطق و نور بیان بملکوت برهان از افق اراده
