ان یا عبد بشر فی نفسک و انا کنا معک حین الذی خرقت الحجبات و نطقت بذکر ربک

ان یا عبد قد قضت ایام و ماحضر تلقاء العرش کتابک کانک نسیت ربک و کنت عن شاطی

ان یا علی قد بکی محمد رسول الله من ظلمک بما اتبعت الهوی و اعرضت عن الهدی

ان یا قلمی الاعلی ان اذکر من طار الی سدره المنتهی و فاز بما کان مسطورا فی

ان یا محمد قبل باقر ان استمع الندآء من شطر الذی احاطته البلاء من السدره

ان یا محمد قبل تقی طوبی لک بما اقبلت الی وجهی و ذکر اسمک فی محضری حین الذی

ان یا مهدی ان الرجل حرکته الاهوآء ان ربک لهو العلیم الخبیر لذا امرناک بان

ان یا نسیم الصبا ان رایت اهل البهاء و اقصص لهم قصص الغلام لعل یقومون علی

انا اردنا فی هذا الحین ان نذکر من ذکرنی و اقبل الی افقی فی یوم فیه ظهر ما کان مکنونا

انشاء الله از باده اراده الهیه بنوشید بشانیکه جمیع ارادهای عالم را در ظل اراده حق

انشاء الله بذکر حق مشعوف باشی و بیادش مسرور قلب که محل تجلی الهیه است از

انشاء الله بعنایت محبوب آفاق از ما سوی الله فارغ باشی و باو مشغول و در جمیع

ای امه الله طرف الله بتو ناظر و از رحمت محیطه و عنایت سابقه در این سجن مبین

ای بلبلان گلزار احدیه و ای طایران گلستان صمدیه صبح بشارت الهی از افق جان

ای پدر قلم اعلی میفرماید در حال پسر فکر کن و ببصر اظهر بمنظر اکبر ناظر باش آخر هر

ای حسن جمیع عالم از حق بوده و هست و حق جل جلاله جمیع اهل ارض را تربیت فرموده

ای دوستان خداوند یکتا امروز دریا بموجی دیگر ظاهر و آفتاب بنور اعظم مشرق از

ای کمال غنی متعال در سجن اعظم تو را ذکر مینماید هیچ فضلی اعظم از این نبوده و

ای کنیز من و فرزند کنیز من بشنو ندایم را که از شطر سجن اعظم مرتفع گشته قسم

ای نهالهای وجود امید آنکه در این ربیع رحمانی و یوم نورانی از امطار سحاب فضل

ای هبه الله قلم اعلی میفرماید کتابت لدی الوجه حاضر و بانوار نظر مالک قدر مزین

ایام ایام امتحان و ابحر اختلاف و ابتلا در هیجان و رایات مشتبهات از هر گوشه

ایامیکه در کتب الهیه از قبل مسطور بود ظاهر و مشهود و صبح ظهور از افق اراده

این عبد لازال اولیا را ذکر نموده و کل را بافق اعلی دعوت فرموده ولاکن
