انا ذکرناک مره بعد مره لتقوم علی خدمه مولیک رب الارباب طوبی للسان تکلم بذکره... اول نور اشرق و لاح من افق رحمة اللّه مالک الأنام

انا سمعنا ندآء عبادی و امائی من کل الاشطار طوبی لامه اقبلت و قالت آمنت بک یا

انا کنا ذکرنا الذکر و مراتبه و نثنی علیه اذا طلعت من الغرفه النورآء طلعه علی

انا نلقی الایات من لوحنا المحفوظ الی الذین وجدوا عرف الله و توجهوا الیه بقلوب

انت تعلم یا الهی بانی ما اشکو فی حبک عن البلایاء و لااجزع فی سبیلک عن الرزایاء

انشاء الله باسم الهی از کوثر صبر بیاشامی و از سلسبیل اصطبار بنوشی حزنت در

انشاء الله در کل احیان بعنایات مقصود عالمیان فائز باشید و بذکرش ذاکر چه که

انشاء الله در کل احیان بنار محبت رحمن مشتعل باشی و این نار حقیقت نور است

انشاء الله لم یزل و لایزال از رحیق مختوم که باصبع عنایت محبوب مفتوح گشته

انشاء الله لم یزل و لایزال بعنایات متتابعه مترادفه غنی متعال فائز باشید بعد

انشاء الله لم یزل و لایزال بعنایت الهی فائز باشید و بذکرش ذاکر الحمد لله در

اهل یقین را گمان آنکه حوادث عالم نزد حزب الهی معدوم و مفقود است و حال مشاهده

ای امه الله از دوست غیر دوست مخواه و از محبوب جز رضایش مطلب عنایتش از صد هزار

ای امه الله حمد کن خداوند یکتا را که ترا موید فرمود بر امریکه اکثر اماء ارض

ای بندگان نور ظاهر شمس مشرق کتاب نازل برهان باهر ملکوت بیان در قطب امکان

ای جواد نفحات قمیص ظهور مالک قدم در عرصه عالم متضوع است و انوار وجهش از افق

ای حسین کتابت بمنظر اکبر فائز و بانوار وجه منور گشت طوبی لک و لکتابک چندی قبل

ای دوست دوست یکتا میفرماید الحمد لله بنعمتی فائز شدید که معادله نمینماید باو

ای علی بعضی در بعضی اماکن متمسک بغصنی از اغصان این سدره در ظاهر شده اند که

ای قاسم اگرچه حاضر نیستی بر حسب ظاهر ولکن تلقاء وجه مذکوری ان احمد الله بذلک

ای کنیز من باین بیان که از مشرق فم رحمن اشراق نموده ناطق باش ای پروردگار من

ای کنیز من ندای رحمانی را در این یوم الهی از لسان ابهائی بشنو چه که ندایش مرده را

ای کنیز من و فرزند کنیز من دریای عرفان امام وجوه ادیان ظاهر و از امواجش کلمه

ای مسافر فی الله و ای مهاجر بالله حمد کن محبوبرا که بسینای قدس باقی وارد شدی
