یا اثمار سدره ندای مالک بریه را از این بریه اصغا نمائید این همان صحرائیست

یا طبیبی قد احببناک و ذکرناک فی الواح شتی ان ربک مع عباده الذین اقبلوا الیه و

الحمد لله از تجلیات انوار نیر اعظم افق عالم روشن و منیر است و فیوضات رحمانیه

الحمد لله الذی ادار افلاک الوجود بمشیته و زین متون کبت الشهود بحواشی العلم و الحکمة

الحمد لله الذی اظهر فی دیجور الاوهام شمس العرفان و هدی بها الذین تا هوا فی قلوات

الحمد لله الذی تفرد بالجلال و توحد بالقدرة و القوة و الجمال و تعالی بجوهر ذ

الحمد لله الذی توحد بالعزه و تفرد بالعظمة و تقدس عن ذکر البریه

الحمد لله الذی توحد بالقدره و تفرد بالعزه و العظمه الذی شهدت الاشیاء بعلوه و

ان یا امام قد حضر لدی العرش کتاب کان فیه ذکرک لذا زیناک بهذا الذکر الذی خرج

ان یا فتح الاعظم انا قد احصینا فی نفسک نصر نفسنا الحق و نفخنا فیک روحا من

حبذا ذاک الشذا حین هبت مبارک وقتی این خادم فانی بزیارت کتاب آنحبیب روحانی که

حمد مالک وجود را لایق و سزاست که محض جود عالم هستی را بکلمه امریه ظاهر فرمود

حمد مقدس از ذکر و بیان و منزه از وصف و تبیان مقصود عالمیان را لایق و سزاست که

حمد مقدس از فکر و لسان محبوب عالمیان را لایق و سزاست که بیک کلمه هستی بخشید

حمد و ثنا مولف افئده و قلوب را لایق و سزا که مع اشتعال نار بغضا و عناد لاتحصی

ساذج حمد و جوهر آن ساحت امنع اقدس حضرت محبوبی را لایق و سزاست که در بحبوحه

لحمد لله الاول بلا اول لم یسبق بالاولیة و الاخر بلا اخر لم یوصف بالاخریة تعالت

الواح عربی منیع بسیار مشاهده شد حال بلسان پارسی بدایع کلمات قدس الهی القا

نفوسیکه از آذان محرومند باصغا فائز نشوند کور از آفتاب قدرت ربانی و ظهورات صنعت صمدانی

هذا کتاب من لدی البهاء الی الذین عصمهم الله من خزی النفس و الهوی و ادخلهم فی

هذا کتاب من هذا العبد الحاضر لدی العرش الی الذینهم آمنوا بالله و عصمهم

یا اسمی انا نذکر اولیائی فی الطاء و نبشر الذین اقبلوا و اخذوا کتاب الله بقوه

یا ایها المتوجه الی شطر البقاء و الساکن فی ظل فضل ربک مالک الاسماء قد ورد ما کان

یا ایها الناظر الی الخلیل و المنتظر لظهور الجلیل فاعلم انا قرئنا الانجیل و
