ای کنیز خدا جمال قدم در سجن اعظم مستقر و عشرین نفس از اماء الهی حبا لله با

ای محمود انشاء الله از سحاب رحمت مالک وجود و سلطان غیب و شهود دور نمانی و از

ای مسافر الی الله و المهاجر الیه حمد محبوب لایزال را که بشاظی بحر اعظم رسیدی

ای مهاجر اگرچه از مقر عرش دوری ولکن قریبی قرب و بعد ظاهره در مقامی ملحوظ و در

ایام وداعست حزن اهل الله اخذ نموده چه که صوم که علت تهذیب و سبب اصلاح و

ایامیست که سکر سکان سموآت و ارض را اخذ نموده و اشراقات شمس افتتان و امتحان

ایامیکه ارکان عالم از سطوه اهل ظلم مضطرب و مرتعش بود این مظلوم من دون ناصر

این ایام از هر جهتی نار فتنه مشتعل اهل بغی و اصحاب فحشاء بر مظاهر امانت و

این حین از هزیز نسایم سحری این ذکر مبین هویدا و آشکار ان الله یکفی اولیائه و

آتش ظنون و اوهام عالم را احاطه نموده و ذلت کبری خلق را اخذ کرده ولکن احدی شاعر

آنچه غیر از ذکر و حبّ حضرت محبوب است اشباحی است فانیه و اظلالی است زائله

آنچه در نامه ات مذکور بلحاظ مظلوم فائز شد عنایه الله نسبت بشما از اول بوده از

آیات الهی عالم را احاطه نموده و آثارش در اکثر بلاد موجود ولکن طالب مفقود طمع

باید بلسان و روح و قلب بشکر محبوب عالمیان ناطق باشی چه که از تو ظاهر فرمود

باین کلمه مبارکه که بمثابه نیر اعظم از افق فم مشیت مالک قدم اشراق نموده ناظر

بگو ای عباد صبح ظهور طالع و عرف قمیص متضوع و رائحه رحمن از یمن جانان در هبوب

بیشائبه شک و ریب انسان از برای معاشرت و ملاقات آمده نفس ظهور انسان گواه

تالله قد اهتزت سدره المنتهی من نفحات وحی مالک الاسماء و ارتفع ذکر المسجد

تالله قد ظهر ما کان مستورا فی حجاب العظمه و برز ما کان مکنونا فی علم الله رب

تبارک الیوم الذی فیه تنطق الاشیاء الملک لله مالک الاسماء ولکن القوم فی حجاب

تری یا الهی احبائک فی الذله الکبری بما اکتسبت ایدی الاشقیا ای رب انهم اقبلوا

تلک آیات الامر نزلت بالحق و انها لهی العلیا فسوف یخلق الله بها قوما لا یعرفهم احد

تلک آیات الکتاب نزلت بالحق من لدی الله العزیز الوهاب و انها لایه القدم بین

جمال الامر قد کان من افق العدل بالفضل مشهودا طوبی لمن نبذ الهوی و اخذ الهدی
