تری یا الهی کیف حال بین عبادک و مظهر نفسک ظلم المعرضین من خلقک ای رب فانزل

تلک آیات القدس نزلت بالحق من جبروت عز علیا لتجذب الذینهم آمنوا بالله و

جمیع را از قبل باین یوم مبارک بشارت دادیم و چون از افق اراده حق ظاهر شد

جمیع عالم از برای عرفان مالک قدم خلق شده اند و چون امتحان الهی بمیان آمد

جناب ضیاءالله شما در مرغزار و گلزار و ما تحت حوارث روزگار انشاءالله زمان

جناب مهدی لدی الوجه حاضر و بانوار عرش فائز و ذکر استقامت و محبت شما را بر

جهد نمائید که از عنایت رحمانی و فضل سبحانی بر امر ثابت و مستقیم باشید چه که جنود

ح س علیک بهائی ید ظلم اراده نموده انوار آفتاب عدل را ستر کند و نور امر را از

ح س قد حضرت کلمه من خطک لدی العرش و ذکر ذکرک فی هذا المقام المنیع و ذکرناک

حاجی علی سلمه الله آمد مکتوبی از مجدالدین آورد از شما پرسیدیم خبری نداشت

حبذا زین شرف کبری و مفخرت عظمی که جمیع ذرات ممکناترا از اعلی ذروه علی الی

حرک یا الهی کل ورقه من اوراق سدره حبک فی هذا الرضوان الذی فیه تغردت ورقاء

حضرت سلطان ایده الله را در اکثری از الواح ذکر نمودیم ذکریکه عرفش باقی و دائم است

حمد خدا را که اوراق را بسدره راه نمود و امآء را بر ظهور سلطان ظهور اگاه فرمود

حمد کن محبوب عالم را که ترا بعرفان خود فائز فرمود چه مقدار از علما که خود را

حمد کن محبوب عالم را که در سنین معدودات باثر قلم منزل آیات فائز شدی الیوم استقامت بر

حمد مقصود عالم را که ورقه را بر ثناء سدره تایید فرمود توفیق بخشید و راه نمود

حمد و ثنا سزاوار تست چه که از مشتی تراب خلقرا خلقفرمودی و گوهر بینش و دانش

خذ قدح البیان من ایادی عنایه ربک الرحمن ثم اشرب منه امام وجوه الادیان کذلک

خرجت و هاجرت و حضرت و رجعت ان احفظ نفسک لئلا یحبط عملک و یقطع املک هذا یکفیک

در این وقت که قاصد از کوی مقصود عازم آن دیار بود

در ساعتی که شمس سماء وجود برقع شهود از رخ برانداخت و قمر عماء مقصود مقنع حدود

دستخط عالی را این عبد بعبد حاضر لدی العرش داد و بعد از مشاهده تکبیر لا یحصی خدمت

دوست معنوی جناب حاجی علی تفصیل اخوی بساحت اقدس عرض شد فرمودند خدمت والده لدی
