ای دوست قدیم از کثرت مشاغل و اختلال صحت تا بحال بشما نامه ننوشتم ولی همیشه در

إلهی إلهی ايد عبادک علی الأخلاق التی قدرتها لأحبائک و علی السلوک علی المسالک

ای دوستان جانان بوی جانی سوی جانها میوزد یعنی از ریاض ملکوت ابهی نفحات قدس

ای دوستان حضرت یزدان در این عصر مبارک و قرن فرخ جمال قدم که نور مبینش آفاق

ای رستم بهمن احبای بندر عباس فی الحقیقه ثابت و مستقیم و خدا شناسند آنانرا از قبل بنده

ای رستم من فی الحقیقه تهمتنی و دشمن جان هر اهرمن یزدانی ای نورانی ای

ای رستم مهربان تهمتن پیلتن بود و پهلوان هر انجمن ولی خسته از گرز سهراب بابرز

ای رشید رشادتی بنما و شجاعتی آشکار کن تا حق مردانگی را در میدان پیمان بدهی و

ای زاده عنصر جان و دل حضرت خلیل چه که اگر زاده عنصر آب و گل بودی در چنین یوم

ای زائر تربت پاک الحمد لله هیکل وجود را بخلعت موهبت کبری آراستی و تاجی از

ای زائر مشکین نفس اللهدن بشقه هر کسدن میلنی کس و بو قفس ظلمانیدن حدیقه بقا

ای زائر مشکین نفس عبدالبهاء چون روی تو دید بوی از خوی تو برد تو را و پدر

ای زبان گویا در جوامع و بیع و صوامع صد هزار احبار بذکر و صلواه سالهای دراز

ای زنده دلان موسم بهار جان پرور است و فصل ربیع بدیع وقت نزهت گلستانست و فسحت

إلهی إلهی انّ عبادک الّذين اَيَّدْتَهُمْ بسلطانک و هَديْتَهُمْ بنور برهانک

ای سراج محفل محبت الله سراج آفاقیرا دهن زیتون لازم تا بیفروزد ولی سراج الهی

ای سرگشته سودائی بهاء الله حمد کن خدا را که ثابت میثاقی و نابت از حرارت اشراق

ای سرگشته سودائی شکر حی قدیر را که در ظل رب عظیم مستظلی و ببوی مشک جان مشامی

ای سرگشته صحرای محبت الله مکتوب واصل و از مصائب و مشقات وارده نهایت تاثر حاصل

ای سرمست باده الست جام می دمی نشئه بخشد و مدتی خمار آرد و صداع اسرات کند ولی

ای سرمست باده پیمان در کمال روح و ریحان ببقعه مبارکه نوراء وارد شدی و بوی خوش
