ای طالب رضای الهی الیوم اکبر نفوس ملکوتی آن کسست که بعهد و پیمان الهی بعزمی

ای طالب نور هدی جهانیان در ظلمت بی پایان و در بحر غفلت مستغرق اما تو راه

ای طائره اوج محبت الله الان در اسکندریه مصر در دم صبح بتحریر این نامه پرداختم اشعار بدیع

ای طبيب اديب ... تو الحمد للّه که دو قوّه داری طبابت جسمانی و طبابت

ای طبیب دلهای پریشان هر مرض مزمنی را دریاق فاروق میثاق ده و هر درد بیدرمانرا

ای طراز بدیع طراز در لغت جامه بدیع را گویند و شهر شهیر پس تو قامت دلجوی دلبر

ای طفل عزیز الحمد لله در این صغر سن در ملکوت الهی داخل شدی و از فیوضات رب

ای طیور گلشن محبت الله از قرار مسموع کتابخانه ای تاسیس نموده اید و کتب نفیسه در آنجا

ای ظهوری در میدان فصاحت و بلاغت فی الحقیقه ظهور و بروزی نمودی

ای عاشق جمال ذوالجلال چشمی بگشا که نور ملا اعلی مشاهده نماید گوشی باز کن که

ای عبدالله امیدوارم که در عبودیت جمال قدم چون عبدالبهاء ثابت قدم گردی و

ای عزیز روحانی در این صبح نورانی نظر بمحبت رحمانی و توسط

ای عزیز نامه تو رسید الحمد لله جام هدی از دست دلبر یکتا نوشیدی و مفتون آن

ای عطاء نظام حمد کن خدا را که عطاء عزیز علام گردیدی و شهد بقا چشیدی صبح هدی

ای غریب دل خون غم مخور غمخوار مهربان داری محزون مباش مخدوم بزرگوار داری هر

ای غلام بها در ایندم بیاد تو همدم شدم زیرا نامه سررشته دار خواندم و سررشته ای

ای غلام مظهر ولایت دبره ای بدست آر که نفوذش شدید باشد و نوکش تند و تیز تا

ای فرخ رخی بپرتو آسمانی بیفروز و زبان بستایش حضرت یزدان بگشا عنوانی آغاز کن

ای فرع سدره مبارکه باز از باختر بخاور باز گشتیم تا باستان مقدس دو بقعه مبارکه

ای فرع سدره مبارکه ورقه مکتوبه ملاحظه گردید نفحه خوشی استشمام شد الیوم نفوسی

ای فریدون فریدون پرورنده سپهر هوش دانایان را بفرهنگ و دانش رهنمونست تو
