باری در خصوص عمارت جديدی که اشتراء فرموديد و مشرقالاذکار قرار داديد مرقوم نموده بوديد

ای جمال ابهی قوللری و گلزار محبت الله بلبللری سز مظهر التفات و عنایت حضرت

ای حضرت بیچون این نفوس را براه راست رهنمون شو و واقف بر سر مکنون و رمز مصون

ای خان عزیز آقا مشهدی حسین الان حاضر محفل و دلیل واضح براینکه شما را فراموش

ای خداوند بیهمتا این نفوس را سرا پا نورانی و قلوبشان را رحمانی کن

ای خدای من جانم فدای احبابت این خون افسرده را بر سبیل دوستانت بر خاک ریز و

ای دردانه بحر محبت الله هر بحری مرجانی دارد و هر صدفی

سؤال فرموده بودید که اگر قصوری سرّی از نفس صادر و شخصی دیگر تشهیر دهد

ای دو بنده خدا امید بحفظ حمایت حضرت حق داشته باشید محفوظ مانید و مصون و در

از سفر من به مصر اظهار سرور نموده بودید از این سفر صیت امر اللّه جهانگیر گردد

ای رب ای رب هذا عبدک المتشبث بحبل رحمانیتک قد صف بحدیقة وحدانیتک و لبی لندآء

ای رب بی انداد ملکوت تقدیسنه اوچمش و درگاه احدیتنه التجا ایتمش اولان بو مرغ

ای رب هذا عبد آمن بک و بایاتک و اقر بوحدانیتک و اعترف بفردانیتک

ای رحمان ای رحيم دلی چون مرآت لطيف صافی عطا کن تا به انوار محبّتت

ای سمی حضرت مقصود جان فدای نامت باد عالم همه بکامت باد نام تو میرفت و عاشقان

ای فرع محترم شجره مبارکه رحمانیه نامه شما رسید

ای کنیز عزیز الهی آنچه بتاریخ ۲۹ نوفمبر سنه ۱۹۰۴ مرقوم نموده بودی ملاحظه

از معابد سؤال نموده بوديد که حکمتش چيست حکمتش اين است که در وقت معلوم

ای متوجه الی الله تا توانی دست در آغوش دلبر میثاق کن و با چنان گلرخ عریان

ای مرد میدان وقت گوی و چوگان است و هنگام اسب تازی و جولان اگر کوی از این میدان رباای رستم دستان و نریمان ایران

ای مست می محبت الهی تا توانی از این باده بنوش و از این جام مدهوش گرد زیرا عشق
