رسالة في جواب جواب مسائل بعض أخوان در باره عقل و خواب و روح و خلقت خورشيد

السيد كاظم الرشتي
النسخة العربية الأصلية

جواب مسائل بعض اخوان در باره عقل و خواب و روح و خلقت خورشید

من مصنفات

السید كاظم بن السید قاسم الحسینی الرشتی

جواهر الحكم، المجلد الثالث

شركة الغدیر للطباعة و النشر المحدودة

البصرة – العراق

شهر جمادی الاولى سنة 1432 هجریة

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی خیر خلقه محمد و آله - محمد خیر خلقه و آله خ‌ل - الطاهرین .

اما بعد این كلماتی است چند در جواب بعض - مر بعضی خ‌ل - از مسائل بخواهشمندی بعض - بعضی خ‌ل - از اخوان ایمانی و اخلای روحانی - دو جهانی خ‌ل - بقلم شكسته‌رقم فقیر حقیر - شكسته‌رقم حقیر خ‌ل - محمدكاظم بن محمدقاسم الحسینی الرشتی با كمال تفرق بال و اغتشاش احوال و توفر كلال و ملال جاری گشته و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم .

سؤال :

دارم چهار مسئله ای معدن سخاخواهم بیان كنی ز ره معرفت بمن اول بگو كه عقل چه باشد و چیست آندوم بگو كه خواب چه باشد بملك تن

- الجواب - جواب خ‌ل - - بدانكه عقل جوهری قدوسی - جوهر قدسی است خ‌ل - از عالم جبروت - جبروت و خ‌ل - پرورش یافته در عالم لاهوت صورتش هیكل توحید و صفتش رضا و تسلیم و هیئتش قیام و فعلش ادراك كلیات نوری است مجرد از ماده و صورت نفسیه و شبحیه و جسمیه و مدة - مبدأ خ‌ل - ملكوتیه و مقداریه و زمانیه دراك حقایق اشیاء بذاته مبدء موجودات مقیده حق تعالی اول چیزی كه خلق فرموده او است - موجودات مقیده خلق اول چیزی كه حق تعالی خلق فرموده است خ‌ل - خلق كرد او را از چهار جزو از ماء بحر صافی - بحر صاد خ‌ل - و یك جزو از ارض طیبه پس مزج كرد این هر دو - مزج كرد هر دو خ‌ل - را بواسطه اسم الله الحی پس عقد كرد مجموع را بواسطه حرارت اسم الله - بواسطه اسم الله خ‌ل - القابض پس از این مجموع - مجموعه خ‌ل - دو جزو اخذ كرده - كرد خ‌ل - با یك جزو از ارض جرز و بلد طیب مزج فرموده - فرمود خ‌ل - بحرارت اسم الله النور او را عقد فرموده - عقد فرمود پس خ‌ل - خلقت عقل باتمام رسید و زبان بر ثنای الهی گشود - بثنای الهی گشوده خ‌ل - و حمد الهی بجای آورد پس حق تعالی امر كرد او را باقبال بسوی خلق پس خلق كرد بواسطه - خلق بواسطه خ‌ل - عقل مراتب موجودات را جملگی و همگی از نفس كلیه و طبیعت كلیه و ماده و مثال و جسم و عرش و كرسی و فلك المنازل و فلك البروج و فلك زحل و فلك مشتری و فلك مریخ و فلك شمس و فلك زهره و فلك عطارد و فلك قمر و كره نار و كره هوا و كره ماء و كره ارض چون این مراتب تمام شد امر كرد حق تعالی او را - امر كرد او را حق تعالی خ‌ل - بادبار از خلق و اقبال بسوی خود پس خلق كرد - خلق نمود خ‌ل - بواسطه اقبالش بجانب حضرت رب العزة - بجانب رب العزة خ‌ل - معادن و نباتات و حیوانات و جن و ملائكه و انسان - انسان را خ‌ل - پس باز بمركز خود - خود عود خ‌ل - نمود پس حق تعالی امر فرمود - حق تعالی خطاب نمود خ‌ل - باو كه من از تو گرامیتر خلق نفرمودم بسبب تو - خلقی نفرمودم و بسبب متابعت تو خ‌ل - خلق را ثواب میدهم و بجهت مخالفت تو ایشان را عقاب میكنم و تو را كامل نمیگردانم الا در بهترین خلق خود پس از - از این خ‌ل - عقل بجهت تشرف باین خطاب مستطاب و این كرامت عظمی نوری ساطع شد و شعاعی ظاهر گردید از آن شعاع خلق كرد حقایق انبیاء را بهمان حقیقت و بهمان - خلق كرد انبیاء را بهمان صفت و همان خ‌ل - ترتیب كه گذشت و همچنین سایر مراتب و از عقل كامل - سایر مراتب را و از عقل گاهی خ‌ل - تعبیر میشود در اخبار اهل بیت علیهم السلام به قلب و روح و قلم و روح القدس و شجرة المزن - شجره مزن خ‌ل - و امثال اینها و بالجمله این عقل در هر كس - كسی خ‌ل - بنسبت مرتبه و مقام آن كسی - كس خ‌ل - است كه باو تمیز - كه تمیز خ‌ل - میدهد میانه حق و باطل و نیك و بد و حسن و قبح - قبح را خ‌ل - و آن مناط تكلیف است پس اگر توجه بحق تعالی نمود و از شهوات نفسانیه و جسمانیه احتراز كرد آن جوهر اصل نورانی گشته نوری بر نوری - گشته بر نور وی خ‌ل - افزوده در این وقت مستنیر بنور الهی گشته - در آن وقت بیشتر بنور الهی منور گشته خ‌ل - رغبت نمیكند الا بسوی طاعت و عبادت و فرمان‌برداری در این صورت جمیع مداركش بر نهج صواب و استقامت خواهد بود در این وقت صورت پذیرد معنی قول امیرالمؤمنین علیه السلام العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان و هر گاه چشم از حق پوشید - از حق چشم پوشیده خ‌ل - و جامه حیا را از هم درید و مخالفت الهی آغاز - دریده و مخالفت الهی را آغاز كرد خ‌ل - آن جوهر ظلمانی گشته همچه - همچو خ‌ل - قطره نیسان كه در شكم مار - نیسان در شكم افعی خ‌ل - زهر شود پس نكراء و شیطنت خواهد بود كه میل بسوی حق و توجه بجانب عبادت قطعا و اصلا - كه میل بجانب حق و توجه بسوی عبادات اصلا و قطعا خ‌ل - ندارد و معذلك امتیاز نیك و بد و حق و باطل و حسن و قبح - امتیاز میانه حسن و قبح و حق و باطل خ‌ل - میدهد تا اینكه حكم تكلیف بر او ثابت شود و عذاب دردناك را مستوجب شود - گردد خ‌ل - و الله ولی التوفیق .

اما حقیقت خواب پس بدانكه در قلب آدمی كه عبارت از لحم صنوبری است تجاویفی چند است كه در آنها - آنجا خ‌ل - خونی است زرد كه عبارت از حرارت غریزیه است و بخاری از آن - از آن خون خ‌ل - متصاعد است و آن روح است در عرف اطبا و حیوة بدن بهمان روح است و آن چون محل ظهور روح انسانی - و آن روح محل روح انسانی خ‌ل - است كه مدبر بدن است پس روح بواسطه آن بخار و آن بواسطه حرارت غریزیه و آن بواسطه قلب تدبیر بدن میكنند - میكند خ‌ل - پس هر گاه برای روح ملالی و كلالی حاصل شود بسبب كثرت مشاغل تحلیل غذا و تقسیم آن و اخذ لطایفش و رسانیدن باعضاء و غلبه رطوبات و تصاعد ابخره پس مجتمع میشود بسبب - بجهت خ‌ل - استراحت در قلب و متوجه میشود بباطن و نظر خود را از ظاهر جسد قطع میكند پس ظاهر جسد بی حس و حركت میگردد و از كار باز می‌ایستد زیرا كه محركش التفات را از او قطع فرموده - قطع كرد خ‌ل - پس هر گاه روح را در این وقت تجردی باشد و از موانع و عوایق سالم باشد توجه بعالم خود نموده مشاهده احوال و اوضاع عجیبه و غریبه مینماید و صدق - مینماید صدق خ‌ل - و كذب رؤیا بحسب امتلاء معده و اختلاء او است و تفرق حواس و عدم تفرقش و قرانات بعضی كواكب غیر ملایمه و عدم قرانش و تفصیل - تفصیل مقال خ‌ل - در شرح احوال مؤدی تطویل - بتطویل خ‌ل - كلام است و حقیر را این وقت آن اقبال نیست - این وقت آن نباشد خ‌ل - و اشاره برای عاقل - عقل خ‌ل - كافی است و جاهل را تطویل مفید نیست و الله اعلم - مفید نیست خ‌ل - .

سؤال : سیم بگو تو باز از ارواح - باز ز احوال خ‌ل - ممكناتكان اصل روح از چه عیان - از چه عبارت خ‌ل - است در بدن

الجواب - جواب خ‌ل - - بدانكه روح بر چهار وجه است چنانكه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بیان فرموده اول نباتیه است - اول روح نباتی است خ‌ل - و آن مؤلف است و متحصل از اجزای لطیفه عناصر چون عناصر اربعه مجتمع شوند در تركیب اول قبل از نضج تام جمادی - جمادی است خ‌ل - بی‌قیمت و بی‌قابلیت چون حرارت شمس و برودت قمر و - قمر و وقوع خ‌ل - اشعه كواكب بدوران لیل و نهار باو واقع شد با وقوعش در مكان رطوبت دارد در هوائی - جائی خ‌ل - كه حرارت باو برسد نضجش زیادتر و صفایش بیشتر و اعراض و غرایب از او زایل گشته معدنی شود از معادن و ظاهر شود بطبع غالب آن طبایع همچه - همچو خ‌ل - یاقوت كه حرارت غالب شده رنگش سرخ و الماس كه برودت و یبوست در او غالب آمده و امثال اینها از سایر معادن و لكن معذلك - لكن و معذلك خ‌ل - جماد میباشد و حكم طبایع بالكلیة در او ظاهر نشده - نمیشود خ‌ل - و چون نضج كامل شود و صفای طبیعت بسرحد اعتدال لایق رسد در این صورت هر یك از عناصر - عنصر خ‌ل - در این شیء مركب بفعل - شیء بفعل خ‌ل - و تاثیر خود ظاهر میشوند پس نار میل بعلو میكند و تراب میل بسفل میكند و نار - بسفل و نار خ‌ل - اجزای لطیفه ارضیه را جذب میكند و هوا لون را - و هوا آن را خ‌ل - نضج میدهد و حل میكند و جزء - جزو خ‌ل - مائی فضلات و زواید را دفع میكند پس میبینی كه این جسم مركب بزرگ میشود و بلند میگردد و غذا بخود جذب میكند و این عبارت از روح نباتی است و مقر این روح در انسان كبد است كه محل طبایع اربع است همچه صفراء و دم و بلغم و سودا - طبایع اربعه است كه صفرا و دم و بلغم و سودا باشد خ‌ل - و بدو ظهور این روح در انسان و حیوان - حیوان در خ‌ل - نزد ولادت جسمانی - جسمانیه خ‌ل - است یعنی از ابتداء شروع طفل و بعد از - از ابتدای شروع تولد طفل بعد از خ‌ل - نطفه علقه شدن تا اكتساء لحم و در اشجار حین - چنین خ‌ل - نضج معتدل دوم روح حیوانی است و آن مؤلف و متحصل - مؤتلف و متحمل است خ‌ل - از افلاك بوقوع اشعه كواكب كه حامل - حاصل خ‌ل - آن روح میباشند - میباشد خ‌ل - بر ارض چون نضج تام و - تام بر خ‌ل - طبیعت این اجسام سفلیه حاصل شود كه در لطافت مشابه جسم فلكی شوند - شوند آن خ‌ل - روح فلكی در آن - این خ‌ل - اجسام ظهور میكند پس منشأ حركت و احساس و اكل و شرب و اراده و اختیار گردد مثالش آنكه چون چوبی را - چوبی در خ‌ل - نزدیك آتش نگه داری و متصل بآتش نكنی اندك اندك آتش بتاثیر حرارت خود تجفیف - اندك اندك آن آتش در آن تأثیر حرارت خود و تجفیف خ‌ل - رطوبات او كرده همان حرارت او را مكلس نموده - كرده خ‌ل - تا سیاه شود چون سیاه شود و بدخان مستحیل شود پس شئون آتش - چون سیاه شد بدخان مستحیل شد شعله آتش خ‌ل - در او ظهور كرده شعله‌ور گردد و مقر این روح قلب است و آن لحم صنوبری است و آن بخاری است كه متصاعد از حرارت غریزیه كه در تجاویف قلب است میشود و آن بخار در لطافت و طبیعت و تاثیر مشابه فلك قمر است باین جهت محل روح حیوانی گشته تأثیر فلك قمر در او ظاهر شد و میل این روح بامور صوریه و جسمیه و شهوانیه - صوریه و شهوانیه خ‌ل - میباشد و انسان در این - این روح خ‌ل - مشاكل و مشابه سایر حیوانات است و قوای این روح ظلم و غشم - خشم خ‌ل - و حب جاه و ریاست و تكبر و میل بصور جمیله حسنه - بصور جمیله خ‌ل - و استماع غنا و اكل و شرب و سایر تلذذات - ملل اللذاذ خ‌ل - است سیم روح انسانی - روح انسانیت است خ‌ل - و آن جوهری است ملكوتی پرورش یافته از عالم لاهوت اخت - اخته خ‌ل - عقل است نوری است مجرد از ماده مقداریه و شبحیه و صورت و ماده جسمانیه و مدت زمانیه - و ماده و مدت جسمانیه و زمانیه خ‌ل - صورتش صورت انسان و به اضطجاع و قعود امیل است - و قعود است میل خ‌ل - از قیام فعلش ادراك صور مجرده غیبیه و مثل نوریه - نورانیه خ‌ل - الهیه دراك - ادراك خ‌ل - حدود اشیاء و اشباح آن و مشاهد - و اشباح و مشاهد خ‌ل - كثرات و ملازم انیات مظهر ابتداع ثانی مقام انبساط عقل و رتبه باء بسم الله و آن خود فی ذاته نوری است پاك پس اگر بصفات - نوری است كه اگر بصفای خ‌ل - خود باقی گذارند و بر آن ظلم نكنند بجهت مخالفت عقل نورش - مخالفت نورش خ‌ل - زیاد گشته و قوتش در تزاید آمده همچو جواهر علویه و اجسام ساریه - سماویه خ‌ل - مؤثر در غیر خود شود و الا لوازم ادبار او را لازم آمده و كثافت عارضش گشته برایش مراتب هفتگانه - هشتگانه خ‌ل - بسبب لحوق این اعراض و غرایب - غرایب این خ‌ل - تا صافی شود حاصل میشود - میشود و خ‌ل - اول رتبه نفس اماره بسوء - نفس اماره بسوی اوست و آن نهایت كثافت و شدت ظلمت و جهالت است كه امر نمیكند الا بآنچه رضای الهی در آن نیست و قرب حق را سزاوار نی چنانی كه حق تعالی از آن خبر داده ان النفس لأمارة بالسوء خ‌ل - ، دوم رتبه - مرتبه خ‌ل - نفس ملهمه است كه حق و باطل باو الهام شود - شود و تنبئه برای . . . ● حق برایش حاصل شود چنانچه حق تعالی فرموده و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها خ‌ل - ، سیم رتبه نفس لوامه است كه بر فعل ملامت میكند - سیم مرتبه نفس لوامه است كه بر فعل شر چون اقدام كرد ملامت میكند و خود را مقصر میداند و گاهی بر فعل خیر نیز ملامت میكند بحسب فطرت مغیره چنانچه حق تعالی از آن خبر داده لااقسم بالنفس اللوامة خ‌ل - ، چهارم رتبه نفس مطمئنه است - چهارم مرتبه نفس مطمئنه است كه مطمئن و مستقر شده است بر فعل طاعت عزم بر معصیت نمیكند در این وقت اخت عقل است و مركب اوست و محل صدور افعال عقلیه است چنانچه حق تعالی فرموده یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربك خ‌ل - ، پنجم رتبه نفس راضیه است - راضیه است كه بعد از اطمینان و سكون راضی شود بقضای الهی و آنچه بر او وارد شود اعراض نكند و تسلیم كند جمیع آنچه بر او وارد شود از سراء و ضراء و بؤس و نعماء و شدت و رخاء چنانچه حق تعالی فرموده ارجعی الی ربك راضیة خ‌ل - ، ششم رتبه نفس مرضیه است - مرضیه است كه چون او از حق تعالی راضی شود حق تعالی نیز از او راضی شود پس او را مكرم سازد بكرامات و مشرف گرداند بعطیات مما لا عین رأت و لا اذن سمعت و لاخطر علی قلب بشر خ‌ل - ، هفتم رتبه نفس - هفتم نفس خ‌ل - كامله است كه آخرترین مراتب و اعلی مقامات است و اشاره بآن قول - اشاره بآن است قول حضرت خ‌ل - امیرالمؤمنین علیه السلام خلق الانسان ذا نفس ناطقة ان زكیها بالعلم و العمل فقد شابهت اوائل جواهر عللها و اذا فارقت الاضداد فقد شاركت سبع الشداد و این روح - شاركت بها السبع الشداد و برای این خ‌ل - پنج قوه است اول علم دوم حلم سیم فكر چهارم ذكر پنجم نباهت و جوانمردی و فتوت و دو خاصیت دارد یكی نزاهت و طهارت از امور دنیه شهوانیه جسدانیه - دنیه جسمانیه شهوانیه جسدانیه و نفسانیه خ‌ل - در مقام نفس اماره بسوء دوم حكمت و ادراك حقایق اشیاء و اسرار موجودات علی ما هی علیه و این روح در عالم ملكوت است و تعلقش باین بدن جسمانی مثل تعلق شعاع شمس است - است نسبت خ‌ل - بزمین با اینكه - باینكه خ‌ل - شمس در آسمان چهارم است و گاهی روح - بروح خ‌ل - اطلاق میشود بر حالت متوسطه بین عقل و این روح و كلام در این مقام طویل است بهمین قدر اشاره و مأخوذ است از كلام اهل عصمت سلام الله علیهم - طویل است بهمین قدر اكتفا میشود و آنچه مذكور شد در بیان روح مضمون آنچه مستفاد شد از اخبار اهل عصمت علیهم السلام میباشد و كسی توهم نكند كه قوله تعالی قل الروح من امر ربی معرفت روح خاصه حق سبحانه و تعالی حقیقت روح را برای اولیای خود بیان فرمود و ایشان علیهم السلام برای خواص شیعه خود ذكر فرموده‌اند و عدم بیان برای یهود بجهت نكته بود كه ذكرش طول دارد نه از این جهت كه كسی بآن احاطه نمیكند بلكه حق تعالی هر كسی را كه باو نفس خود را شناسانیده حقیقت روح و جمیع مراتبش را باو شناسانیده و تحقیق كلام در این مقام مؤدی تطویل است و حقیر را الآن اقبال بآن نیست .

- سؤال : چهارم بگو كه خلقت خورشید از چه شدروشن چراست اینهمه شمع در انجمن گردم غلام حلقه‌بگوش كسی كه زوداین مشكلات اربعه را حل كند بمن خ‌ل -

الجواب - بدانكه حق سبحانه و تعالی از قدرت بالغه و رحمت شامله خود خلق كرده آفتاب را هفت طبقه یك طبقه از نور نار و طبقه دویم از صفای ماء از این دو عنصر لطیف خلق این جسم شریف فرموده پس طبیعت اولی از صفای ماء است و جزو هوائی و ترابی در اینجا مطوی است و طبقه ثانیه از نور نار است و طبقه سیم از صفای ماء و بر همین قیاس تا طبقه هفتم از نور نار است و آن منشأ حرارت و ضیاء و نور نار گردیده و حقیقت امر - جواب - بدانكه ● حق سبحانه و تعالی از قدرت بالغه خود و رحمت شامله خود خلق كرد آفتاب را هفت طبقه یك طبقه از نور نار دوم از صفاء ماء و طبقه ثالثه از نور نار . . . ● طبقه ثالثه رابعه از صفای ماء است از این دو عنصر لطیف خلق این جسم شریف فرموده و بر همین قیاس تا طبقه هفتم از نور نار و جزء هوائی و ترابی در آنجا منطوی است و از منشأ حرارت و ضیاء و نور گردیده و حقیقت خ‌ل - در این آن است كه حق تعالی خلق كرد عرش را از چهار نور نور سفید و نور زرد و نور سبز و نور سرخ و هر یك از این انوار در كمال تلألؤ و لمعان بود كه تمامی الوان از ذوات - ذات خ‌ل - و صفات كلا منسوب باین چهار ركن و چهار كون میباشند - باین چهار ركن میباشند و چهار الوان خ‌ل - لكن چون عرش در كمال - كمال علو خ‌ل - قدر و رفعت - رافت خ‌ل - جاه بود اجساد سفلیه را ممكن نبود كه توانند بلاواسطه از آن استشراق انوار نمایند لاجرم سبحانه و تعالی خلق - لاجرم حق تعالی خلق كرد خ‌ل - آفتاب را و آن را در وسط آسمانها قرار داد و خلق كرد از آنچه عرش را از او خلق كرد و لكن یك مرتبه - و خلق كرد او را از آنچه عرش را خلق كرد لكن بیك مرتبه خ‌ل - پست‌تر پس شمس در باطن و حقیقت معتدل الطبیعه - معتدل لطیفه خ‌ل - است و تمامی طبایع اربع - ربع خ‌ل - در او بسرحد كمال است در - و خ‌ل - غایت اعتدال و لكن در ظاهر - و لكن ظاهر خ‌ل - حرارت و یبوست بر او غالب است تا بقوت حرارت اصلاح مواد اجرام سفلیه نماید باذن الله تعالی پس هر گاه حرارت در او غالب نبود بحسب ظاهر اسباب نضجی در طبایع متولدات ثلثه حاصل نمیشد - نمیشود خ‌ل - و نظام عالم منسق نمیگردید و چون شمس خود بحسب طبیعت ظاهریه مقتضی لون حمرت نیست - حمرتست خ‌ل - هر چند الوان دیگر در او پیدا است هر گاه نظر كنی در شمس از زیر جامه سیاهی هراینه رنگ زرد و سرخ و سبز مشاهده كنی - میكنی لیكن خ‌ل - چون حرارت و یبوست در او غالب است رنگ سرخ - سرخ در او خ‌ل - ظاهر است و چون مخلوط شود اثر نور - و چون مقترن شود اثر و نور خ‌ل - شمس با اجزاء بخاریه و هبائیه كه در بین زمین و آسمان است رنگ نور زرد شود مثل آتش چون در هیزم اندازند یا با روغن - روغنی خ‌ل - مقترن سازند چه در این وقت شعله زردی مشاهده میشود و از آن تعبیر بنور میكنند و از اینجا است منشأ نور آفتاب زیرا كه نور آفتاب اثر او است و اثر بر وصف صفت مؤثر است پس - پس آن خ‌ل - نور احمر باشد لكن چون مخلوط با اجزای بخاریه لون اصفر حاصل نمود - لكن چون مخلوط شد باجزای بخاریه لون احمر لون اصفر حاصل ساخت خ‌ل - و مبرهن است - است كه خ‌ل - در علم طبیعی كه چون حمرت با بیاض جمع شود صفرت حاصل میشود - شود خ‌ل - و گاهی از اوقات هر گاه باران شود یا هوا رطوبت بسیار - بسیاری خ‌ل - داشته باشد چون هوا صاف شود - شده خ‌ل - آفتاب طلوع كند در اول طلوع میبینی - طلوع مشاهده میكنی خ‌ل - كه نورش سرخ است زیرا كه زرد چون با سفید - سفیدی خ‌ل - جمع شود سرخ گردد همچه - همچو خ‌ل - شنجرف كه مركب است از كبریت و زیبق و بهمین علت در وقتیكه ابرهای نازك در هوا ظاهر شود نور آفتاب اگر بر آن تابد سرخ گردد - نور آفتاب كه برآمد سرخ است خ‌ل - و كلام در این مقام طولانی است بجهت تذكره و تنبیه باین چند كلمه اشعار شد و السلام علی تابع الهدی - الهدی و من خشی عواقب الردی و صلی الله علی خیر خلقه محمد و آله الطاهرین سلام الله علیهم اجمعین خ‌ل - .

المصادر
المحتوى