
من مصنفات
السید كاظم بن السید قاسم الحسینی الرشتی
شركة الغدیر للطباعة و النشر المحدودة
البصرة – العراق
شهر جمادی الاولى سنة 1432 هجریة
اما بعد بنده فقیر مستمد فیوضات رب ازلی عباس بن علی عفی الله عنهما گوید كه اعلا جناب فضایل ماب قدوسی انتساب علامة العلماء وحید الزمان و فرید الدوران افضل المجتهدین و اكمل العارفین مرجع الاعالی و الاعاظم سیدنا و مولانا و استادنا الحاج سید كاظم ابن المرحوم المبرور المغفور السید قاسم الرشتی مد الله ظلال افضاله علی مفارق العالمین و متعنا بافاداته و افاضاته و جمیع المؤمنین امر فرمودند كمترین بندگان و تلامذه خود را كه رساله صومیه جلیلة الفائده كه بموجب التماس و استدعای بعضی از مؤمنین بعربی تصنیف فرمودند بزبان فارسی ترجمه نمایم بر وجه اختصار بدون تعرض دلیل اقتصار بر لب فتوی نموده استقصای بعضی از تحقیقات كه سركار ایشان در اصل رساله فرمودهاند نشود الا قلیل تا استدعای جمعی از شیعیان عجم از آنجناب نیز بعمل آمده نفعش اتم و فایدهاش اعم گردد پس كمترین امتثالا لامره العالی با عدم بضاعت و استطاعت اقدام نمود ، امیدوار از حضرت پروردگار آنكه بعد از اتمام بشرف قبول كه نهایت مأمول است از آنجناب سرافراز گردد و الا نقص از كمترین میباشد كه بر قصور مفطور است و الله المستعان و علیه التكلان و این مختصر طبقا لاصله الجلیل مشتمل است بر مقدمه و چند باب و خاتمه
مقدمه - و در آن چند مبحث است :
مبحث اول - در بیان روزه و روزهدار روایت كرده است ثقة الاسلام (ره) در كافی از امام محمد باقر علیه السلام كه آن حضرت فرمودند بنا گذارده شده است اسلام بر پنج چیز نماز و زكوة و حج و روزه و ولایت یعنی دوستی ائمه دین و دوستی دوستان ایشان و باز در همان كتاب از حضرت صادق علیه السلام از آباء كرام خود روایت كردهاند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله باصحاب خود فرمودند آیا میخواهید خبر دهم شما را بكاری كه اگر بكنید آن كار را دور شود شیطان از شما چنانكه دور شده مشرق و مغرب گفتند بلی یا رسول الله حضرت فرمودند روزه سیاه میكند روی شیطان را و صدقه دادن میشكند پشت او را و دوستی در راه خدا و یاری نمودن یكدیگر را بر عمل صالح قطع میكند دمباله او را و استغفار قطع میكند رگ دل او را از برای هر چیزی زكوة است و زكوة بدنها روزه است و باز در همان كتاب از همان جناب مرویست كه هر كه روزه دارد روزی را در شدت گرما پس برسد باو تشنگی موكل گرداند خدا بر او هزار ملك كه مسح كنند روی او را و بشارت دهند او را تا آنكه افطار كند خدای عز و جل فرماید چه نیكو است بوی تو و راحت تو ای ملائكه من گواه باشید بدرستی و تحقیق كه من آمرزیدم او را باز در همان كتاب از آن جناب مرویست كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند روزهدار در عبادت است هر چند در رختخواب باشد و بخواب رفته باشد مادامی كه غیبت نكند مسلمانی را و باز در همان كتاب است از آن جناب مرویست كه فرمود از برای روزهدار دو خوشحالیست یك خوشحالی در نزد افطار و یك خوشحالی در نزد ملاقات پروردگار خود و ایضا در همان كتاب از آن حضرت مرویست كه فرمودند هر گاه بهبیند روزهدار جماعتی را كه بخوردن مشغولند یا یك مردی را كه بخوردن مشغول است تسبیح میكند از برای او هر مؤمن و هر موئی كه در بدن اوست و ایضا در همان كتاب از آن حضرت مرویست كه فرمودند كه خدای تعالی میفرماید روزه مخصوص من است و من جزا میدهم بر آن ، اقول ( مصنف ظ ) مد الله ظله گوید كه تخصیص داده روزه را بخود با وجود آنكه همه عبادات مخصوص اوست اگر از برای او نباشد عبادات باطل خواهد بود و از این جهت واجب است نیت تقرب در عبادات بجهت ظهور اختصاص در حقیقت روزه بخلاف غیر روزه چه غیر او از عبادات ممكن است كه دیده شود بچشم مردم یا سایر حواس ایشان مثل زكوة و حج و سایر طاعتها و اما روزه پس بدرستی كه حقیقت او اجتناب نمودن از امور معلومه است با نیت و اجتناب امر عدمی است دیده نمیشود بچشم و نه بغیر چشم از حواس و نیت نیز چنین است پس روزهدار هر گاه خبر ندهد كسی را بروزه خود مطلع نمیشود مگر بر آن خدای تعالی پس روزه عبادتی است خالص از برای خدا دور از شائبه ریا بخلاف سایر عبادات پس میباشد ظهور اخلاص در ذات و حقیقت او و اما سایر عبادات میباشد ظهور اخلاص در پشت آنها و روایات در فضل روزه و تحریص و ترغیب بروزه داشتن زیاده از احصا است در آنچه ذكر كردیم كفایت است از برای صاحبان فهم مترجم گوید كه این تحقیق مذكور از جمله تحقیقات است كه اختصار بر قدر حاجت نمودم و خوفا للاطاله استقصای ترجمه كلام شریف سركار مصنف ننمودم و چند حدیث را كه نیز در اصل اصیل مذكور بود بهمین جهت ترجمه ننمودم هر كه زیاده خواهد باصل جلیل الفائده رجوع نماید
فصل ( مبحث دوم ظ ) - در علت و سبب واجب شدن روزه شیخ صدوق علیه الرحمه در فقیه باسناد خود از هشام ابن حكم روایت ( كرده ظ ) است كه او سؤال كرد از حضرت صادق علیه السلام از علت روزه داشتن پس حضرت فرمودند كه این است و جز این نیست كه واجب كرده است خدا روزه را تا مساوی شود بسبب آن غنی و فقیر و این مساوات بجهت آنست كه غنی هرآینه مییابد مس الم گرسنگی را پس رحم میكند فقیر را بجهت آنكه غنی هر وقت اراده كند چیزی را قادر است بر آن پس خدا خواست كه مساوی كند میان خلق خود بچشاند مس الم گرسنگی و درد را تا رقت كند بر ضعیف و رحم كند بر گرسنه و در همان كتاب از حضرت امام حسن ابن علی ابن ابی طالب علیه السلام مرویست كه فرمود آمدند چند نفر از یهود نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله پس سؤال كرد عالم داناتر ایشان از مسئلهای خود پس بود در آنچه سؤال نمود اینكه گفت بآن حضرت بچه جهت واجب كرده است خدای تعالی روزه را بر امت تو در روز یعنی در روز رمضان و واجب كرده سی روز را و واجب كرد بر امتها بیشتر از این پس فرمود پیغمبر صلی الله علیه و اله بدرستیكه آدم (ع) چون خورد از شجره باقی ماند در شكم او سی روز پس واجب كرد خدا بر ذریه او سی روز گرسنگی و تشنگی را و آنچه میخورند در شب تفضلی است از خدای تعالی بر ایشان و همچنین بود بر آدم (ع) پس واجب كرد خدای تعالی این را بر امت من پس تلاوت نمود این آیه كه كتب علیكم الصیام كما كتب علی الذین من قبلكم لعلكم تتقون ایاما معدودات یعنی نوشته شده بر شما روزه همچنانكه نوشته شده بود بر جماعتی كه پیش از شما بودند شاید بپرهیزید در ایام شمرده شده گفتند یهود راست گفتی یا محمد پس چیست جزای كسی كه روزه دارد آن سی روز را پس فرمود پیغمبر صلی الله علیه و آله كه نیست مؤمنی كه روزه دارد ماه رمضان را خالص از برای خدا مگر آنكه واجب میگرداند خدا از برای او هفت خصلت را اول آنها آنست كه میگدازد حرامی را كه در جسد اوست و دویم نزدیك میكند او را برحمت خدا و سیم بتحقیق كه كفاره داده است گناه پدرش حضرت آدم علیه السلام را و چهارم آسان میكند بر او سكرات مرگ را و پنجم امان است از گرسنگی و تشنگی در روز قیامت و ششم عطا میكند او را خدا بیزاری از آتش و هفتم اطعام میكند خدا او را از طیبات بهشت یهودی گفت راست گفتی یا محمد ، مؤلف دام ظله العالی گوید كه طول دادیم كلام را و بیان نمودیم حقیقت مقصود را در علت وجوب روزه بر وجهی كه كشف میشود از روی مطلوب نقاب و ذكر نمودیم بیان مراد از اخبار ائمه اعلام را در رساله موضوعه در اسرار عبادات پس هر كه مطلع شد بر آن فائز گردید بوافرتر بهرها و اشرف سعادتها
مبحث سیم - در فضیلت ماه رمضان و بیان اسم آن اما فضیلت آن پس ظاهر و مشهور است و بدو حدیث تیمنا اكتفا مینمائیم در كافی از حضرت ابیعبدالله جعفر بن محمد علیهما السلام مرویست كه فرمود بدرستی كه شماره ماهها در نزد خدا دوازده ماه است در كتاب خدا در روزی كه خلق كرد آسمانها و زمین را از آن ماهها چهار ماه ماه حرامند پس اول ماهها ماه خدای عز و جل است و آن ماه رمضان است و دل ماه رمضان شب قدر است و نازل شد قران در اول شبی از ماه رمضان پس روی آورد آن ماه با قرآن و در آن كتاب از حضرت ابیجعفر علیه السلام مرویست كه فرمود خطبه خواند رسول خدا صلی الله علیه و آله مردم را در جمعه اخر ماه شعبان پس حمد كرد خدا را و ثنا نمود بر او و فرمود ای مردم بدرستی كه سایه انداخته شما را ماهی كه در او شبی است بهتر از هزار ماه واجب كرده است خدا روزه آن ماه را و قرار داده عبادت یك شب از این ماه را بنماز مستحب مانند نماز مستحب كردن هفتاد شب در غیر آن از ماهها و قرار داده از برای كسی كه عمل مستحبی بجا آورد در این ماه از خصلتهای نیكو و احسان نمودن مثل اجر كسی كه ادا كند فریضه از فرایض خدا را و كسی كه ادا كند فریضه از فرایض خدا را میباشد مثل كسی كه ادا كند هفتاد فریضه از فرایض خدا را در غیر این ماه از ماهها و آن ماه صبر است و بدرستیكه صبر ثواب آن بهشت است و ماه مواسات است یعنی برادران مؤمن را در این ماه با نفس خود باید فرق نگذارد پس نخواهد از برای ایشان آنچه از برای خود نمیخواهد و بخواهد از برای ایشان آنچه از برای خود میخواهد و بدهد بایشان از مال خود و بگوید از برای ایشان آنچه میخواهد از برای او بگویند و همچنین در هیچ چیز فرق نگذارد میان خود و ایشان اینها همه معنی مواسات است و آن ماهیست كه زیاد میكند خدا در روزی مؤمن در آن ماه و كسی كه افطار دهد مؤمن روزهداری را میباشد از برای او در نزد خدا آزاد كردن بنده و آمرزش از برای گناهان او در گذشته گفته شد كه یا رسول الله هر یك از ما قدرت ندارد بر آنكه افطار دهد روزهداری را پس فرمود بدرستی كه خدا صاحب كرم است میدهد این ثواب را بكسی كه قدرت ندارد مگر بر یك شربت از شیر كه افطار دهد بآن روزهداری را یا یك شربت آب شیرین یا چند دانه خرمائی كه قدرت بر بیشتر از این نداشته باشد و كسی كه تخفیف دهد در این ماه از غلام و كنیز خود تخفیف دهد خدا از او حسابش را و آن ماهی است كه اول آن رحمت است و میان آن آمرزش و آخر آن اجابت دعاها و آزادی از آتش و ناچار است شما را از چهار خصلت دو خصلت كه راضی كنید خدا را بآنها و دو خصلت است كه احتیاج دارید بآنها پس اما آن دو كه رضا كنید خدا را بآنها پس شهادت دادن است بآنكه خدائی نیست بجز معبود بحق و اینكه محمد رسول خدا است و اما آندو كه احتیاج دارید بآن و از آنها مستغنی نیستید پس سؤال كنید در این ماه حاجتهای خود را و بهشت را و سؤال كنید سلامتی را و پناه برید باو از آتش
و اما اسم این ماه و بیان معنی آن پس در آن چند قول است بهترین آنها چیزی است كه رسیده بما از ائمه اطهار سلام الله علیهم و آن عبارت از این است كه رمضان نامی است از نامهای خدای عز و جل نسبت داده شده این شهر بآن از روی تعظیم و تشریف بجهة آنكه ابتداء ماهها و اول آنها و آخر آنها است و بتحقیق كه روایت كرده ثقة الاسلام در كافی از امام جعفر صادق كه آنحضرت فرمود كه فرمودند امیرالمؤمنین علیه السلام كه مگوئید رمضان و لكن بگوئید ماه رمضان پس بدرستی كه شما نمیدانید كه چیست رمضان و از همان كتاب است باسنادش از هشام بن سالم از سعد از ابیجعفر علیه السلام گفت كه بودیم هشت نفر در نزد امام محمد باقر علیه السلام پس ذكر كردیم رمضان را پس حضرت فرمود مگوئید این رمضان است و مگوئید رفت رمضان و مگوئید آمد رمضان پس بدرستی كه رمضان نامی است از نامهای خدای تعالی و خدا نمیآید و نمیرود و این است و جز این نیست كه میآید و میرود چیز برطرفشونده و لكن بگوئید ماه رمضان پس ماه منسوب است بسوی نام و نام نام خدا است عز ذكره و آن ماهی است كه نازل شده در آن قرآن و قرار داده خدا آن ماه را مثل و نمونه و عید و ابنطاوس رضی الله عنه از حضرت امام موسی كاظم از آباء كرام او علیهم السلام روایت كرده كه فرمود مگوئید رمضان پس بدرستی كه شما نمیدانید چیست رمضان هر كه بگوید پس باید تصدق كند و باید روزه بدارد بجهت كفاره قول خود و لكن بگوئید چنانكه خدا گفته ماه ( شهر ) رمضان ، مؤلف مد الله ظله السامی گوید امر بتصدق و روزه محمول بر استحباب است و شدت كراهت
مبحث چهارم - در آداب روزهدار در كافی از محمد بن مسلم از حضرت صادق علیه السلام كه فرمود هر گاه روزه شوی پس باید روزه شود گوش تو و چشم تو و موی تو و شمرد چیزهای دیگر غیر از اینها را و فرمود باید نباشد روز روزه تو مثل روز افطار تو و در همان كتاب از همان جناب است كه فرمود بدرستی كه روزه نیست از خوردن و آشامیدن تنها پس فرمود كه گفت مریم بدرستی كه من نذر كردم از برای خدا روزه را یعنی سكوت را پس چون روزه شدید پس حفظ كنید زبانهای خود را و بپوشید دیدهای خود را و نزاع مكنید و حسد مبرید بر یكدیگر و فرمود كه شنید رسول خدا صلی الله علیه و آله زنی را كه فحش داد كنیز خود را پس فرمود طعامی حاضر كردند پس فرمود بآن زن كه بخور پس گفت آن زن كه من روزه دارم پس فرمود چگونه روزه داری و حال آنكه فحش دادی كنیز خود را بدرستی كه روزه نیست از خوردن و آشامیدن راوی گفت كه فرمود ابوعبدالله (ع) هر گاه روزه داری پس باید روزه دارد گوش تو و چشم تو از حرام و زشت و واگذار مجادله كردن را و اذیت نمودن خدمتكار را و باید كه باشد بر تو وقار روزهدار پس مگردان روز روزه داشتنت را مثل روز افطار كردن خود و در همان كتاب از همان جناب مروی است كه فرمود هر گاه روزه دارد یكی از شما سه روز از ماه را پس باید مجادله نكند البته كسی را و نادانی نكند و سرعت ننماید بسوی قسم خوردن بخدای عز و جل پس اگر نادانی كند بر او كسی پس باید تحمل نماید و در همان كتاب از آن جناب است كه فرمود باید شعر خوانده نشود بشب و خوانده نشود در ماه رمضان نه در شب و نه در روز و گفت اسمعیل پسر آن حضرت ای پدر آن شعر درباره ما است حضرت فرمود هر چند درباره ما باشد ، مؤلف مد ظله العالی گوید كه روزهدار روآورنده است بسوی خدا و متوجه است بسوی او پس ناچار است او را ملاحظه نمودن این شرطها و عمل نمودن باین اداب تا بوده باشد ظاهر او مطابق باطن او و سر پنهانی او موافق آشكار او و زبان گفتگوی او گواه بر زبان حال او تا آنكه قرار دهد خدا در دل او نور ایمان و یقین را و بنویسد او را در زمره مخلصین و خدا ولی توفیق است
باب اول
در آنچه متحقق میشود بآن روزه و آنچه واجب است بر روزهدار و آنچه حرام است و آنچه مستحب است و آنچه مكروه است بدانكه روزه متحقق میشود بنیت و ترك چیزهای شكننده روزه و تفصیل كلام در اینها واقع میشود در چند فصل :
فصل اول - در نیت است و در آن چند مسئله است :
مسئله اولی - بدانكه نیت قصدی است بسیط كه هیچ جزئی ندارد و داعی بسوی فعل است و باعث بر فعل و همراه ابتدای فعل است تا انتهای آن حقیقة یا حكما بحیثیتی كه بیرون نرود جزئی از فعل از آن نیت و بیرون نرود نیت از فعل نه قبل از فعل و نه بعد از او و این معنی مقارنه است كه عبارت از همراهی نیت با فعل است پس آنچه پیش از فعل باشد نیت نیست بلكه تمیز علمی است و بعبارة دیگر صورت منوی است كه منتقش شده در ذهن پس این صورت كه مینامند او را بخطور ببال صورت منوی است نه نیت و واجب است در آن نیت قصد تقرب بسوی خدا بمعنی طلب كردن رضای او و قرب او و راز گفتن با او و اطاعت نمودن امر او و نهی او را نه از برای جلب ثواب و دفع عقاب كه منافیند ایندو اخلاص را پس بدرستی كه خدای تعالی میفرماید فادعوا الله مخلصین له الدین یعنی (كذا) مگر آنكه منافات نداشته باشد یكی از ایندو اخلاص را و باین مختلف میشود مراتب مردم در صحیح بودن اعمال ایشان و باطل بودن و این نیت است كه معتبر است در عبادات جمیعا اختصاصی نیست این نیت را بروزه یا غیر آن بلكه در همه اعمال و حركات جبلی و عملهای طبیعی كه صادر باشد از روی شعور جاری است
مسئله دویم - حق این است كه نیت ركن است بلكه بزرگتر ركنها است از برای عمل بحیثیتی كه عمل بدون نیت درست نیست پس او باینكه جزئی باشد داخل در حقیقت فعل اولی است از آنكه شرطی باشد خارج بجهة قول آن حضرت علیه السلام كه نیت روح عمل است و در روایت دیگر است كه نیت عمل است و امثال ایندو از روایتها بسیار است و تحقیق این مسئله را مقامی دیگر است
مسئله سیم - اختلاف نمودند فقها در آنكه آیا شرط است نیت تعیین در ماه رمضان یا نه بر دو قول پس قائل شدند بعضی از ایشان باشتراط تعیین و بعضی دیگر بشرط نبودن تعیین و ظاهر این است كه اختلاف ایشان منحصر است در نیتی كه بمعنی تصویر ذهنی و حدیث كردن نفس باشد و اما بنا بر آنچه ما اختیار نمودیم از آنكه نیت قصد بسیط باعث بر فعل است پس حكم دائر مدار علم است پس اگر عالم شود بداخل شدن ماه رمضان و معین شود از برای او و روزه بدارد از برای همین كه ماه رمضان است صحیح است روزه او و هر چند تصور ننموده باشد روزه را بحدود و مشخصات در حال روزه شدن و اگر عالم نشود بداخل شدن ماه رمضان و معین نشود از برای او و روزه بدارد باطل است روزه او مگر آنكه جاهل یا ناسی و ساهی باشد و حكمش مذكور خواهد شد انشاء الله
مسئله چهارم - حكم نذر معین حكم ماه رمضان است پس احتیاج نیست بتجدید نمودن نیت تعیین بجهة آنكه او خود متعین است و مخالف شیخ طوسی است و علامه بلی ناچار است از دانستن آنكه آن وقت وقت نذر او است و واقع ساختن فعل از روی التفات و شعور
مسئله پنجم - چون نیت باید مقارن و همراه عمل باشد واجب است آنكه نیت روزه حاصل باشد در نزد اول جزئی از روزه كه متحقق است بطلوع اول جزئی از صبح صادق و همراه باشد با او و چون كه ضبط این تقدیر مشكل بود نسبت بعامه مكلفین مباح گردانید خدا از برای مكلفین نیت كردن در شب را بجهت توسعه و آسانی پس هر گاه مكلف در شب عزم و قصد روزه فردا داشته باشد صحیح است روزه او و نیت او متحقق شده و هر چند در وقت طلوع صبح صادق كه اول وقت روزه است در خواب باشد یا غافل از نیت یا ناسی یا ساهی آن باشد و اما هر گاه فراموش كند در شب نیت داشتن را و غافل باشد در نزد طلوع صبح صادق و فراموش كند نیت را تجدید میكند نیت را مابین طلوع صبح صادق و زوال یعنی اول وقت ظهر و همچنین است حكم جاهل مسئله و هر گاه تجدید ننمود نیت را پیش از زوال پس اگر عمدا ترك نموده باشد باطل است روزه او و بر او است قضا و ظاهر وجوب كفاره است و اما اگر از روی فراموشی باشد پس ظاهر میشود از كلام ابنجنید (رض) تجدید نیت بعد از زوال و این قول ضعیف است بلكه واجب است بر او قضای آن روز
مسئله ششم - آنچه ذكر كردیم حكم روزه واجب بود و اما روزه مستحب ظاهر آن است كه وقت او ممتد است تا پیش از غروب
مسئله هفتم - شرط نیست در نیت روزه از شب استمرار حكم روزه چنانكه بعضی قائل شدهاند كه بعد از آنكه در شب نیت روزه نمود باید اجتناب از مفطرات نماید بلكه جایز است اینكه نیت كند در شب و بكند بعد از نیت فعلی كه منافی روزه باشد تا پیش از صبح و فرقی نیست میانه جماع و غیر آن
مسئله هشتم - كافی است یك نیت در ابتداء ماه رمضان از تجدید نمودن در هر شب بجهت آنكه نیت یك عبادت است و واقع شدن افطار در وسط آن قطع نمیكند نیت سابقه را همچنانكه اگر نیت كند در اول شب پس بخورد پیش از صبح یا مجامعت نماید بلی مستحب است تعدد بتجدید نمودن نیت در هر شبی احتیاطا بجهت شبهه خلاف و اقرب آن است كه اتحاد نیت مخصوص است بماه رمضان و تعدی نمینماید بسوی غیر آن مثل نذر معین
مسئله نهم - جایز نیست نیت وجوب در روزه یوم الشك بلكه نیت مستحب میكند بنا بر آنكه یوم الشك از ماه شعبان است پس اگر ظاهر شود بودن آن از ماه رمضان پس همان مجزی است از روزه رمضان و واجب نیست بر او قضای آن روز و اما اگر نیت وجوب كند در یوم الشك پس ظاهر شود كه از ماه رمضان بوده پس روزه او فاسد است و مجزی نیست از روزه ماه رمضان و نه از ماه شعبان موافق مشهور بخلاف شیخ طوسی و ابن ابیعقیل و ابنجنید كه مجزی میدانند
مسئله دهم - سزاوار است كه بدانند كه یوم الشك مخصوص بروز سیام از شعبان نیست چنانكه گمان كردهاند بعضی بلكه مراد بیوم الشك روزی است كه اختلاف شود در دیدن هلال شعبان بر وجهی كه ثابت نشود دیدن هلال پس بدرستی كه روز سیام بنا بر ادعاء دیدن ماه قبل از آن میباشد اول ماه رمضان و بنا بر ادعای ندیدن ماه میباشد از ماه شعبان یا اختلاف شود در دیدن هلال ماه رمضان و همچنین است اگر بداند هلال ماه شعبان را لكن اتفاق افتد كه ابری یا منعی مانع از دیدن هلال باشد در شب سیام پس بدرستی كه در جمیع این صورتها یوم الشك خواهد بود و اما اگر هلال شعبان معلوم باشد و ادعا نكند كسی دیدن را در شب سیام و مانعی از دیدن هم نباشد پس آن روز از شعبان است یقینا و یوم الشك نیست چنانكه وارد شده از ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین و كراهتی نیست در روزه این روز با صافی هوا از ابر و غیم چنانكه از شیخ مفید (ره) منقول است قول بكراهت
مسئله یازدهم - ملحق بماه رمضان نمیشود در اكتفا نمودن به نیت مستحب هر گاه ظاهر شود بودن یوم الشك از ماه رمضان هر واجب معینی كه بنیت استحباب بجا آورده باشد با ندانستن آنكه آن روزی است كه روزه بر او واجب بود بجهت نبودن نص و باطل بودن قیاس بخلاف بعضی از فقهاء ما كه گفتهاند ضرر ندارد
مسئله دوازدهم - واجب است جزم كردن به نیت پس اگر باقی ماند در تردد تا زوال باطل میشود روزه واجب و تا مغرب روزه مستحب
مسئله سیزدهم - اگر صبح كند در یوم الشك به نیت افطار پس ظاهر شود كه از ماه رمضان بوده پس اگر چیزی كه مفطر باشد تناول ننموده تجدید میكند نیت روزه را میانه صبح و زوال و مجزی است او را و اگر زوال شود و تجدید ننموده نیت را امساك میكند از تناول مفطر و قضا میكند روزه این روز را و باید دانست كه واجب بودن امساك بعد از زوال بعد از دانستن آنكه آن روز از ماه رمضان است نه از جهت روزه است بلكه بجهت حرام بودن خوردن و آشامیدن است در آن ماه بغیر عذری از عذرهای منصوصه
مسئله چهاردهم - واجب است عزم بر غسل بر كسی كه جنب شود در شب بنا بر قول آن كسی كه واجب میداند كه روزهدار در اول جزء از روزه باید پاك باشد پس اگر عزم نكند عمدا تا طلوع صبح صادق باطل است روزه او بنا بر اصح و هر چند در خواب باشد وقت طلوع صبح و واجب است بر او كفاره بنا بر تفصیلی كه خواهد آمد ان شاء الله
مسئله پانزدهم - اگر نیت كند مسافری كه واجب است بر او افطار در ماه رمضان روزه را كه صحیح است واقع ساختنش در سفر صحیح نیست بنا بر اصح و بعضی گفتهاند صحیح است بجهت وجود مقتضی و نبودن مانع و ظواهر اخبار رد میكند آن را و بنای احكام بر مجازفات عقلیه درست نیست
مسئله شانزدهم - اگر نیت افطار كند در روزی از ماه رمضان پس تجدید نیت روزه نماید پیش از زوال پس مشهور باطل بودن روزه است و محقق رحمه الله قائل بصحت روزه شده و اقوی و احوط قول مشهور است و همچنین اگر نیت افطار نماید در اثناء روزه پس تجدید نماید نیت روزه را پس مشهور صحت روزه او است و ابوالصلاح و علامه (ره) قائل بفساد صوم شدهاند و نزد من در مسئله تردد است و احتیاط راه سلامت است
مسئله هفدهم - نیت صبی ممیز صحیح است و روزه او شرعی است و همچنین همه عبادتهای او شرعی است باین معنی كه مستند است بسوی امر شارع و مستحق است بر آن ثواب را و تمرینی نیست كه بجهت عادت دادن باشد باینكه عبادت او از باب خطاب وضعی باشد و حضرت صادق علیه السلام فرمود هر گاه برسد پسر سیزده سال كامل را و داخل در چهارده سال شود واجب است بر او آنچه واجب است بر محتلمشوندگان خواه محتلم شود یا نشود و نوشته میشود بر او گناهان و نوشته میشود از برای او حسنات و جائز است مر او را هر تصرفی در مالش و متفرع بر این مسئله میشود آنكه پیش از زوال اگر بالغ شود واجب نیست تجدید نیت در روزه هر گاه مسبوق به نیت باشد و نه اعاده وضو و نماز اگر بالغ شود پیش از بیرون رفتن وقت بجهت آنكه عبادت او شرعی است و نیت وجوب مینماید بوضوی خود و نماز خود و روزه خود و اگر مظنه كند كه از او منی بیرون میآید هر گاه مجامعت نماید واجب نیست بر او طلب ظهور حال
مسئله هجدهم - اگر نگاه دارد غیری او را از چیزهائی كه واجب است امساك از آنها پس اگر نیت روزه نماید بمعنی بازداشتن خود از مفطرات بحیثیتی كه اگر واگذارد او را آن غیر كه نگاه داشته تناول نمینماید از مفطرات چیزی را بقصد روزه بودن صحیح است روزه او و الا واجب است بر او قضا
مسئله نونزدهم - اگر نیت كند روزه غیر ماه رمضان را در ماه رمضان واجب یا مستحب پس اگر نمیدانسته كه این ماه رمضان است یا بر او محقق نشده بوده مجزی است از ماه رمضان خواه حصول علم بعد از روزه باشد یا در همان روز باشد و عدول نماید بسوی آن و اما با دانستن در آن اشكال است و اقرب فساد است بجهت آنكه اعمال بنیات است
مسئله بیستم - واجب است روزه بر كافر و صحیح نیست از او بجهة امتناع نیت قربت از او مادامی كه كافر است پس همین كه مسلمان شد ساقط میشود قضا بجهت تفضل و عنایت از جانب خدا و واجب است بر مرتد و صحیح نیست از او و قضا میكند بعد از برگشتن باسلام
فصل دویم - در اكل و شرب است و در آن مسائلی چند است :
مسئله اولی - واجب است امساك از هر خوردنی و آشامیدنی خواه معتاد باشد یا غیر معتاد و خلاف نمودهاند ابن جنید و سید مرتضی رحمهما الله در غیر معتاد و سید (ره) نیز رجوع از موافقت ابن جنید نموده ادعای اجماع بر عموم فرموده پس باقی ماند قول ابن جنید در مقابل اجماع سابق و لاحق و بدانكه فاسد میكند خوردن و آشامیدن روزه را هر گاه برسند بحلق و آن مخرج حرف خاء معجمه ( بانقطه ) است و اگر نرسد بحلق باطل نمینماید
مسئله دویم - باید بدانند كه خوردن و آشامیدن باطل میكنند روزه را با عمد و دانستن حكم شرعی و اما جاهل بحكم شرعی پس قولهای فقها مختلف است در حكم او و اصح معذور نبودن او است بجهت عام البلوی بودن حكم و واجب است بر او قضا بدون كفاره بنا بر اظهر و اما هر گاه از روی فراموشی باشد پس چیزی بر او نیست و روزه او صحیح است
مسئله سیم - هر گاه افطار كند از روی اكراه باینكه بیاختیار بحلق او داخل نمایند یا اكراه بحدی رسد كه قصد او را برطرف نماید یا آنكه او را بترسانند بر ترك افطار بچیزی كه ضرر داشته باشد و نحو آن بحسب حال روزهدار با قدرت ترساننده بر فعل آنچه بآن ترسانیده و گواهی دادن قرینها باینكه خواهد كرد آن فعل را اگر افطار نكند افطار میكند و باطل نیست روزه او و از شیخ طوسی نقل شده قول ببطلان در سیمی و آن احوط است و هر چند اقرب و اظهر صحت است و واجب نیست كفاره اجماعا و همچنین اگر افطار كند از برای تقیه و قضا در نزد من اولی است و احوط
مسئله چهارم - واجب است اقتصار بر آنچه دفع شود بآن ضرورت پس اگر زیاده بعمل آورد فاسد میشود روزه او و واجب است بر او قضا و در وجوب كفاره اشكال است
مسئله پنجم - اگر گرسنه شود یا تشنه شود بحیثیتی كه بترسد از تلف شدن بر نفس خود و اقتصار نماید بر سد رمق فاسد نمیشود روزه او و اگر زیاد كند بر سد رمق واجب است بر او قضا و كفاره و واجب است بر او تقلیل آنچه سد رمق میكند ببزرگ كردن جرعها و لقمها بنا بر اظهر
مسئله ششم - اگر بخورد از روی فراموشی پس گمان كند كه افطار كرده پس عمدا بخورد پس بیشتر متأخرین بر اینند كه بر او قضا است بدون كفاره و دور نیست صحت این قول
مسئله هفتم - رسانیدن غبار بحلق عمدا فاسدكننده است روزه را بنا بر احوط و اظهر و قید نمودهاند جمعی كثیر از اصحاب غبار را بغلیظ و جمعی دیگر باطلاق حكم كردهاند و شك نیست كه این احوط است هر گاه دشوار نباشد بر او احتراز نمودن و ظاهر اولی بودن تقیید است
مسئله هشتم - الحاق نمودهاند جمعی از فقهای ما دود غلیظ را بغبار غلیظ و نیافتیم از برای ایشان بر این الحاق دلیلی و مروی است كه نیست ضرری بروزه از دود هر گاه داخل حلق شود
مسئله نهم - جائز است چشیدن طعام و از دهان طعام خورانیدن بمرغ در حال اختیار هر گاه فرو نبرد از آن چیزی را و اگر فرو برد فاسد است روزه او
مسئله دهم - ضرر ندارد بروزه سرمه كشیدن و هر چند طعم آن را بیابد و اگر بلغمی از حلق یا بینی اخراج نماید و از آن سرمه چیزی در آن بلغم بیاید ضرر ندارد و مكروه است سرمه كشیدن بچیزی كه در آن صبر یا مشك بوده باشد
مسئله یازدهم - ضرر ندارد مكیدن انگشتر از برای روزهدار و مكروه است مكیدن هسته خرما و شبه آن هر گاه عالم نشود برسیدن چیزی بسوی حلقش
مسئله دوازدهم - اگر داخل شود در حلق او مگسی لازم نمیشود او را چیزی چنانكه فرمود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
مسئله سیزدهم - اگر روغن بمالد سر و بدن را بروغنی ضرر نمیرساند بروزه و هر چند بداند كه بدن او آن روغن را آشامید و در گوش چكانیدن ضرر نمیرساند
مسئله چهاردهم - جایز است كه مسواك كند بچوب خشك و بچوب تر نیز جایز است با كراهت
مسئله پانزدهم - مكروه است خائیدن كندر و نحو آن هر گاه متغیر شود آب دهان بمزه آن و اجزاء از آن متحلل نشود و فرو برد روزهدار آب دهان متغیر را و قول بحرام بودن ضعیف است و قول بكراهت وجه جمع میانه اخبار است و قول بمنتقل نشدن اعراض با آنكه دلیلی بر آن قائم نیست صلاحیت از برای تأسیس احكام شرعیه ندارد
مسئله شانزدهم - باقیماندهای غذا كه در وسط دندان باشد اگر فرو برد در روز فاسد میكند روزه را خواه از دهان بیرون آورد یا نه و این در وقتی است كه عمدا فرو برد و اگر سهوا باشد پس اگر تقصیر در خلال نمودن كرده باشد احوط وجوب قضا است و اگر از تقصیر نباشد پس چیزی بر او نیست
مسئله هفدهم - جایز است از برای روزهدار فرو بردن آب دهان كه در دهن باشد و اما اگر بیرون آورد از دهان پس بدهان برد پس فرو برد مشهور بطلان روزه است و اصح همین است و خلاف بعضی علما در این مسئله بآن اعتنا نمیشود و همچنین اگر فرو برد آب دهن غیر را باطل میشود روزه و اگر بیرون آورد زبان خود را از دهان و بر او آب دهن باشد پس داخل كند زبان را در دهان و آن آب را فرو برد پس ظاهر صحت روزه او است بنا بر اشكال
مسئله هجدهم - اگر فرو برد بلغمی را كه از سینه كنده میشود پس اگر تجاوز ننموده باشد از مخرج حرف خاء با نقطه فاسد نمیشود روزه او و همچنین است حكم بلغم سر بنا بر اصح و اما اگر تجاوز كند از مخرج خا و برسد بفضای دهن پس در آن چند قول است اصح آن قولها آنكه مثل آب دهان است موافق قول محقق و علامه و صاحب مدارك و غیر ایشان بجهت اصل و خبر و طریق احتیاط واضح است
مسئله نونزدهم - اگر مضمضه كند از برای نماز واجب و داخل شود در حلق او بیاختیار ضرر ندارد و اگر مضمضه از برای نافله باشد یا از برای سرد شدن یا عبث پس مشهور وجوب قضا است و آن اظهر و اقوی است و جناب غفرانمآب قدوة المحققین شیخ احمد بن زینالدین ملحق فرمودهاند بمضمضه از برای فریضه مضمضه را كه بامر طبیب حاذق بجهت مداوا باشد و شستن دهن از برای پاكیزه شدن از باقیماندهای طعام یا بجهت ازاله نجاست ، مؤلف دام ظله فرماید كه دور نیست این الحاق و هر چند مناقشه در آن میتوان نمود
مسئله بیستم - اگر غسل ترتیبی كند پس آب بحلق او رود چیزی بر او نیست خواه غسل واجب باشد و خواه مستحب و اگر غسل ارتماسی كند ظاهر فساد روزه است چنانكه خواهد آمد انشاء الله
مسئله بیست و یكم - هر گاه بریزد دواء در مخرج بول بعضی گفتهاند فاسد میشود روزه و بعضی گفتهاند فاسد نمیشود و آن اصح است و همچنین اگر بر خود نیزه بزند و داخل در شكم او شود بجهت اصل برائه
بیست و دویم - اگر صبح طلوع كند و در دهن او طعامی باشد میاندازد آن را و اگر فرو برد بعد از محقق شدن صبح عمدا واجب است بر او قضا و كفاره و اگر نگاه دارد در دهان تا متحقق شود صبح پس فرو برد سهوا پس ظاهر این است كه بر او چیزی نیست
بیست و سیم - هر گاه مضمضه كند روزهدار مكروه است كه فرو برد آب دهان خود را پیش از آنكه آب از دهان بیفكند ( بیندازد ) سه مرتبه و مثل این است كسی كه طعام را بچشد و مرغ را از دهان خود طعام دهد بلكه مسواك كردن بچوب تر با باقی نماندن چیزی از آن و اگر باقی ماند چیزی حرام است فرو بردن و واجب میشود بر او مثل آنچه واجب میشد بر كسی كه عمدا بخورد
بیست و چهارم - جائز است آنكه بمكد زبان زن خود را و او روزه داشته باشد اگر جدا نشود از آب دهان آن زن چیزی در دهان روزهدار پس اگر جدا بشود واجب است كه بیندازد پس اگر فرو برد عمدا در حال اختیار بر او قضا و كفاره است
بیست و پنجم - جایز است اینكه ببوسد روزهدار طفل را پس اگر از آب دهن طفل در دهن روزهدار رود چیزی بر او نیست مگر آنكه فرو برد آن را عمدا
بیست و ششم - مكروه است از برای روزهدار سعوط یعنی دوا بدماغ بالا كشیدن پس اگر سعوط نماید و برسد بحلق او و شكم چیزی بر او چیزی نیست بنا بر اصح اظهر
بیست و هفتم - بوئیدن بوی غلیظ افطار نمیكند روزهدار را و نمیشكند روزه او را و قول بفاسد كردن ضعیف است و دلیل بر خلاف آن موجود بلی آن مكروه است سزاوار است اجتناب صائم از آن
فصل سیم - در جماع و آنچه ملحق باوست و در آن چند مسئله است :
مسئله اولی - جایز نیست از برای روزهدار جماع كردن در قبل زن در روز باجماع مسلمین پس اگر بكند از روی علم و عمد و اختیار واجب است بر او قضا و كفاره خواه انزال شود یا نه
مسئله دویم - حرام است بر روزهدار وطی دبر زن بنا بر مشهور اصح و قول بخلاف ضعیف است
مسئله سیم - حرام است بر او وطی در دبر پسر و بهائم بنا بر اصح اظهر بجهت فحوای قول امیرالمؤمنین (ع) و ظاهر این است كه فساد روزه تابع وجوب غسل است و آن دلیل جنابت است و جنابت سبب فساد روزه است چنانكه مختار علامه و جمعی از فقها است پس واجب است بر او قضا و كفاره بادخال حشفه خواه انزال شود یا نه
چهارم - انزال منی از روی عمد و اختیار روزه را فاسد میكند و موجب قضا و كفاره است باجماع علما خواه بوطی باشد یا بملاعبه یا نحو آن
پنجم - فاسد میشود روزه آنكه وطی شده خواه در قبل باشد یا در دبر در مرد یا زن هر گاه مطاوعت نماید پس واجب است بر او قضا و كفاره و هر گاه از روی اكراه باشد بحیثیتی كه مرتفع شود قصد او و اختیار او و میل او پس چیزی بر او نیست
ششم - اگر وطی كند در غیر قبل و دبر مثل میان رانها یا طی زانوها یا سوراخی غیر قبل و دبر و انزال نشود پس باطل نمیشود روزه و چیزی بر او نیست
هفتم - اگر نظر كند بشهوت یا بغیر شهوت و منی بیاید از او پس اگر عادی او این بوده پس ظاهر فساد روزه او است و بر او است قضا و كفاره خواه نظر كند بچیزی كه حلال است بر او یا حرام است نظر كردن و تفصیل شیخ طوسی بوجوب قضا در ثانی و عدم وجوب در اول ضعیف است
هشتم - اگر تقبیل نماید و انزال نشود با معتاد بودن بانزال حرام است فعل او و چیزی بر او نیست و اگر انزال شود بر او واجب است قضا و كفاره و با معتاد نبودن فعل او مكروه است و اگر چه امناء بشود و جناب شیخ ما قدس سره فرموده دور نیست وجوب قضا بدون كفاره و چنان است كه ایشان فرمودهاند
نهم - اگر مذی بیاید از روزهدار با معتاد بودن امذاء در نزد تقبیل یا ملاعبه فاسد نمیشود روزه او
دهم - اگر وطی كند خنثی مشكل زنی را پس هر یك از آن دو را انزال شود روزه او باطل است و الا فاسد نمیشود بجهت قطع نبودن بالتقاء ختانین
یازدهم - اگر وطی كند خنثی واضح خنثی مشكل را در دبر او و وطی كند خنثی مشكل موطوئه زنی را فاسد میشود روزه واطی و موطوئه در دبرش
دوازدهم - وطی مرده مثل وطی زنده است در قبل یا در دبر و اگر ایلاج نماید در فرجی كه قطع شده یا داخل نماید زن در فرج ذكری را كه قطع شده در بطلان روزه اشكال است
سیزدهم - وطی فاسد میكند روزه را خواه آلت رجولیت برهنه باشد یا پیچیده شده باشد بخرقه و بعضی در ثانی توقف نمودهاند و آن ضعیف است بجهت صدق وطی و حصول التقاء ختانین
مسئله چهاردهم - اگر مساحقه نمایند دو زن پس هر دو انزال نمایند یا یكی از آن دو را انزال شود فاسد میشود روزه آنكه انزال نموده و چیزی نیست بر آنكه انزال ننموده و همچنین است حكم مجبوبی كه از قضیب او مقدار حشفه باقی نمانده باشد
پانزدهم - اگر بخوابد در روز ماه رمضان پس محتلم شود پس اگر عادی او این بوده فاسد میشود روزه او و الا چیزی بر او نیست و واجب نیست بر او مبادرت كردن بسوی غسل و هر چند مستحب هست و با معتاد بودن احوط این است كه خواب در روز بر او حرام است پس اگر مضطر شود میخوابد و اگر محتلم شود اشبه آن است كه چیزی بر او نیست و قضا كردن طریق احتیاط است
شانزدهم - اگر طلوع كند صبح بر روزهدار در حالی كه بجماع مشغول باشد واجب است بر او نزع بقصد قطع جماع و اگر نزع را قصد نكند و قصد جماع كند فاسد میشود روزه او و بر او است قضا و كفاره
هفدهم - جناب شیخ ما قدس سره فرموده كه علامه در تحریر فرموده كه اگر مجامعت كند پیش از صبح و صبح طلوع كند و او بجماع مشغول باشد پس اگر در وقت اراده جماع نمیدانست كه وقت تنگ است پس بر او معلوم شد تنگی وقت در حین جماع نزع میكند و روزه را تمام میكند از غیر آنكه حركت كند از برای جماع و واجب است بر او غسل و قضا واجب است بر او اگر ترك مراعاة نموده و اگر نزع كند بنیت مجامعت فاسد میشود روزه او و واجب است بر او قضا و كفاره و اگر مراعات كند صبح را و گمان نكند نزدیك بودن صبح را پس مجامعت نماید پس نزع نماید با اول طلوع صبح فاسد نمیشود روزه او تمام شد كلام علامه و كلام او صحیح است ، مترجم گوید كه جناب شیخ قدس سره را در نقل این كلام غرضی و تفریعی است كه بجهت اختصار ترجمه آنرا متعرض نشدم هر كه خواهد باصل اصیل جلیل الفایده رجوع نماید
هجدهم - اگر بخوابد در شب و بداند از عادت خود كه بیدار نمیشود پیش از صبح و بداند كه هر گاه بخوابد محتلم میشود و ممكن باشد او را عزم بر بیدار شدن پیش از صبح در وقتی كه ممكن باشد او را كه اگر محتلم شود غسل كند در آن وقت پیش از صبح جمعی از علما بر آنند كه لازم نمیشود او را چیزی و در نزد من در آن اشكال است مگر آنكه امكان عزم بر بیداری از اموری باشد كه واقع شود از او نه بمحض امكان عقلی
نونزدهم - اگر اكراه كند زوج زوجه را در مجامعت یا بعكس متحمل میشود اكراهكننده كفاره آنرا كه اكراه كرده و تعزیر او را و حد او را كه نصف حد زانی است و آن پنجاه تازیانه است و چیزی نیست بر اكراه كرده شده و اگر هر یك اطاعت دیگری نماید پس بر هر یكی قضا و كفاره واجب است و تقسیم میشود حد میان ایشان مساوی و بر هر یكی بیست و پنج تازیانه زده میشود و اگر اجنبی یا اجنبیه احدهما دیگری را اكراه نماید بر مجامعت در تحمل كفاره نظر است بجهت عدم نص و اولویة ممنوع است
بیستم - اگر وطی كند نائم را پس چیزی بر موطوء نیست و متحمل كفاره از او نمیشود بجهت اصل برائه و در وطی كردن مسافر و نحو آن از كسانی كه واجب است بر ایشان افطار نظر است و زود باشد كه بیاید
فصل چهارم - در باقی چیزهائی كه واجب است امساك از آن و در آن چند مسئله است :
مسئله اولی - ارتماس در آب است و در آن چند امر است :
اول - اختلاف نمودهاند علماء ما در ارتماس بر چهار قول اول قول ببطلان روزه و وجوب قضا و كفاره ، دویم قول بتحریم خاصة با صحت روزه ، سیم قول بجواز ارتماس با كراهت ، چهارم قول بوجوب قضا خاصة بدون كفاره و ظاهر از این اقوال و اقرب قول اول است
دویم - متحقق میشود ارتماس بفرو بردن همه سر در آب خواه بتنهائی باشد یا با سائر جسد
سیم - متحقق میشود ارتماس بفرو بردن همه سر در آب بیك دفعه باینكه فرو گیرد آب همه سر را در یك حالت پس اگر اجزاء سر را بتعاقب در آب داخل نماید تا آب بجمیع سر برسد بچند دفعه متعاقب چیزی بر او نیست بخلاف بعضی متأخرین
چهارم - اطلاق نص و كلام اصحاب اقتضا میكند كه فرقی میان روزه واجب و مستحب در این حكم نباشد و قول بفاسد نشدن روزه مستحب بارتماس ضعیف است
پنجم - اگر ارتماس كند از روی فراموشی صحیح است روزه او و اگر جاهل باشد حكمش مبتنی بر معذور بودن جاهل است و در این چند قول است سیم آنها قول بتفصیل است و آن معذور بودن در مسائل نادرة الوقوع است و معذور نبودن در مسائل عام البلوی و این تفصیل حق است و بنا بر این ظاهر این است كه حكم ارتماس از مسائل عام البلوی باشد پس حكم او حكم عامد است و بر او قضا و كفاره واجب است
ششم - شهید ثانی (ره) گفته است كه اگر ارتماس كند در غسل مشروع پس آن غسل فاسد است بجهت نهی از بعضی اجزاء كه مقتضی فساد است و صاحب ( مدارك ظ ) این را نیكو شمرده بنا بر احتمالی ، مؤلف دام ظله العالی گوید كه شك نیست كه آنچه شهید ذكر كرده است احوط است و لكن در تعیین آن نظر است بجهت آنكه جاری بر قاعده مقرره در نزد ایشان است و مرا در آن نظری است كه در محلش واضح نمودیم
هفتم - اگر ارتماس كند از روی فراموشی صحیح است غسل او بجهت آنكه نهی متوجه او نیست
هشتم - هر گاه داخل كند جمیع منفذها را در آب و فرو نگیرد آب جمیع اجزاء سر را چیزی بر او نیست و روزهاش صحیح است
مسئله دویم - در حقنه است و كلام اصحاب در آن مختلف است بر چند قول احسن اقوال قول شیخ مفید و غیر او است كه حقنه فاسد میكند روزه را و بر او قضا است خاصه بدون كفاره
مسئله سیم - عمدا دروغ بستن بر خدا و بر رسول و ائمه طاهرین صلوات الله علیهم فاسدكننده روزه است بنا بر اظهر و فاسد كردن آن وقتی است كه قائل آن معتقد دروغ بودن آن كلام باشد و اگر از روی خطا یا نسیان یا جهالت بگوید چیزی بر او نیست و اگر عمدا دروغ گوید پس ظاهر شود صدق او در آن دو وجه است اوجه آن افساد است
مسئله چهارم - عمدا باقی ماندن بر جنابت تا صبح بدون ضرورت فاسد میكند روزه را بنا بر اظهر و اشهر و موجب قضا و كفاره است و این مسئله را فروعی است چند :
اول - آیا مختص است این حكم بماه رمضان و قضاء آن بجهت تصریح روایات باین دو و مذكور نبودن غیر اینها یا شامل است غیر این دو را چنانكه معلوم میشود از تعمیم كلام اصحاب ، جناب شیخ استاد ما قدس الله نفسه الزكیة فرموده كه ارجح در نزد من اختصاص است بجهت سكوت شارع از ماسوی و سكوت او از روی غفلت نیست و احوط اعتبار تعمیم است ، مؤلف مد الله ظله السامی فرماید كه این ترجیح نیكو و پسندیده است
دویم - هر گاه حایض از حیض خود پاك شود پیش از صبح آیا واجب است بر او غسل كردن اظهر وجوب است و بعضی گفتهاند واجب نیست و آن قول ضعیف است
سیم - ظاهر وجوب اعمال مستحاضه است در صحت روزه از اغسال
چهارم - تخصیص دادهاند بعضی این اغسال را بآن غسلهائی كه در روز واقع میشود مثل غسل متوسطه از برای نماز صبح و غسل صاحب كثیره از برای صبح و از برای ظهر و حكم كرده بآنكه صحت روزه موقوف نیست بر غسل نماز مغرب بعد از روزه و بعضی اعتبار كردهاند جمیع اعمال مستحاضه را از وضو و تغییر قطنه و تطهیر موضع و اغسال سابقه و لاحقه و اشبه اول است و احوط ثانی
پنجم - هر گاه متعدد باشد غسل بر جنب و حایض هر گاه پاك شوند و بر مستحاضه بعذرهای معتبر در شرع واجب است تیمم بجهت آنكه طهارت ترابی قائم مقام طهارت مائی است در جمیع موارد و بعضی واجب نمیدانند
ششم - آیا واجب است بقاء بر تیمم تا طلوع صبح بجهت آنكه تیمم رفع مانع نمیكند و رفع منع میكند پس اگر باطل شود تیمم بخواب یا غیر آن منع برمیگردد بجهت آنكه مانع موجود است بخلاف غسل كه رفع مانع میكند یا آنكه بقاء بر تیمم واجب نیست اقرب اول است بجهت وجود سبب كه مقتضی وجود مسبب است چنین فرموده شیخ ما قدس الله روحه و آن نیكو و متین است
هفتم - اگر جنب شود یا محتلم شود پس بخوابد تا طلوع صبح و عزم بر غسل نهكردن داشته باشد باطل است روزه و واجب است بر او قضا و كفاره
هشتم - اگر جنب یا محتلم شود و عزم بر غسل نداشته باشد پس اگر ساهی از عزم بوده باشد پس چیزی بر او نیست و اگر عزم بر ترك داشته باشد مثل ماتقدم است
نهم - اگر بخوابد بنیت غسل پیش از طلوع صبح و بیدار نشود تا طلوع صبح صحیح است روزه او
دهم - اگر وطی كند خنثی مشكل زنی را پس هر یك از آن دو را انزال شود روزه او باطل است و الا فاسد نمیشود بجهت قطع نبودن بالتقاء ختانین
یازدهم - اگر وطی كند خنثی واضح خنثی مشكل را در دبر او و وطی كند خنثی مشكل موطوئه زنی را فاسد میشود روزه واطی و موطوئه در دبرش
دوازدهم - وطی مرده مثل وطی زنده است در قبل یا در دبر و اگر ایلاج نماید در فرجی كه قطع شده یا داخل نماید زن در فرج ذكری را كه قطع شده در بطلان روزه اشكال است
سیزدهم - وطی فاسد میكند روزه را خواه آلت رجولیت برهنه باشد یا پیچیده شده باشد بخرقه و بعضی در ثانی توقف نمودهاند و آن ضعیف است بجهت صدق وطی و حصول التقاء ختانین
مسئله چهاردهم - اگر مساحقه نمایند دو زن پس هر دو انزال نمایند یا یكی از آن دو را انزال شود فاسد میشود روزه آنكه انزال نموده و چیزی نیست بر آنكه انزال ننموده و همچنین است حكم مجبوبی كه از قضیب او مقدار حشفه باقی نمانده باشد
پانزدهم - اگر بخوابد در روز ماه رمضان پس محتلم شود پس اگر عادی او این بوده فاسد میشود روزه او و الا چیزی بر او نیست و واجب نیست بر او مبادرت كردن بسوی غسل و هر چند مستحب هست و با معتاد بودن احوط این است كه خواب در روز بر او حرام است پس اگر مضطر شود میخوابد و اگر محتلم شود اشبه آن است كه چیزی بر او نیست و قضا كردن طریق احتیاط است
شانزدهم - اگر طلوع كند صبح بر روزهدار در حالی كه بجماع مشغول باشد واجب است بر او نزع بقصد قطع جماع و اگر نزع را قصد نكند و قصد جماع كند فاسد میشود روزه او و بر او است قضا و كفاره
هفدهم - جناب شیخ ما قدس سره فرموده كه علامه در تحریر فرموده كه اگر مجامعت كند پیش از صبح و صبح طلوع كند و او بجماع مشغول باشد پس اگر در وقت اراده جماع نمیدانست كه وقت تنگ است پس بر او معلوم شد تنگی وقت در حین جماع نزع میكند و روزه را تمام میكند از غیر آنكه حركت كند از برای جماع و واجب است بر او غسل و قضا واجب است بر او اگر ترك مراعاة نموده و اگر نزع كند بنیت مجامعت فاسد میشود روزه او و واجب است بر او قضا و كفاره و اگر مراعات كند صبح را و گمان نكند نزدیك بودن صبح را پس مجامعت نماید پس نزع نماید با اول طلوع صبح فاسد نمیشود روزه او تمام شد كلام علامه و كلام او صحیح است ، مترجم گوید كه جناب شیخ قدس سره را در نقل این كلام غرضی و تفریعی است كه بجهت اختصار ترجمه آنرا متعرض نشدم هر كه خواهد باصل اصیل جلیل الفایده رجوع نماید
هجدهم - اگر بخوابد در شب و بداند از عادت خود كه بیدار نمیشود پیش از صبح و بداند كه هر گاه بخوابد محتلم میشود و ممكن باشد او را عزم بر بیدار شدن پیش از صبح در وقتی كه ممكن باشد او را كه اگر محتلم شود غسل كند در آن وقت پیش از صبح جمعی از علما بر آنند كه لازم نمیشود او را چیزی و در نزد من در آن اشكال است مگر آنكه امكان عزم بر بیداری از اموری باشد كه واقع شود از او نه بمحض امكان عقلی
نونزدهم - اگر اكراه كند زوج زوجه را در مجامعت یا بعكس متحمل میشود اكراهكننده كفاره آنرا كه اكراه كرده و تعزیر او را و حد او را كه نصف حد زانی است و آن پنجاه تازیانه است و چیزی نیست بر اكراه كرده شده و اگر هر یك اطاعت دیگری نماید پس بر هر یكی قضا و كفاره واجب است و تقسیم میشود حد میان ایشان مساوی و بر هر یكی بیست و پنج تازیانه زده میشود و اگر اجنبی یا اجنبیه احدهما دیگری را اكراه نماید بر مجامعت در تحمل كفاره نظر است بجهت عدم نص و اولویة ممنوع است
بیستم - اگر وطی كند نائم را پس چیزی بر موطوء نیست و متحمل كفاره از او نمیشود بجهت اصل برائه و در وطی كردن مسافر و نحو آن از كسانی كه واجب است بر ایشان افطار نظر است و زود باشد كه بیاید
فصل چهارم - در باقی چیزهائی كه واجب است امساك از آن و در آن چند مسئله است :
مسئله اولی - ارتماس در آب است و در آن چند امر است :
اول - اختلاف نمودهاند علماء ما در ارتماس بر چهار قول اول قول ببطلان روزه و وجوب قضا و كفاره ، دویم قول بتحریم خاصة با صحت روزه ، سیم قول بجواز ارتماس با كراهت ، چهارم قول بوجوب قضا خاصة بدون كفاره و ظاهر از این اقوال و اقرب قول اول است
دویم - متحقق میشود ارتماس بفرو بردن همه سر در آب خواه بتنهائی باشد یا با سائر جسد
سیم - متحقق میشود ارتماس بفرو بردن همه سر در آب بیك دفعه باینكه فرو گیرد آب همه سر را در یك حالت پس اگر اجزاء سر را بتعاقب در آب داخل نماید تا آب بجمیع سر برسد بچند دفعه متعاقب چیزی بر او نیست بخلاف بعضی متأخرین
چهارم - اطلاق نص و كلام اصحاب اقتضا میكند كه فرقی میان روزه واجب و مستحب در این حكم نباشد و قول بفاسد نشدن روزه مستحب بارتماس ضعیف است
پنجم - اگر ارتماس كند از روی فراموشی صحیح است روزه او و اگر جاهل باشد حكمش مبتنی بر معذور بودن جاهل است و در این چند قول است سیم آنها قول بتفصیل است و آن معذور بودن در مسائل نادرة الوقوع است و معذور نبودن در مسائل عام البلوی و این تفصیل حق است و بنا بر این ظاهر این است كه حكم ارتماس از مسائل عام البلوی باشد پس حكم او حكم عامد است و بر او قضا و كفاره واجب است
ششم - شهید ثانی (ره) گفته است كه اگر ارتماس كند در غسل مشروع پس آن غسل فاسد است بجهت نهی از بعضی اجزاء كه مقتضی فساد است و صاحب ( مدارك ظ ) این را نیكو شمرده بنا بر احتمالی ، مؤلف دام ظله العالی گوید كه شك نیست كه آنچه شهید ذكر كرده است احوط است و لكن در تعیین آن نظر است بجهت آنكه جاری بر قاعده مقرره در نزد ایشان است و مرا در آن نظری است كه در محلش واضح نمودیم
هفتم - اگر ارتماس كند از روی فراموشی صحیح است غسل او بجهت آنكه نهی متوجه او نیست
هشتم - هر گاه داخل كند جمیع منفذها را در آب و فرو نگیرد آب جمیع اجزاء سر را چیزی بر او نیست و روزهاش صحیح است
مسئله دویم - در حقنه است و كلام اصحاب در آن مختلف است بر چند قول احسن اقوال قول شیخ مفید و غیر او است كه حقنه فاسد میكند روزه را و بر او قضا است خاصه بدون كفاره
مسئله سیم - عمدا دروغ بستن بر خدا و بر رسول و ائمه طاهرین صلوات الله علیهم فاسدكننده روزه است بنا بر اظهر و فاسد كردن آن وقتی است كه قائل آن معتقد دروغ بودن آن كلام باشد و اگر از روی خطا یا نسیان یا جهالت بگوید چیزی بر او نیست و اگر عمدا دروغ گوید پس ظاهر شود صدق او در آن دو وجه است اوجه آن افساد است
مسئله چهارم - عمدا باقی ماندن بر جنابت تا صبح بدون ضرورت فاسد میكند روزه را بنا بر اظهر و اشهر و موجب قضا و كفاره است و این مسئله را فروعی است چند :
اول - آیا مختص است این حكم بماه رمضان و قضاء آن بجهت تصریح روایات باین دو و مذكور نبودن غیر اینها یا شامل است غیر این دو را چنانكه معلوم میشود از تعمیم كلام اصحاب ، جناب شیخ استاد ما قدس الله نفسه الزكیة فرموده كه ارجح در نزد من اختصاص است بجهت سكوت شارع از ماسوی و سكوت او از روی غفلت نیست و احوط اعتبار تعمیم است ، مؤلف مد الله ظله السامی فرماید كه این ترجیح نیكو و پسندیده است
دویم - هر گاه حایض از حیض خود پاك شود پیش از صبح آیا واجب است بر او غسل كردن اظهر وجوب است و بعضی گفتهاند واجب نیست و آن قول ضعیف است
سیم - ظاهر وجوب اعمال مستحاضه است در صحت روزه از اغسال
چهارم - تخصیص دادهاند بعضی این اغسال را بآن غسلهائی كه در روز واقع میشود مثل غسل متوسطه از برای نماز صبح و غسل صاحب كثیره از برای صبح و از برای ظهر و حكم كرده بآنكه صحت روزه موقوف نیست بر غسل نماز مغرب بعد از روزه و بعضی اعتبار كردهاند جمیع اعمال مستحاضه را از وضو و تغییر قطنه و تطهیر موضع و اغسال سابقه و لاحقه و اشبه اول است و احوط ثانی
پنجم - هر گاه متعدد باشد غسل بر جنب و حایض هر گاه پاك شوند و بر مستحاضه بعذرهای معتبر در شرع واجب است تیمم بجهت آنكه طهارت ترابی قائم مقام طهارت مائی است در جمیع موارد و بعضی واجب نمیدانند
ششم - آیا واجب است بقاء بر تیمم تا طلوع صبح بجهت آنكه تیمم رفع مانع نمیكند و رفع منع میكند پس اگر باطل شود تیمم بخواب یا غیر آن منع برمیگردد بجهت آنكه مانع موجود است بخلاف غسل كه رفع مانع میكند یا آنكه بقاء بر تیمم واجب نیست اقرب اول است بجهت وجود سبب كه مقتضی وجود مسبب است چنین فرموده شیخ ما قدس الله روحه و آن نیكو و متین است
هفتم - اگر جنب شود یا محتلم شود پس بخوابد تا طلوع صبح و عزم بر غسل نهكردن داشته باشد باطل است روزه و واجب است بر او قضا و كفاره
هشتم - اگر جنب یا محتلم شود و عزم بر غسل نداشته باشد پس اگر ساهی از عزم بوده باشد پس چیزی بر او نیست و اگر عزم بر ترك داشته باشد مثل ماتقدم است
نهم - اگر بخوابد بنیت غسل پیش از طلوع صبح و بیدار نشود تا طلوع صبح صحیح است روزه او
دهم - اگر بیدار شود بعد از خواب پس بخوابد بنیت آنكه پیش از طلوع صبح بیدار خواهد شد و غسل خواهد كرد پس بیدار نشود تا طلوع صبح بر او است قضای آن روز
یازدهم - اگر بیدار شود از خواب دویم پس بخوابد پیش از غسل كردن بنیت غسل قبل از فجر و بیدار نشود تا طلوع فجر پس بنا بر مشهور بر او قضا و كفاره است
دوازدهم - آنچه ذكر كردیم از احكام غسل واجب است و مخصوص بروزه ماه رمضان و قضای آن است بنا بر اقوی و اما نافله جواز بقاء بر جنابت در آن قطعی است
سیزدهم - اگر عمدا جنب شود در شب با علم بتعذر غسل پس اگر بجهت ضرورت بوده و خوف ضرری بر نفس خود داشته كه عادة متحمل آن نمیتوانست شد از شدت شبق جایز است و تیمم میكند بنا بر قول آنكه تیمم را قائم مقام غسل میداند چنانكه مختار ما است و باقی میماند بر تیمم تا طلوع صبح پس اگر تیمم را شكست باز تیمم میكند و اگر بجهت احتیاج و ضرورت نبوده در آن تردد و اشكال است
مسئله پنجم - قی كردن بعمد را اختلاف كردهاند اصحاب در حكم آن پس اكثر بر آنند كه موجب قضای تنها است و ابنادریس موجب قضا و كفاره هیچیك نمیداند مگر آنكه حرام میداند و بعضی او را موجب قضا و كفاره میدانند و قول مشهور حق است
فصل پنجم - در چیزهائی كه مستحب است كه روزهدار از آن اجتناب نماید و آن چند امر است :
اول - مكروه است روزهدار را مباشرت زنان ببوسیدن و لمس و ملاعبه اكثر اصحاب حكم باطلاق نمودهاند و جماعتی تخصیص دادهاند كراهت را بكسی كه حركت دهد اینها شهوت او را اما درباره شیخ كبیر كه مالك عقل خود است بوسیدن كراهت ندارد بلكه هر كه حركت ندهد بوسه شهوت او را همین حكم دارد و ذكر شیخ كبیر بجهت آن است كه این امر درباره او غالب الوقوع است
دویم - مذی نمیشكند روزه را و اگر سخن گوید با زوجه خود یا ملاعبه نماید پس مذی از او بیاید چیزی بر او نیست اما اگر تكلم نماید و منی از او بیاید بنای حكم بر معتاد و غیر معتاد است چنانكه گذشت
سیم - در چشم كشیدن سرمه كه در آن مشك است یا صبر است یا چیزی كه میرسد بسوی حلق چنانكه گذشت
چهارم - سعوط است یعنی ببینی بالا كشیدن و اگر چه تعدی نماید بحلق چنانكه گذشت
پنجم - مسواك كردن بچوب تر و بعضی جایز دانستهاند بدون كراهتی و اول اقوی است
ششم - بیرون آوردن خونی از بدن كه موجب ضعف شود بفصد یا حجامت و فاسد نمیكند روزه را و اگر موجب ضعف نشود ضرر ندارد
هفتم - داخل شدن حمام اگر بترسد از ضعف و تشنگی و الا ضرر ندارد
هشتم - بوئیدن گلها خصوصا نرگس و بوئیدن مشك
نهم - حقنه كردن بجامد و صحیح آن است كه مفطر نیست
دهم - تر كردن جامه بر بدن ، جناب شیخ ما عطر الله مرقده فرموده اگر تر كند جامه را پس بپوشد مكروه نیست ، مؤلف متعنا الله بطول بقائه فرماید آنچه واقف شدم در این باب روایت عبدالله بن سنان است گفت شنیدم از حضرت صادق علیه السلام كه میفرمود مپوش جامه خود را و حال آنكه آن جامه تر باشد و تو روزهدار باشی مگر آنكه بفشاری آن جامه را و مراد جناب شیخ رطوبتی است كه بعد از فشردن باقی میماند
یازدهم - نشستن زن در آب و مشهور كراهت است و ابوالصلاح قائل بفساد روزه شده هر گاه زن تا كمر در آب نشیند و شك نیست كه آن احوط است و الحاق نموده است شیخ شهید (ره) بزن خنثی و خصی ممسوح را بجهت مساوات ایشان با زن در علت و در آن نظر است
دوازدهم - شعر خواندن است و اكثر اصحاب این را در مكروهات روزه ذكر ننمودهاند و روایات بر آن دلالت دارد و استثنا شده است از این حكم شعری كه در مرثیه ائمه علیهم السلام باشد كه خواندن آن جایز است بلكه مستحب است در همه اوقات شیخ طبرسی از خلف بن حماد روایت كرده است كه گفتم بجناب امام رضا علیه السلام كه اصحاب روایت میكنند از پدران بزرگوارت كه شعر خواندن در شب جمعه و روز جمعه و در ماه رمضان و در شب مكروه است و من قصد كردهام كه مرثیه بگویم از برای اباالحسن یعنی امام موسی بن جعفر و این ماه رمضان است پس فرمود حضرت كه شعر مرثیه بگو از برای اباالحسن در شبهای جمعه و در ماه رمضان و در سایر ایام پس بدرستی كه خدای عز و جل مكافات میكند ترا یعنی باحسان و تفضل خود و همچنین هر گاه ضرورت داعی بر خواندن شعر شود كراهت زائل میشود
سیزدهم - مجادله و منازعه و نادانی كردن چنانكه در حدیث سابق گذشت
چهاردهم - دروغ گفتن چه آن حرام است در هر حال و از برای روزهدار شدیدتر است عقابش و مكروه است بسیار سخن گفتن مگر بذكر خدا
فصل ششم - در آنچه مترتب میشود بر روزهدار از احكام هر گاه یكی از مفطرات را بعمل آورد بدانكه مفطرات بر دو قسم است قسمی موجب قضای تنها میشود و قسمی موجب قضا و كفاره میشود و تفصیل این كلام در دو مطلب است :
مطلب اول - در آنچه موجب قضای تنها میشود و آن چند امر است :
امر اول - حقنه بمایع موجب قضای تنها است بدون كفاره وفاقا للمفید بخلاف شیخ طوسی و ابنادریس كه حكم بتحریم نمودهاند و موجب قضا و كفاره هیچیك ندانستهاند و سید مرتضی از برای روزهدار حقنه بمایع را مكروه دانسته
امر دویم - ارتماس و اقرب آن است كه موجب قضای تنها میشود و هر چند احوط آن است كه گذشت از ایجاب قضا و كفاره
امر سیم - فعل مفطر بعمل آوردن قبل از مراعات صبح با قدرت بر مراعات
چهارم - افطار كردن باعتماد بر قول كسی كه خبر دهد كه صبح طالع نشده با قدرت بر مراعات و حال آنكه صبح طالع شده بوده
پنجم - ترك عمل بقول آنكه خبر دهد كه صبح طلوع كرده و خوردن بجهت مظنه دروغ داشتن بمخبر
ششم - افطار كردن باعتماد بقول آنكه خبر دهد بدخول شب پس ظاهر شود فساد خبر او
هفتم - افطار كردن بجهت ظلمت موهمه دخول شب پس ظاهر شود خلاف آن
هشتم - عمدا قی كردن مشهور این است كه موجب قضای تنها است و این قول صحیح است و ابنادریس و سید مرتضی موجب قضا و كفاره هیچیك نمیدانند سوای گناه و جماعتی موجب قضا و كفاره هر دو دانستهاند و اگر قی نماید و برگردد از آن بجوف او باختیار واجب است بر او قضا و كفاره
نهم - داخل كردن آب در دهان بجهت سرد شدن یا بجهت مضمضه وضوی مستحب یا عبث و فرو بردن آن آب سهوا موجب قضای تنها است و اگر مضمضه از برای وضوی واجب باشد چیزی بر او نیست
دهم - عود كردن جنب بخواب دفعه دویم تا طلوع صبح با نیت غسل پیش از صبح موجب قضای تنها است چنانكه گذشت
یازدهم - كسی كه نظر كند بسوی كسی كه حرام است نظر كردن بر او پس منی از او بیاید و معتاد نباشد بر او است قضا بنا بر قولی بخلاف آنكه اگر نظر كردن بشهوت بر او حلال باشد پس چیزی بر او نیست و گذشت مذهب مختار ما كه عبارت از این است كه چیزی بر او نیست نه قضا و نه كفاره
دوازدهم - كسی كه چیزی تناول نماید پس گمان كند كه روزه او فاسد شده پس عمدا افطار نماید اظهر این است كه بر او است قضا بدون كفاره
مطلب دویم - در چیزهائی كه موجب قضا و كفاره هر دو میشود و در آن چند مسئله است :
مسئله اولی - صحیح مشهور میان اصحاب آن است كه واجب میشود كفاره در روزه ماه رمضان و قضای آن بعد از زوال با فساد و اما نذر معین و روزه اعتكاف هر گاه واجب باشد و آنچه سوای اینها است مثل روزه كفارات و نذر غیر معین پس واجب نمیشود كفاره در آنها بفاسد كردن روزه و خلاف ابن ابیعقیل بنفی كفاره در ماه رمضان یا قضای آن چنانكه از او نقل كردهاند ضعیف است و التفاتی بسوی آن نیست
دویم - واجب است قضا و كفاره بخوردن و آشامیدن معتاد و غیر معتاد و بجماع كردن تا غیبوبه حشفه در قبل زن و دبر او و دبر غلام بنا بر اظهر اقوی و در قبل بهیمه و دبر آن بنا بر احوط و عمدا باقی ماندن بر جنابت تا طلوع صبح بعضی گفتهاند همچنین است اگر بخوابد و نیت غسل نداشته باشد مؤلف دام مجده فرماید اگر ساهی باشد چیزی بر او نیست و اگر عزم بر ترك غسل داشته قضا و كفاره بر او واجب است چنانكه گذشت و بخواب سیم عمدا تا طلوع صبح و باستمناء و انزال منی بهر نحو كه بوده باشد از روی عمد و اختیار و برسانیدن غبار بسوی حلق و عمدا دروغ بستن بر خدا و رسول و ائمه طاهرین و فاطمه صدیقه علیهم السلام بنا بر احوط اولی چنانكه گذشت
سیم - اختلاف كردهاند اصحاب در كفاره ماه رمضان پس مشهور تخییر است میان انواع ثلثه كه عبارت از آزاد كردن بنده یا روزه داشتن دو ماه یا طعام دادن شصت مسكین و ابن ابیعقیل قائل بترتیب شده یعنی واجب است در كفاره بنا بر مذهب او بنده آزاد كردن پس اگر عاجز باشد از آن واجب است دو ماه روزه داشتن و اگر عاجز باشد از آن شصت مسكین طعام دادن و این قول ضعیف است
چهارم - هر كه افطار كند بر حرام پس بر او است سه كفاره و اگر افطار كند بر حلال پس بر او است یك كفاره چنانكه شیخ صدوق در فقیه قائل بآن شده و اصح همین است بجهت صحیحه عبدالسلام هروی و طعن در سند از عدم تتبع در احوال رواة ناشی است
پنجم - آنچه میدهد بهر فقیری هر گاه خواهد كه تصدق كند یك مد است و آن ربع صاع است پس مقدار كفاره پانزده صاع است
ششم - اگر عاجز شود از هر سه خصلت كفاره بعضی گفتهاند كه هجده روز روزه میدارد و بعضی گفتهاند تصدق میكند بآنچه تواند و بعضی بترتیب قائل شدهاند یعنی اگر قدرت بر هجده روز روزه داشتن نداشته باشد تصدق میكند بآنچه بیابد یا روزه میدارد آنچه تواند و بعضی بتخییر قائل شدهاند و آن اظهر و اقرب است
هفتم - اگر عاجز شود از روزه و تصدق اصلا مجزی است او را استغفار و توبه و آن كفاره او است و اگر قادر شود بعد از استغفار بر كفاره دادن آیا واجب است بر او كفاره دادن در آن اشكال است و كفاره دادن ارجح است با آنكه احوط است
هشتم - آیا شرط است تتابع در هجده روز روزه مثل دو ماه بجهت آنكه این بدل است از مشروط یا نه بجهت اطلاق خبر با امر بسكوت عما سكت الله و اصل عدم اقوی عدم وجوب تتابع است
نهم - ظاهر اشتراط ایمان است در رقبه در ماه رمضان و غیر آن از كفاراتی كه واجب است در آن عتق رقبه بجهت آیه و روایات
دهم - مجزی نیست قیمت در چیزی از خصال كفاره بجهت اشتغال ذمه
یازدهم - اگر تبرع نماید كسی بكفاره از جانب زنده كه بر او كفاره واجب است پس بعضی مجزی میدانند خواه روزه باشد آن كفاره یا غیر آن و بعضی در غیر روزه مجزی دانستهاند و بعضی مطلقا مجزی نمیدانند و آن اقرب است بجهت عدم نص و تعلق تكلیف و خطاب بزنده پس امتثال بفعل غیر بعمل نمیآید و اما تبرع از میت شكی در جواز آن نیست
دوازدهم - اگر بجا آورد چیزی را كه موجب كفاره است پس وجوب روزه از او ساقط شود بسفری یا حیضی یا بیماری یا نحو اینها پس آیا ساقط میشود كفاره از او یا نه شیخ طوسی و اكثر اصحاب بعدم سقوط قائل شدهاند و ادعاء اجماع فرقه محقه بر آن نموده و جمعی سقوط را اختیار و اقرب اول است خواه سقوط باختیار باشد مثل سفر یا بغیر اختیار مثل مرض و حیض بخلاف جمعی كه بتفصیل قائل شدهاند بی دلیل
سیزدهم - شك نیست كه كفاره مكرر میشود بتكرار موجب آن اگر در دو روز باشد و اما اگر در یك روز باشد پس در آن اقوال منتشره است و مقتضای آنچه روایت كرده فتح بن یزید در مكاتبه خود بسوی حضرت امام موسی علیه السلام و سؤال او از مردی كه مواقعه نماید زوجهاش را در ماه رمضان بحلال یا بحرام در یك روز ده مرتبه حضرت فرمودند ده كفاره بر او است از برای هر مرتبه یك كفاره پس اگر اكل و شرب نماید پس كفاره او یكی است و این روایت معارضی ندارد و مقتضای آن تعدد كفاره است بتعدد وطی و اما غیر وطی پس كفاره او یكی است و هر چند متعدد باشد و جناب شیخ ما قدس الله روحه اختیار نموده قول صاحب مسالك را و آن این است كه اصح مكرر شدن كفاره است بمكرر شدن جماع و با تخلل تكفیر و با اختلاف نوع موجب و اكل و شرب مختلفند و متعدد میشوند بتعدد ازدراد و جماع بعود كردن بعد از نزع و خالی از قوت نیست این قول و شك نیست كه احوط است
چهاردهم - كسی كه اكراه كند زوجهاش را بر جماع در ماه رمضان و هر دو روزه داشته باشند پس بر او دو كفاره است و پنجاه تازیانه بجهت تعزیر بر او میزنند و واجب است بر او قضای روزه خود و اما روزه زوجهاش پس ظاهر این است كه فاسد نیست اگر اكراه بحدی باشد كه باقی نماند از برای زوجه اختیاری و اما اگر اكراه بزدن باشد نه بجبر تا تمكین كند آن زن شوهر را از نفس خود پس در آن دو قول است یكی وجوب قضا و دیگری عدم وجوب و قول ثانی اشبه است و اول احوط
پانزدهم - اگر اكراه كند زوجه زوج را پس بر زوجه قضا و كفاره خودش واجب است خاصة و چیزی بر زوج نیست و قولی هست بفساد روزه زوج زیرا كه اگر شهوت او نباشد نعوظ از برای او نخواهد بود و فرقی نیست در زوجه میان دائمه و متعه و در الحاق كنیز بزوجه اشكال است
شانزدهم - اگر وطی كند زنی را كه در خواب است فاسد میشود روزه مرد و بر او است قضا و كفاره و چیزی بر زن نیست
هفدهم - اگر وطی كند مجنون زوجه خود را و آن زوجه روزه داشته باشد پس اگر مطاوعت نماید او را لازم میشود او را كفاره و اگر اكراه كند او را ساقط میشود كفاره از آن زوجه و اگر مسافر اكراه كند زوجه خود را بعضی گفتهاند واجب میشود كفاره زوجه بر آن مسافر و كفاره بر مسافر نیست و این قول اصح است
هجدهم - هر گاه وطی كند زوجهاش را و هر دو روزه داشته باشند پس مطاوعت نماید زوجه زوج خود را فاسد میشود روزه هر دو و بر هر یك كفاره واجب است و تعزیر كرده میشوند هر یك از آنها به بیست و پنج تازیانه و بر هر یك از آن دو واجب است قضای روزه آن روز
نونزدهم - اگر زنا كند باجنبیه پس اگر مطاوعت نماید اجنبیه او را پس بر هر یك از آنها قضا و كفاره واجب است و اگر اكراه كند او را بعضی قائل شدهاند كه تحمل مینماید كفاره را از آن اجنبیه بطریق اولی و بعضی گفتهاند كه متحمل نمیشود بجهت منع اولویت چنانكه محرم اگر صید كند بخطا بر او كفاره واجب است و اگر عمدا صید نماید بر او كفاره واجب نیست و این قول اقرب است و قول بتحمل احوط است و بنا بر احتیاط او را شش كفاره واجب میشود بنا بر مختار از وجوب كفاره جمع بر كسی كه بحرام افطار نماید
بیستم - كسی كه عمدا افطار نماید در ماه رمضان پس اگر حلال داند افطار كردن را و اعتقاد بحرام بودن افطار نداشته باشد پس او مرتد است اگر از كسانی باشد كه احكام اسلام باو رسیده باشد پس اگر مرتد فطری باشد كشته میشود و توبه او قبول نمیشود و اگر مرتد ملی باشد توبه او قبول میشود و اگر ابا نماید از توبه كردن كشته میشود
بیست و یكم - اگر افطار كند در ماه رمضان از روی علم و عمد و اختیار و مستحل نباشد تعزیر كرده میشود بتعزیری كه رأی حاكم شرع اقتضا نماید پس اگر عود نماید در مرتبه دویم تعزیر كرده میشود پس اگر عود نماید در مرتبه سیم كشته میشود و بعضی گفتهاند در مرتبه چهارم كشته میشود
بیست دویم - آنچه گفتیم از كشتن در مرتبه سیم یا چهارم در وقتی است كه امر او بحاكم رسیده باشد و او را تعزیر نموده باشد اما اگر نرسیده باشد امر او بحاكم پس واجب است بر او تعزیر تنها و اگر چه زیاد بر چهار مرتبه هم افطار نموده باشد
بیست سیم - واجب است تتابع در دو ماه و متحقق میشود تتابع هر گاه یك ماه را متوالی روزه دارد و یك روز را از ماه دویم و جایز است از برای او كه فاصله كند باقی ماه را و متوالی روزه ندارد و در ماه اول اگر اخلال نماید بتتابع از سر میگیرد و همچنین اگر تمام ماه اول را بتتابع روزه دارد و روز اول از ماه دویم را افطار نماید از سر میگیرد
بیست چهارم - اگر عاجز باشد از دو ماه روزه داشتن و قدرت بر یك ماه داشته باشد احوط وجوب آن است و منتقل نمیشود بهجده روز زیرا كه میسور ساقط نمیشود بمعسور
بیست پنجم - جناب شیخ ما قدس الله نفسه الزكیة فرموده كه حد عجز از تصدق آن است كه زیاده از قوت یك شبانهروز خود و عیال خود بقدر كفاره نداشته باشد و اگر چه كمتر از آن داشته باشد
بیست ششم - اختلاف كردهاند در كفاره قضای ماه رمضان پس مشهور میان فقها این است كه آن كفاره اطعام ده مسكین است پس اگر متمكن نشود روزه میدارد سه روز و حكایت شده از ابنی بابویه و ابنادریس در یكی از دو قول او كه بر مفطر روزه قضای رمضان همان است كه بر مفطر روزه ماه رمضان است و قول مشهور منصور است بادله
فصل هفتم - در كسانی كه صحیح است روزه ایشان و آنكه صحیح نیست و در آن چند مسئله است :
اول - بلوغ شرط است در وجوب روزه پس واجب نیست بر صبی خواه طاقت روزه داشته باشد یا نداشته باشد و بلوغ بسه چیز متحقق میشود یكی سن است و آن رسیدن بپانزده سال كامل است دویم روئیدن موی درشت است بر زهار و سیم احتلام است و در اعتبار روئیدن موی ریش و شارب وجهی است و در زن متحقق میشود بلوغ بیكی از پنج چیز یكی سن است و آن رسیدن بنه سال تمام است و اگر چه ملفق بساعات و دقایق باشد و دویم روئیدن موی درشت است بر زهار و سیم حیض است و چهارم حمل است و پنجم نفاس و حمل و نفاس دلیلند بر سبقت بلوغ
دویم - مستحب است تمرین طفل بر روزه پیش از بلوغ بعد از نه سال بقدری كه طاقت داشته باشد پس بتواند تا ظهر یا بعد از ظهر روزه میدارد تا آن وقت پس هر گاه غالب شود بر او تشنگی و گرسنگی افطار میكند و در اعتبار تمرین بعد از هفت سال وجهی است و گذشت كه روزه صبی ممیز شرعی است و نیت او صحیح است بخلاف ابیحنیفه كه شرعی نمیداند و جمعی از اصحاب ما متابعت او نمودهاند
سیم - عقل شرط است در وجوب روزه و صحت آن پس صحیح نیست روزه از مجنون و اگر چه بفعل روزه از دیوانگی خلاصی تواند یافت و منع نمیشود از مفطرات و تمرین كرده نمیشود بروزه مثل طفل خواه نیت سبقت گرفته باشد از او یا نه و اگر جنون دوری باشد پس افاقه حاصل شود از برای او در یك روز تام واجب است روزه او و الا فلا
چهارم - مغمی علیه خواه سبقت گرفته باشد از او نیت یا نه هر گاه مستوعب باشد و اگر متجدد شود در آخر جزئی از روز یا در بعضی از ساعات روز گفتهاند بعضی كه باطل میشود روزه آن روز و بعضی گفتهاند صحیح است و احتیاط طریق سلامت است و قضائی بر مغمی علیه نیست
پنجم - بعضی گفتهاند كه سكران مثل مغمی علیه است مگر در عدم قضا
ششم - طهارت از حیض و نفاس شرط است در صحت روزه پس اگر بیابد یكی از آن دو را در آخر جزئی از روز باطل است روزه آن روز و مستحب است از برای آن زن امساك اگر بعد از زوال بیابد و اگر امساك كند یكی از حایض و نفساء و نیت روزه نماید منعقد نمیشود و اگر چه جاهل بتحریم باشد و بر او است قضا بعد از پاك شدن و اگر قطع شود خون آنها بعد از طلوع صبح صادق باطل است روزه ایشان و واجب است قضای آن روز
هفتم - مستحاضه اگر بكند آنچه بر او واجب است از غسلها حكم او حكم طاهره است و اگر نكند ظاهر این است كه حكم او حكم حایض است
هشتم - اسلام شرط است در صحت روزه نه در وجوب آن و واجب است بر كافر و صحیح نیست از او بجهت فقدان شرطش كه اسلام است و ساقط میشود از او قضا هر گاه اسلام آورد تفضلا
نهم - صحیح نیست روزه واجب از مسافری كه لازم است او را تقصیر مگر در روزه چند كه خواهد آمد بخلاف آنچه حكایت شده از شیخ از تجویز نمودن روزه غیر رمضان را از روزهای واجب در سفر و آن قول محكی ضعیف است و روایات بر مذهب مختار دلالت دارد
دهم - استثنا میشود از روزه واجب در سفر چند موضع :
موضع اول - كسی كه حكم او حكم مقیم است مثل كثیر السفر و عاصی در سفر و كسی كه نیت ده روز ماندن داشته باشد در غیر بلد خود یا بگذرد بمنزلی كه وطن نموده آن را یا بمنزلی كه در آن ملكی داشته باشد كه شش ماه در آن وطن نموده باشد یا كسی كه در تردد سی روز بر او بگذرد پس این جماعت بر ایشان واجب است روزه چنانكه واجب است بر ایشان اتمام نماز و خلافی نیست در این حكم
موضع دویم - روزه داشتن سه روز بدل هدی بجهت اطلاق آیه و خصوص روایت صحیحه
موضع سیم - روزه هجده روز از برای كسی كه پیش از غروب از عرفات برگردد عمدا و عاجز باشد از فدا دادن بدنه
موضع چهارم - نذر معین از برای كسی كه شرط كرده در نذر خود كه روزه دارد در سفر و در حضر و این حكم اتفاقی است و مخالفی در این ظاهرا نیست مگر آنچه ظاهر میشود از كلام بعضی و آن ضعیف است و احوط آن است كه چنین نذری نكند
یازدهم - اگر كسی نذر كند روز معینی را پس اتفاق افتد كه یكی از عیدین یا ایام تشریق از برای كسی كه در منی باشد صحیح نیست روزه او و واجب است بر او افطار و آیا واجب است بر او قضای آن روز یا نه در آن دو قول است ظاهر از صحیحه علی بن مهزیار وجوب است و شك نیست كه احوط و اولی است و قول بآنكه این نذر منعقد نیست مردود است
دوازدهم - كسی كه روز معینی را نذر كند و قید ننماید كه اگر چه در سفر باشد هم روزه بدارد بلكه نذر نماید مطلقا پس اتفاق افتد كه آن روز در سفر باشد روزه نمیدارد آن روز را بخلاف سید مرتضی (ره) كه روزه داشتن را واجب دانسته
سیزدهم - جایز است روزه مستحب سه روز در شهر بجهت حاجت بدون خلاف و كراهتی در آن نیست و اما روزه مستحب در سفر مطلقا پس در آن خلاف است و اظهر در نزد من جواز است با كراهت بمعنی نقص ثواب آن روزه
چهاردهم - جایز است سفر كردن بسفر مباح در ماه رمضان در حال اختیار بلی مكروه است سفر كردن از اول ماه تا بیست و سیم و بعد از آن مكروه نیست و بعضی گفتهاند كه حرام است سفر در حال اختیار و آن ضعیف است
پانزدهم - حد مسافتی كه در آن افطار میكند روزهدار چهار فرسخ است از برای كسی كه اراده برگشتن داشته باشد و اگر چه در همان روز و شب اراده نداشته باشد بخلاف مشهور و روایات متظافر است باین و احوط آن است كه اگر در همان شب و روز اراده برگشتن نداشته باشد جمع میكند میان قصر و اتمام در نماز و روزه و قضای روزه
شانزدهم - اگر بیرون رود از خانه از روی تنزه و تلذذ افطار نمیكند بلكه روزه میدارد و قضا بر او واجب نیست و ابن ابیعقیل قضا را واجب دانسته و آن ضعیف است
هفدهم - جایز نیست از برای مسافر افطار كردن در جائی كه جایز است از برای او افطار مگر بعد از آنكه برسد بجائی كه غایب شود دیوارهای شهر یا نشنود آواز اذان شهر را پس اگر افطار كند پیش از رسیدن باین مكان واجب است بر او قضا و كفاره بنا بر اصح احوط
هجدهم - آیا جایز است مسافر را كه مجامعت كند زوجه خود را در روز ماه رمضان چنانكه جایز است خوردن و آشامیدن از برای آن مسافر یا نه شیخ طوسی (ره) بثانی قائل شده كه عبارت از عدم جواز است و مشهور جواز است با كراهت شدیده مگر در اضطرار كه كراهت نیز ندارد و بهمین جمع میشود بین اخبار
نونزدهم - اگر افطار كند بعد از پنهان شدن دیوارها و نشنیدن اذان پس در وجوب افطار و سقوط كفاره خلاف است و این خلاف مبنی است بر آنكه آیا در وجوب افطار و سقوط كفاره معتبر است حصول شرایط قصر در نماز یا احتیاج است بآنكه در شب نیت سفر كردن داشته باشد یا آنكه احتیاج بنیت در شب نیست بلكه كافی است بیرون رفتن از شهر پیش از زوال یا آنكه احتیاج بهیچیك از اینها نیست بلكه كافی است تجاوز از حدود مذكوره و هر چند پیش از غروب از آن حدود تجاوز نماید پس جمعی از علما رفتهاند بآنكه شرایط افطار شرایط قصر صلوة است و شیخ مفید (ره) فرموده كه اگر مسافر پیش از زوال بیرون رود واجب است بر او افطار و قصر در نماز و بعد از زوال واجب است قصر در صلوة و اتمام در روزه و شیخ طوسی اعتبار نموده در بیرون رفتن قبل از زوال نیت سفر داشتن در شب را پس اگر در شب نیت سفر نداشته باشد و بیرون رود بعد از طلوع صبح صادق آن روز را روزه میدارد و قضا بر او واجب نیست و اگر در شب نیت سفر داشته باشد و اتفاق نیفتد بیرون رفتن مگر بعد از زوال پس بر او است امساك و قضا و اصح اقوال قول مفید است
بیستم - مریض اگر ضرر رساند باو روزه داشتن روزه او صحیح نیست بلا خلاف و اگر روزه بدارد مجزی نیست و قضا بر او واجب است و اگر ضرر نرساند باو روزه داشتن جایز نیست از برای او افطار كردن و فرقی نیست میان درد چشم و درد دندان و تب و غیر اینها از ناخوشیها و مرجع در معرفت ضرر بسوی انسان خودش میباشد و بسوی كسی كه او را بصیرتی در این امر باشد بعلم یا بتجربه
بیست و یكم - تردد نموده است علامه (ره) در منتهی درباره صحیحی كه بترسد از بیماری بسبب روزه داشتن كه آیا جایز است از برای او افطار كردن یا نه و این تردد در مقام خود نیست بجهت آنكه مرض موجب افطار نیست مگر بعد از خوف ضرر بزیادتی آن یا نحو آن پس اگر حاصل شود ظن بضرر افطار میكند خواه مریض باشد و خواه صحیح
بیست و دویم - اگر صحیح شود از ناخوشی پیش از زوال و چیزی تناول ننموده باشد واجب است بر او روزه و اگر بعد از زوال یا بعد از تناول صحیح شود مستحب است از برای او امساك
بیست و سیم - نائم اگر نیت روزه داشته باشد روزه او صحیح است اگر چه مستمر شود خواب او در تمام روز بجهت تحقق روزه كه عبارت از امساك از تعمد مفطر است با نیت و عدم منافات روزه با خواب و قول ابنادریس بآنكه نائم مكلف نیست و روزه او شرعی نیست اجتهاد است در مقابل نص
بیست و چهارم - نائم اگر نیت روزه نداشته باشد پس یا نیت روزه در اول ماه از برای همه ماه داشته یا نه یا آنكه عزم بر افطار كردن داشته پیش از خواب پس اگر در اول ماه نیت داشته و نیت افطار پیش از خواب نداشته روزه او صحیح است و قضا بر او نیست و اگر نیت نداشته در اول ماه از برای روزه تمام ماه یا آنكه نیت افطار كردن پیش از خواب داشته روزه او باطل است و قضا بر او واجب است مگر آنكه پیش از زوال بیدار شود و تجدید نیت روزه نماید
بیست و پنجم - مرضعه قلیلة اللبن خواه مستأجره یا متبرعه هر گاه مظنه كند ضرر رسیدن بطفل را و بداند كه دفع آن ضرر نمینماید الا شیر او پس افطار میكند و فدیه میدهد بمدی از طعام و قضا میكند روزه را
بیست ششم - زن حامله حكم او حكم مرضعه است
بیست هفتم - مرد پیر یا زن پیر با عجز یا شدت مشقت فدیه میدهند از هر روزی بمدی پس اگر طاقت بهم رسانند قضا میكنند و الا قضا ساقط است
بیست هشتم - كسی كه ناخوشی عطش داشته باشد و مأیوس از صحت باشد هر گاه طاقت روزه نداشته باشد یا روزه از برای او ضرر داشته باشد افطار میكند و فدیه میدهد از هر روزی بمدی از طعام پس اگر طاقت بهم رساند قضا میكند و الا فلا و اما آنكه امید صحت داشته باشد حكم او حكم مریض است و بعضی گفتهاند كه حكم او حكم مأیوس است و اول اشبه است
بیست نهم - شیخ ما و استاد ما اعلی الله مقامه فرموده كه اگر ترك نماید جنب غسل را عمدا با قدرت تا طلوع صبح باطل است روزه او و واجب است بر او قضا و كفاره و اگر بیدار شود بعد از صبح و جنب باشد منعقد میشود روزه او از ماه رمضان و نذر معین و منعقد نمیشود از قضای ماه رمضان و نه از نذر مطلق و شیخ طوسی (ره) گفته است كه منعقد نمیشود روزه مستحب نیز و صحیح آن است كه منعقد میشود مؤلف دام ظله العالی فرماید كه مسئله چنان است كه جناب شیخ ما قدس سره فرموده بلكه اگر عمدا بر جنابت باقی بماند نیز روزه مستحب منعقد میشود
سیام - مسافر هر گاه وارد شود بر اهل خود پس اگر چیزی تناول نموده پیش از رسیدن بحد ترخص امساك میكند تأدیبا و اگر تناول ننموده پس اگر پیش از زوال بحد ترخص رسید امساك میكند وجوبا و تجدید میكند نیت روزه را و قضا این روز بر او نیست و اگر بعد از زوال برسد مستحب است از برای او امساك و واجب است بر او قضا
سی و یكم - جایز نیست از برای میهمان روزه مستحب اگر نهی كند او را صاحب خانه پس اگر روزه بدارد منعقد نمیشود و اما اگر نهی نكند و اذن ندهد او را پس آیا مكروه است روزه او بدون اذن صاحب خانه یا حرام است ظاهر اخبار ثانی است و جماعتی بسوی اول رفتهاند دلیل بر مختار آن است كه نهی ظاهر است در تحریم و صرف او بكراهت محتاج بدلیل است
سی و دویم - جایز نیست فرزند را روزه مستحب داشتن مگر باذن والدین
سی و سیم - جایز نیست بنده را روزه مستحب داشتن مگر باذن سیدش
سی و چهارم - جایز نیست از برای زن روزه مستحب داشتن مگر باذن شوهرش و بعضی گفتهاند خلافی نیست در موقوف بودن روزهاش بر اذن شوهر و محقق در معتبر ادعای وفاق نموده و صحیح محمد بن مسلم در كافی صریح است بر مطلب و آنچه در مرسل وارد شده از نفی بأس از روزه زوجه بدون اذن زوج بعد از تسلیم معارضه مراد بآن روزه واجب است
سی و پنجم - كسی را كه بخوانند بسوی طعامی و او روزه مستحب داشته باشد مستحب است از برای او افطار و افضل است كه اعلام ننماید بروزه خود
سی و ششم - كسی كه بر او روزه قضای ماه رمضان باشد جایز نیست كه روزه مستحب بدارد تا ادا كند آنچه در ذمه او است و ظاهر آن است كه این حكم اتفاقی باشد و اگر چه در صلوة اختلاف است و خلاف سید مرتضی (ره) در روزه مثل احتجاجش ضعیف است
سی و هفتم - اگر نذر كند روزه دهر را منعقد میشود نذر او و بیرون میرود ایامی كه حرام است روزه آن
باب دویم
در روزه واجب است و نظر در اقسام و شرایط و متعلقات آن است و در آن چند فصل است :
اول - در وقتی كه صحیح است روزه آن و در آن چند مسئله است :
اولی - صحیح نیست روزه در شب و مشروع نیست و اگر نذر كند روزه شب را منفردا یا منضم بنهار و هر چند بجزئی منضم نماید باطل است روزه او اجماعا و ابتداء شب متحقق میشود بذهاب حمره مشرقیه و ابتداء روز متحقق میشود بطلوع صبح صادق و آخر هر یك ماقبل دیگری است
مسئله دویم - روزه وصال منسوخ است در شریعت ما و جایز نیست كسی را كه آن روزه را بدارد مگر پیغمبر ما صلی الله علیه و آله كه از خواص آن جناب است
مسئله سیم - صحیح نیست روزه عیدین و آن عید فطر است كه اول شوال باشد و عید اضحی و آن دهم ذیحجه است بعد از تحقق هلال و اگر نذر كند روزه یكی از این دو روز را منعقد نمیشود و اگر نذر كند روزی را مثل پنجشنبه یا غیرش از ایام پس اتفاق افتد در یكی از این دو روز روزه نمیدارد و قضا میكند و سایر عیدها حرام نیست روزه آنها بلكه مستحب است
چهارم - صحیح نیست روزه ایام تشریق از برای كسی كه بمنی باشد و آن روز یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذیحجه است و در غیر منی صحیح است روزه آن بنذر یا عهد یا یمین یا استحباب یا غیر اینها بجهت آنكه ایام تشریق در غیر منی مثل سایر ایام است
پنجم - روزه یوم الشك بنیت آنكه از ماه رمضان باشد حرام منهی عنه است و امر بروزه آن شده بنا بر آنكه از ماه شعبان باشد و اگر نیت وجوب نماید باطل است روزه او
ششم - اگر نذر كند روزه روز معینی را پس اتفاق افتد در یكی از این ایام جایز نیست روزه آن و بعضی گفتهاند اقرب عدم قضا است و اصح تفصیل است باینكه این روز را اگر در عقد نذر قصد كرده حرام است روزه و نذر او منعقد نیست و قضائی بر او نیست بجهت فساد اصل نذر و اگر قصد نكرده و قصد كرده روزی را كه در هر ماه مكرر میشود پس اتفاق افتاد آن روز در یكی از این ایام حرام است روزه او بجهت نهی و واجب است قضای آن بجهت آنكه روزی است نذر شده با انعقاد نذر
فصل دویم - در آنچه متعلق بهلال است از ماه روزه در ثبوت هلال و غیر آن و در آن چند مسئله است :
اولی - حقتعالی فرموده فمن شهد منكم الشهر فلیصمه یعنی هر كه بهبیند از شما هلال ماه رمضان را پس باید روزه بدارد آن ماه را پس واجب است بر هر كه بهبیند ماه را روزه آن روز خواه منفرد باشد در دیدن یا بیشتر باشد خواه عادل باشد یا غیر عادل خواه شهادت بدهد در نزد حاكم یا نه مقبول شود شهادت او یا نه باجماع امامیه چنانكه بعضی از علما ادعای آن نموده
دویم - اگر ماه را نهبیند بجهت طلب نهكردن یا عدم بصر یا حبس یا مرض یا غیر اینها اعتبار بشهادت مینماید و خلافی نیست در اعتبار شهادت لكن خلاف در قدر شهود است شیخ مفید و سید مرتضی گفتهاند قبول میشود شهادت خواه هوا صاف باشد یا ابر باشد و شیخ طوسی شرط كرده كه آندو عادل از اهل بلد باشند با علت یا دو نفر از خارج بلد و با عدم علت شهود پنجاه نفر از اهل بلد و خارج بلد و ابنجنید و ابنادریس با علت شهادت دو عادل را اعتبار كردهاند و با عدم پنجاه نفر را و اختیار نموده سلار قبول شهادت یك عادل را و موجب اختلاف اقوال اختلاف اخبار است و اقوی و اصح و اشبه و اشهر مختار شیخ مفید و سید مرتضی است از اعتبار دو شاهد عادل خواه هوا صاف باشد یا غیم و ابر باشد خواه از داخل بلد باشند یا از خارج
سیم - مقبول نیست در هلال ماه رمضان و غیر آن از ماهها شهادت زنان نه در وقتی كه منفرد باشند از مردان و نه در وقتی كه منضم بایشان باشند
چهارم - معتبر نیست در ثبوت هلال بدو شاهد در روزه و فطر حكم كردن حاكم بلكه اگر دو عادل هلال را بهبینند و شهادت در نزد حاكم ندهند واجب است بر هر كه بشنود شهادت ایشان را و بفهمد عدالت ایشان را روزه داشتن یا افطار كردن
پنجم - اگر ثابت شود هلال در نزد حاكم و حكم بثبوت آن نماید پس آیا واجب است بر مكلف عمل كردن بآنچه در نزد حاكم ثابت شده یا آنكه واجب نیست بلكه اگر بر مكلف ثابت شود واجب است عمل و الا فلا و دور نیست ترجیح اول
ششم - آیا كافی است قول حاكم شرعی بتنهائی در ثبوت هلال یا ناچار است از بینه اشكال است و اگر چه اقرب كفایت است
هفتم - هر گاه دیده شود هلال در بلدی واجب است بر جمیع مردم از اهل آن افق در بلادی كه عرض آنها متساوی است روزه داشتن خواه نزدیك باشند آن بلاد بیكدیگر یا دور باجماع اما در آفاقی كه مختلف است عرض آنها پس آیا حكم آن حكم بلادی است كه متفق است در افق یا نه اشكال و خلاف است در مسئله
هشتم - اگر در صبح سیام از ماه رمضان دو عادل شهادت دهند بدیدن ماه در شب گذشته افطار میكند و نماز عید میكند اگر پیش از زوال باشد و الا نماز عید نمیكند
نهم - اگر شهادت دهند دو عادل باول ماه پس سی روز روزه دارند پس دیده نشود هلال با صافی هوا لازم است افطار كردن بجهت احتمال آنكه هلال حاجب عالی مانع از دیدن شده باشد
دهم - اگر شایع شود رؤیة هلال در بلد شیوعی كه افاده علم نماید واجب است افطار نه در وقتی كه افاده ظن نماید چنانكه بعضی اختیار نمودهاند و بنا بر این سزاوار است قطع بجریان علم در جمیع موارد پس منحصر نیستند مخبرون در عدد خاصی و فرق نیست میان خبر مسلم و كافر و صغیر و كبیر و زن و مرد
یازدهم - اگر هوا تیره شود و دیده نشود هلال نه از بلد و نه از خارج بلد شمرده میشود سی روز از شعبان پس روز سی و یكم روزه میدارد و اگر تیره شود هوا و دیده نشود هلال شعبان شمرده میشود سی روز رجب و همچنین در سایر ماهها اگر همه تیره شوند همه را سی روز كامل حساب مینمایند
دوازدهم - مستحب است از برای مكلفین طلب دیدن هلال در شب سیام از شعبان و از ماه رمضان بلكه از اول شعبان و شیخ ما اعلی الله ( مقامه ظ ) در حیدریه فرموده كه واجب كفائی است در شب سیام شعبان و ماه رمضان ، مؤلف مد ظله فرماید كه آنچه جناب شیخ فرمودهاند احوط است اما تعیین آن پس در آن نظر است
سیزدهم - ثابت نمیشود هلال بشهادت یك نفر و نه بشهادت زنان و صحیح نیست اعتماد بر جدول و نه بر حساب و آن حساب مخصوصی است مأخوذ از سیر قمر
چهاردهم - ثابت نمیشود هلال بعدد و آن عبارت است از شمردن شعبان ناقص همیشه یعنی بیست و نه روز و شمردن رمضان را سی روز همیشه چنانكه مشهور است میان اصحاب و رفته است صدوق بسوی عمل باین عدد
پانزدهم - اعتباری نیست در ثبوت هلال بغائب شدن آن بعد از شفق بخلاف صدوق كه گفته اگر قبل از شفق هلال غایب شود پس آن هلال شب اول ماه است و اگر بعد از شفق غائب شود از شب دویم است و حمل نمیشود این بر صورت غیم چنانكه شیخ طوسی حمل بر آن نموده
شانزدهم - مشهور میان اصحاب آن است كه اعتباری نیست بدیدن هلال قبل از زوال بخلاف سید مرتضی (ره) كه فرموده اگر پیش از زوال هلال دیده شود پس آن هلال شب گذشته است و بعد از زوال از شب آینده و محقق (ره) تردد نموده و خالی از اشكال نیست و هر چند قول مشهور اظهر است
هفدهم - اعتباری نیست بتطوق یعنی ظهور هلال مانند دائره بخلاف صدوق كه آن را علامت دو شبه بودن هلال گرفته است
هجدهم - اعتباری نیست بشماره پنج روز از اول ماه از سال سابق و روزه داشتن روز پنجم چنانكه مشهور میان اصحاب است بلكه ظاهر آن است كه خلافی در این حكم نیست و اخباری كه در این باب وارد شده معارض آنها اصرح و اوضح است از آنها با تأیید آنها بعمل اصحاب
نونزدهم - اگر نداند ماه را مثل محبوس هر گاه نداند ماه را اجتهاد میكند و عمل میكند بآنچه غالب شود مظنه او و اگر هیچ مظنه از برای او حاصل نشود یك ماهی را اختیار میكند و روزه میدارد پس هر گاه بر همان اشتباه باقی ماند كافی است او را و اگر ظاهر شد پس اگر آن ماه كه روزه داشته ماه رمضان بوده یا مؤخر از ماه رمضان بوده كافی است او را نیز و اگر پیش از ماه رمضان بوده واجب است بر او اعاده اگر در ماه رمضان عالم شود یا قضا اگر بعد از ماه رمضان عالم شود و اگر تحری نماید و روزه داد ماهی را پس آیا واجب است بر او تفحص بعد از روزه تا بری شود ذمه او یقینا یا نه بجهت عدم تقصیر اظهر ثانی است بجهت سكوت ائمه صلوات الله علیهم از تفصیل و اگر موافق افتد بعضی از ایام روزه او با ماه رمضان پس آن بعضی كه در ماه رمضان نبوده اگر بعد از ماه رمضان واقع شده مجزی است و اگر قبل از ماه رمضان واقع شده مجزی نیست و اگر روزه دارد قبل از ماه رمضان روزه مستحب پس در ماه رمضان واقع شود بعضی گفتهاند كه مجزی است او را و این خالی از قوت نیست و بعضی مجزی ندانستهاند
بیستم - اگر افطار كند در یوم الشك پس ثابت شود رؤیت هلال قضا میكند آن روز را بعد از عید و اگر بینه قائم نشود بر رؤیة هلال و هلال شوال دیده بعد از بیست و هشت روز قضا میكند بعد از عید یك روز را بجهت اصل بلی اگر قائم شود بینه بر دو روز قضا میكند هر دو را
بیست یكم - وقت امساك اول وقت نماز صبح است پس مجتمع میشوند روزه و نماز در وجوب ذاتی و مفترق میشوند در مقدمه و آخر وقت امساك اول صلوة مغرب است كه متحقق است بذهاب حمره مشرقیه و قول بغیبوبة قرص ضعیف است و اگر مشتبه شود وقت افطار و صلوة واجب است كف از هر دو تا یقین بدخول وقت حاصل شود
بیست و دویم - مستحب است دعا در نزد رؤیة هلال بادعیه كه وارد شده از ائمه و آن مذكور است در كتب دعا و بهتر از همه دعای صحیفه است و واجب دانسته ابن ابیعقیل این دعا را در رؤیة هلال الحمد لله الذی خلقنی و خلقك و قدر منازلك و جعلك مواقیت للناس اللهم اهله علینا اهلالا مباركا اللهم ادخله علینا بالسلامة و الاسلام و الیقین و الایمان و البر و التقوی و التوفیق لما تحب و ترضی و قول او ضعیف است بلی مستحب است
بیست و سیم - مستحب است تقدیم نماز بر افطار مگر آنكه نفس او منازعه كند با او و اقبال را از او سلب نماید
فصل سیم - در روزه قضا و شرایط آن و در آن چند مسئله است :
مسئله اولی - بلوغ در حال فوت شدن روزه شرط است در وجوب قضا پس صبی قضا بر او واجب نیست و هر چند ممیز باشد باجماع
دویم - عقل شرط است در حال فوات و مجنون و مغمی علیه واجب نیست قضای آنچه فوت شود از ایشان مگر وقتی كه افاقه حاصل شود از برای ایشان پس اگر در اثنای روز افاقه حاصل شود واجب نیست قضای آن روز
سیم - اسلام شرط است در حال فوات پس واجب نیست قضا بر كافر اصلی آنچه در حال كفر فوت شده از او و اگر مسلمان شود در اثناء ماه قضا نمیكند ایامی را كه قبل از اسلام او گذشته و نه روزی را كه مسلمان شده مگر آنكه اسلام او پیش از طلوع صبح باشد و افطار كرده باشد و اما مرتد قضا میكند آنچه را كه فوت شده از او خواه مرتد فطری باشد یا ملی
چهارم - ناصبی یا غیر او از مخالفین هر گاه مستبصر شوند واجب نیست بر ایشان قضای آنچه فوت شده از ایشان در حال گمراهی ایشان مگر زكوة مگر آنكه اخلال كرده باشد بآنچه منافی مذهب ایشان است پس آن را قضا میكند بجهت تهاون او بدین خدا بمعتقد خودش
پنجم - اگر مرتد شود بعد از نیت روزه پس عود كند در اثناء روزی كه مرتد شده بعضی گفتهاند روزهاش فاسد نیست و بعضی فاسد دانستهاند و مسئله نزد من محل تردد و اشكال است
ششم - اگر زایل شود عقل او بسكر واجب است بر او قضای آنچه از او فوت شده
هفتم - اگر در حلق سكران و مغمی علیه دوائی بریزند شیخ طوسی گفته است كه او را لازم میشود قضا هر گاه افاقه حاصل شود و این صحیح نیست
هشتم - شرایط قضا شرایط كفاره است با زیاده پس هر جا ساقط شود قضا ساقط میشود كفاره و عكس نیست چنانكه گذشت در مواضعی كه كفاره ساقط میشد و قضا ثابت بود
نهم - كسی كه فراموش كند غسل جنابت را تا بر او تمام ماه بگذرد یا ایامی زیاده واجب است بر او قضای روزه ما مضی و نماز آن و ابنادریس قائل شده بآنكه قضای روزه بر او واجب نیست و آن قول ضعیف است بجهت روایات مسلمه مقبوله و ابنبابویه در فقیه گفته كه در روایتی وارد شده كه هر كه مجامعت كند در اول ماه رمضان پس فراموش كند غسل را تا بیرون رود ماه رمضان واجب است بر او كه غسل كند و قضا كند نماز و روزه خود را مگر غسل جمعه بجا آورده باشد پس بدرستی كه او قضا میكند نماز و روزه را تا آن روز و مابعد آن را قضا نمیكند تمام شد روایت فقیه و نیست بأسی بآن مگر آنكه احتیاط طریق سلامت و نجات است در دنیا و آخرت پس سزاوار نیست ترك آن
دهم - كسی كه فوت شد از او بعضی از ماه رمضان بجهت مرض یا حیض پس اگر قبل از صحت و طهر بمیرد قضای آن واجب نیست اجماعا و بعضی قضا را مستحب میدانند و قول ایشان صحیح نیست
یازدهم - اگر مستمر شود مرض از اول رمضان تا رمضان سال دیگر قضای رمضان سال اول ساقط میشود و كفاره میدهد از هر روزی بمدی و مستحب است كه جمع كند میان قضا و كفاره چنانكه مقتضای صحیحه عبدالله بن سنان است پس اگر تاخیر كند بعد از صحت بجهت تهاون و سستی تا داخل شود ماه رمضان دیگر روزه میدارد ماه حاضر را و قضا میكند بعد از ماه رمضان ماه رمضان سابق را و كفاره میدهد و بعضی تفصیل دادهاند باینكه اگر عازم بر روزه داشتن باشد و روزه ندارد بجهت اعتماد بر سعه وقت پس چون وقت تنگ شود او را مانعی از روزه داشتن حاصل شود قضا میكند و كفاره نمیدهد و اگر عزم بر روزه داشتن نداشته باشد پس قضا میكند و كفاره میدهد و این تفصیل بنا بر تفسیر كردن تهاون و توانی است بعدم عزم و مخفی نیست بعد آن و آنچه ما ذكر كردیم احوط است
دوازدهم - اشهر و اظهر آن است كه صدقه مذكوره در كفاره از هر روزی بمدی است و شیخ طوسی از هر روزی بدو مد قائل است پس اگر متمكن نباشد از دو مد پس یك مد است بجهت استناد او بروایتی كه ظاهرش استحباب است
سیزدهم - اگر افطار كند بدون مرض بجهت عذری از عذرهائی كه مبیح افطار است مثل سفر و حیض و غیر آن پس بعد از آن مریض شد و مستمر گردید مرض او تا ماه رمضان دیگر و متمكن از قضا نهگردید پس ظاهر آن است كه حكم آن حكم مرض است در آنچه ذكر كردیم از سقوط قضا و لزوم فدا و علامه و غیره منع كردهاند تعمیم را و این حكم را مخصوص بمرض میدانند و آن ضعیف است
چهاردهم - حكم آنچه زیاده از دو ماه رمضان باشد مثل حكم دو ماه رمضان است پس اگر بتاخیر افتد روزه داشتن در سالهای متكثره مكرر نمیشود كفاره بنا بر اظهر
پانزدهم - اگر صحت یابد و متمكن شود از قضا و قضا نكند تا بمیرد شیخ ما اعلی الله مقامه فرموده كه اگر عزم او بر عدم قضا بوده بجهت آنكه بر ذمه ولی او بماند یا بجهت تهاون و عدم اعتناء بقضا و خبردار نماید او را ولی او باینكه بگوید قضائی كه بر ذمه تست بجا بیاور كه من بجا نمیآورم ظاهر این است كه ولی در این صورت متحمل نمیشود و اگر عزم بر قضا كردن داشته و بتاخیر انداخته تا در سعه بعمل آورد یا اهمال نموده پس چون وقت تنگ شد متمكن از قضا نگردیده ولی بنیابت او قضا میكند تمام شد كلام شیخ قدس سره ، مؤلف دام مجده گوید كه برنخوردم بدلیل این تفصیل بلكه روایات وارده در قضا و كلمات اصحاب رضوان الله علیهم مطلق است پس حكم باطلاق اظهر و اولی است با وجود آنكه احوط است
شانزدهم - هر كه روزه ماه رمضان از او فوت شود بجهت سفر كردن و متمكن نشود از مقام و قضا كردن تا بمیرد واجب است كه بنیابت او قضا كرده بخلاف آنكه از او فوت شده باشد بجهت مرضی یا حیض یا نفاس و متمكن از قضا نشود تا بمیرد كه واجب نیست قضا كردن بنیابت او و بعضی اصحاب حكم مسافر را مانند حكم مریض دانستهاند پس بنا بر این قول رعایت كرده میشود تمكن از قضا و هر چند باقامه ده روزه باشد پس اگر متمكن نشد مسافر از قضا و هر چند باقامه باشد قضا كرده نمیشود از او اصلا و اطلاق اخبار رد میكند این قول را و محض اعتبارات عقلیه دلیل نمیشود در احكام شرعیه
هفدهم - آنكه قضا بر او واجب است از میت اولی مردم است بمیراث آن میت از ذكور خواه بسبب مرض فوت شده باشد روزه از میت یا بجهت سفر یا غیر اینها و بعضی از اصحاب این را تخصیص باكبر اولاد دادهاند و روایات مساعدت نمیكند این قول را
هجدهم - اگر میت را ولی نباشد الا زن پس در آن چند قول است اصح اقوال و اظهر آنها عدم وجوب قضا است
نونزدهم - ابن ابیعقیل رفته است بسوی وجوب صدقه مطلقا بدون قضا و سید مرتضی (رض) رفته است بوجوب صدقه اولا پس اگر میت را مالی نباشد روزه میدارد بنیابت از او ولی او و اقوی وجوب قضا است بر ولی بنیابت از میت و مستند سید مخصص اخبار نمیشود و مستند ابن ابیعقیل معارض است باقوی از آن
بیستم - اگر ولی یكی باشد متعین میشود بر او قضای همه آنچه فوت شده از میت و اگر او را دو ولی یا زیاده باشد و همه متساوی باشند در ولایت ابنجنید رفته است بآنكه قرعه میزنند میان خود و شیخ طوسی (ره) بتوزیع قائل شده كه هر یك بقدر حصه بجا آورند و ابنادریس بسقوط قضا قائل گردیده و بهترین اقوال قول وسط است كه توزیع باشد و بنا بر مختار هر گاه تبرعا بعضی بجا آورد ساقط میشود از دیگران
بیست و یكم - اگر متحد باشد قضا چنانكه اگر پنج روز باشد روزه پس در صورت وحدت ولی اشكالی نیست و در صورت تعدد بنا بر مختار پس ظاهر وجوب آن است كفایة اگر شروع نماید یكی از آنها بآن ساقط میشود از دیگران ، شیخ ما اعلی الله مقامه فرموده كه اگر نائب بگیرند اولیا یا یكی از ایشان تبرع نماید بنائب گرفتن پس ظاهر اجزاء است و این خالی از اشكالی نیست
بیست دویم - اگر تبرع نماید اجنبی بروزه داشتن از میت بغیر قول ولی و اذن او پس اقرب عدم اجزاء است بجهت آنكه این از تكلیفات ولی است و اگر باذن ولی یا استیجار از او باشد پس در آن تردد و اشكال است
بیست سیم - مشهور میانه اصحاب آن است كه هر گاه ولی نباشد از برای میت واجب است فدیه دادن از صلب مال و آن فدیه بدل از روزه است و بر دلیل ایشان واقف نشدیم و اصل برائة ذمه است و روایة ابیمریم انصاری دلالت بر مطلوب ایشان ندارد با وجود ضعف آن و با وجود آنكه اظهر آن است كه آن روایت در محل تقیه وارد شده بجهت آنكه فدیه مذهب جمهور عامه است بلی در روایت فضل بن شاذان كه مرویه است در عیون و علل اشعاری بمذهب مشهور هست
بیست چهارم - آیا شرط است در تعلق بولی بلوغ آن ولی در حین موت مورث یا نه بلكه مراعات كرده میشود وجوب ببلوغ ولی دو قول است و برنخوردم بنصی در مقام و احتیاط طریق سلامت است
بیست پنجم - رفتهاند جمعی از اصحاب باینكه بر ولی لازم است قضای آنچه فوت شده از میت از نماز و روزه بجهت عذری مثل سفر و بیماری و حایض شدن نه آنچه ترك كرده عمدا با قدرت بر آن و خالی از قربی نیست چه این ظاهر است از روایات و رعایت احتیاط طریق سلامت است
بیست و ششم - واجب است قضا از زن چنانكه واجب است از مرد بجهت تساوی زن و مرد در احكام و بجهت اخبار و ابنادریس منع نموده از قضا و محقق و علامه تردد نمودهاند
بیست و هفتم - اگر واجب شود بر میت روزه دو ماه متوالی پس بمیرد تصدق میكند ولی او از یك ماه و روزه میدارد بنیابت او یك ماه را بجهت روایت وشا از ابیالحسن علیه السلام و بعضی گفتهاند كه تخصیص ماه اول در روایت بتصدق بجهت اسقاط تتابع و تسهیل امر بر ولی است و این صحیح است و نیكو است و ابنادریس بوجوب قضا رفته است مطلقا بدون اعتبار فدیه بجهت عمل كردن باطلاق اخبار قضا و ضعیف شمرده روایت وشا را بجهت آنكه در طریق او سهل است كه در نزد ایشان ضعیف است و قول او ضعیف است و بودن سهل در طریق سهل است بجهت ظهور وثاقت او در نزد ما
بیست هشتم - ( متروك )
بیست و نهم - مستحب است تتابع ایام قضای ماه رمضان و واجب نیست بخلاف آنچه از دروس حكایت شده و بخلاف آنچه حكایت شده از بعضی از اصحاب از استحباب تفریق
سیام - واجب نیست قضای ماه رمضان فورا بجهت صحیحه حفص بن بختری بخلاف آنچه ظاهر ابیالصلاح است
سی و یكم - واجب نیست ترتیب در قضای روزه باینكه نیت كند اول را پس آن را كه بعد از اول از او فوت شده و دور نیست استحباب ترتیب و آیا معتبر است ترتیب میان افراد واجب مثل قضا و كفاره و نحو اینها ظاهر مشهور عدم است و از ابن ابیعقیل نقل شده كه جایز نیست روزه نذر یا كفاره از برای كسی كه بر او قضای ماه رمضان باشد تا بجا آورد قضای ماه رمضان را و بر مستند او واقف نشدم
سی و دویم - جایز است از برای قضاكننده ماه رمضان افطار كردن پیش از زوال با وسعت وقت نه بعد از زوال پس اگر افطار كند بعد از زوال بجهت عذری از مرض و حیض و آنچه شبیه آن است پس چیزی بر او نیست و اگر عمدا بدون عذر افطار كند كفاره آن اطعام ده مسكین است پس اگر عاجز باشد از اطعام سه روز روزه میدارد و اگر وقت تنگ باشد جایز نیست افطار پیش از زوال نیز و اگر افطار كند گناه كرده و چیزی بر او نیست و هر چند واجب میشود بر او فدیه بسبب تأخیر قضا از ماه رمضان از برای هر روزی بمدی از طعام با قضای آن روز
سی و سیم - ( متروك )
سی و چهارم - اگر داخل در صبح شود جنب در قضای ماه رمضان افطار میكند آن روز را و جایز نیست از برای او روزه آن روز خواه قضای خودش باشد یا قضای ولی میت از او و همچنین است حكم آنچه متعین نیست روزه آن روز از روزهای واجب اما روزه مستحب پس اصح مروی صحت روزه او است
سی و پنجم - اگر بخورد یا بیاشامد قضاكننده ماه رمضان نسیانا ظاهر صحت روزه او است پس تمام میكند آن روزه را و شیخ طوسی (ره) بعدم اتمام قائل شده و صحیح نیست قول او و مثل این است حكم روزه مستحب بنا بر صحیح
سی و ششم - اگر بمیرد ولی و هنوز بجا نیاورده باشد قضا را پس اگر متمكن نشده چیزی بر ولی او نیست و اگر متمكن از قضا شده و بجا نیاورده پس بعضی گفتهاند واجب است بر ولی او و بعضی گفتهاند كه ولی را جایز است تصدق بدهد از تركه میت و اینكه استیجار نماید و شیخ ما اعلی الله مقامه فرموده ظاهر در نزد من این است كه ولی مخیر است میان یكی از این سه كه گذشت
سی و هفتم - اگر یك روز كسر واقع شود پس مثل واجب كفائی است پس اگر یكی از اولیا بجا نیاورد آن را واجب است بر همه و اگر فوت شده قضای ماه رمضان باشد پس افطار كنند در آن بعد از زوال اقرب عدم كفاره است و احوط ثبوت كفاره و بر تقدیر كفاره آیا متعدد میشود بر هر دو بالسویه یا متحد است یا مثل واجب كفائی است و شكی نیست كه اول احوط و ابرء است از برای ذمه اگر ثابت شود اشتغال ذمه بكفاره
سی و هشتم - اگر افطار كند یكی از اولیا در روز كسر چیزی بر او نیست اگر بداند بقای دیگری را بر روزه و اگر نداند گناه كرده مادامی كه نداند كه او افطار كرده و الا مثل ماتقدم است
سی و نهم - اگر واجب شود بر میت روزه دو ماه متوالی پس اگر معین باشند مثل دو ماه نذر كرده باشد كه روزه بدارد یا كفاره ظهار باشد پس از برای ولی است اینكه تصدق كند یك ماه را و روزه بدارد ماه دیگر را بجهت آسانی بر او و اگر معین نباشند چنانكه در كفاره مخیره است پس از برای ولی است آنكه روزه بدارد دو ماه را یا تصدق كند از صلب مال میت یا ( آزاد كند بندهای را ظ ) از اصل مال میت یا مال ولی اگر میت مالی نداشته باشد و اگر اختیار كند روزه دو ماه را پس از برای او است توزیع چنانكه گذشت و اگر چه روزه داشتن احوط است بجهت خروج از شبهه خلاف
چهلم - آیا جایز است كه استیجار نماید ولی غیر را مطلقا خواه عاجز باشد یا قادر باشد در آن تردد و اشكال است
فصل چهارم - در روزه كفاره و آن بر چهار قسم است :
قسم اول - آنچه واجب است در او روزه با غیرش و آن دو است :
اول - كفاره قتل مؤمن است عمدا كه در او هر سه خصال كفاره واجب است بنص و اجماع
دویم - كفاره افطار در ماه رمضان بحرامی عمدا عالما مختارا بنا بر مختار چنانكه گذشت
قسم دویم - آنكه واجب است در او روزه بعد از عجز از غیر روزه و آن هفت است :
اول - كفاره قتل خطا چنانكه در قرآن صریح است و صریح اخباری است كه دلالت بر ترتیب مینماید و قول بتخییر چنانكه محكی است از ظاهر كلام شیخ مفید و سلار رضی الله عنهما در نهایت ضعف است
دویم - روزه كفاره ظهار و آن نیز صریح است در قرآن
سیم - روزه كفاره افطار در قضای ماه رمضان چنانكه گذشت
چهارم - روزه كفاره قسم چنانكه صریح قرآن است نیز
پنجم - كفاره افاضه از عرفات قبل از غروب آفتاب كه بر او واجب است كه نحر كند بدنه و با عجز هجده روز روزه میدارد بجهت خبر صریح
ششم - روزه كفاره جزای صید و مراد از صید صیدی است كه در كفاره او ترتیب است و آن شترمرغ است و گاو وحشی و آهو و آنچه ملحق باو است مثل ثعلب و ارنب پس در شترمرغ بدنهایست پس اگر ممكن نباشد قیمت آن را گندم میخرد و اطعام میكند شصت مسكین را و با عجز از این شصت روز روزه میدارد و با عجز هجده روز روزه میدارد و در بقره وحشی و حمار وحشی بقره ذبح میكند و اگر ممكن نباشد قیمت آنرا گندم میخرد و اطعام میكند سی مسكین را و با تعذر روزه میدارد نه روز و در ظبی و آنچه ملحق باو است گوسفندی باید قربان نماید و با تعذر از قیمت آن اطعام میكند ده مسكین را و با عجز سه روز روزه میدارد
هفتم - كفاره دریدن مرد است جامهاش را در مرگ زن خود یا فرزند خود و كفاره خراشیدن زن است روی خود را یا با خون جاری ساختن از روی و كفاره كندن زن است موی سرش را یا بریدن آن بنا بر قولی بجهت روایت خالد بن سعید از حضرت صادق (ص) فرمود كه هر گاه بدرد زوج جامهاش را بر زوجه خود یا والد بر ولد خود پس كفاره آن كفاره شكستن قسم است و نیست نمازی از برای آن دو تا كفاره بدهند یا توبه كنند از این عمل و هر گاه زن بخراشد روی خود را یا ببرد موی خود را یا بكند آنرا پس در بریدن موی عتق رقبه است یا روزه دو ماه متوالی یا اطعام شصت مسكین و در خراشیدن رو هر گاه خون جاری شود و در دریدن جامه كفاره شكستن قسم است و روایت ضعیف است بسبب ضعف راوی مذكور و بعضی گفتهاند كتاب او موضوع است و ابنادریس باستحباب اینها قائل شده و بعضی گفتهاند كه كفاره جامه دریدن زوج بر زوجه و والد بر ولد كفاره ظهار است و بعضی گفتهاند كفاره كبیره مخیره است و بعضی گفتهاند كفاره یمین است و بعضی گفتهاند كفاره نیست در آن اصلا و اصح اقوال قول اول است و ملحق نمیشود بوجه خدش غیر وجه و هر چند خون جاری شود و نه لطم وجه مجرد از ادماء بجهت اقتصار بر موضع نص بلی در لطم وجه استغفار باید نمود چنانكه مدلول نص است و چیزی بجز از استغفار و توبه لازم نمیشود
قسم سیم - آن چیزی است كه روزه در آن بر وجه تخییر باشد و آن شش چیز است :
اول - كسی كه افطار كند در روزی از ماه رمضان عمدا مخیر است میان آنكه بنده آزاد نماید یا دو ماه متوالی روزه دارد یا شصت مسكین را طعام دهد بنا بر اصح اشهر
دویم - كفاره خلف عهد و مشهور میان اصحاب این است كه آن كبیره مخیره است و آن اظهر است بجهت آنكه در خبر است كه هر كه قرار داد بر خود عهدی از برای خدا و میثاقی در امری از برای خدای تعالی بجهت اطاعت پس بشكند آن عهد را پس بر او است آزاد كردن بنده یا روزه داشتن دو ماه متوالی یا اطعام شصت مسكین و در این معنی حدیث دیگر وارد شده و ضعف این دو خبر منجبر است بعمل اكثر و در غنیه ادعای اجماع بر این نموده و آن دلیل مستقلی دیگر است و بعضی گفتهاند كه كفاره خلف عهد كبیره مرتبه است و بعضی كفاره یمین گفتهاند و هر دو قول ضعیف است
سیم - كفاره خلف نذر است و آن كبیره مخیره است مثل كفاره ماه رمضان و سید مرتضی و ابنزهره ادعای اجماع بر این نمودهاند و آن حجت است و بجهت خبر معتبر منجبر بشهرت عظیمه و بمخالفة عامه پس مقاومت نمیكند این را آنچه دلالت بر غیر این قول مینماید پس حمل میشود آنچه دلالت بر غیر مینماید بر تقیه و جمع میانه اخبار باینكه اگر خلف نذر صوم باشد كبیره مخیره و غیر صوم كفاره شكستن قسم شاهدی نیست از برای این جمع با وجود آنكه قول اول احوط است و احوطتر از این قول شیخ مفید است باینكه كفاره خلف نذر كفاره قتل خطا است
چهارم - كفاره اعتكاف واجب و اكثر بر اینند كه كبیره مخیره است بجهت روایت سماعه كه گفت سؤال كردم از ابیعبدالله علیه السلام از معتكفی كه مواقعه نماید اهل خود را فرمود بر او است آنچه بر كسی است كه افطار كند روزی از ماه رمضان را عتق رقبه یا روزه دو ماه متوالی یا اطعام شصت مسكین و بعضی گفتهاند كه كفاره مرتبه است مثل كفاره ظهار بجهة صحیحه زراره و صحیحه ابیولاد و ترجیح بین دلیلین خالی از اشكالی نیست و دور نیست ترجیح قول اول و هر چند كه ثانی احوط است
پنجم - كفاره سر تراشیدن در حال احرام چنانكه خدای تعالی فرموده و لاتحلقوا رؤسكم حتی یبلغ الهدی محله فمن كان مریضا او به اذی من رأسه ففدیة من صیام او صدقة او نسك یعنی متراشید سرهای خود را تا برسد قربانی محل خود را كه منی است پس كسی كه باشد مریض یا باو اذیتی باشد از سرش پس فدیه میدهد از روزه یا صدقه یا عبادتی و لفظ او ظاهر در تخییر است
ششم - كفاره بریدن زن است موی سرش را در مصیبت و آن عتق رقبه است یا روزه دو ماه متوالی یا اطعام شصت مسكین بجهت روایت خالد بن سدیر و ضعف آن منجبر بعمل اصحاب است
قسم چهارم - آن چیزی است كه مرتب است بر غیرش و مخیر است میان او و غیرش و آن كفاره كسی است كه وطی نماید كنیزش را كه باذن او محرم شده و آن شتری است یا گاوی یا گوسفندی و مجزی نیست روزه پس اگر عاجز شود از شتر و گاو مخیر است میانه گوسفند و روزه سه روز
قسم پنجم - آنچه متعین است در آن روزه و مجزی نیست غیر روزه و آن كفاره كسی است كه بخوابد پیش از نماز عشاء تا بگذرد وقت نماز عشا كه عبارت از نصف شب است و كفاره آن است كه صبح كند و روزه دارد آن روز را بجهت خبری كه معتضد است بصریح فتوای جماعتی از قدمای فقها و ظاهر كلام باقی ایشان بلكه در انتصار اینرا از متفردات امامیه شمرده مانند ابنزهره و این حجتی دیگر است مستقل و واجب است خروج از اصالة برائه باینها و چند فرع بر این متفرع میشود :
اول - فرقی نیست میانه عمد و سهو از برای چنین نائمی بجهة اطلاق نص و فتوی
دویم - ملحق نمیشود ناسی غیر عشا بناسی عشا بجهت اقتصار بر مورد نص و بطلان قیاس
سیم - ملحق كردهاند بعضی سكران را بنائم و همچنین كسی را كه عمدا ترك كند یا فراموش كند نماز عشا را بدون نوم و آن الحاق ضعیف است بجهة اصل و اولویت در اول ممنوع است
چهارم - اگر افطار كند آن روز را و روزه ندارد پس در وجوب كفاره بجهت تعین آن بنا بر قول بوجوب یا عدم كفاره بنا بر اصل و اینكه آن روزه كفاره است پس نیست كفاره در ترك آن دو وجه است اجود آنها ثانی است كه عدم كفاره باشد
پنجم - اگر سفر كند در آن روز بجهت ضرورت یا غیر ضرورت افطار میكند و قضائی بر او نیست بجهت اصل و بعضی بوجوب قائل شدهاند و مستند آن واضح نیست
ششم - واجب است ترك سفر در غیر ضرورت بجهت تحصیل واجب كه عبارت از روزه داشتن است اما هر گاه سفر كند قضائی بر او واجب نیست
هفتم - اگر مریض شود یا حایض شود یا آن روز یكی از دو عید اتفاق افتد یا ایام تشریق افطار میكند و احتمال سقوط قضا در اینجا اولی است
هشتم - اگر برخورد این روز روز معینی را كه واجب باشد روزه آن روز یا بنذر معین یا ببودن آن روز ماه رمضان یا غیر اینها تداخل میشود بجهت صحت امتثال
فصل پنجم - در بعضی از ملحقات و در آن چند مسئله است :
اول - تصریح كردهاند جمعی از اصحاب بلكه ظاهر آن است كه مشهور است كه هر روزه متعددی در آن تتابع لازم است مگر چهار روزه یكی روزه نذری كه در آن تتابع شرط نكرده باشد و آنچه مانند نذر است از عهد و یمین و روزه قضا و روزه جزای صید و روزه هفت روز در بدل هدی و اصح همین است
دویم - هر روزه كه شرط است در آن تتابع اگر افطار نماید در اثنای آن بجهة عذری بعد از زوال عذر بنا میگذارد بر آنچه روزه داشته پیش از موجب افطار و فرقی نیست میانه روزه دو ماه متوالی و روزه هجده روز و سه روز و شیخ ما اعلی الله مقامه استثنا نموده سه موضع را كه افطار موجب استیناف است و اگر چه بجهة عذری بوده باشد اول روزه كفاره قضای ماه رمضان دیگری كفاره قسم دیگری كفاره سه روز اعتكاف و وجه آن بر من ظاهر نیست و شك نیست كه آن احوط است و آیا سفر ضروری از عذر محسوب میشود یا نه دو احتمال است و اجود آنها ثانی است كه از عذر محسوب نباشد و آیا بعد از زوال عذر واجب است مبادرت بدون فاصله بعضی واجب میدانند بجهت آنكه بافطار نمودن عمدا بعد از زوال عذر میگردد مخل بتتابع در حال اختیار و در دروس بعدم وجوب قطع نموده و شكی نیست كه قول اول احوط است و اقرب
سیم - ظاهر این است كه خلافی نیست در اینكه اگر افطار نماید در روزه كه تتابع بر او واجب است بجهة غیر عذر از سر میگیرد و واجب است بر او اعاده آنچه روزه داشته و استثنا شده از این سه موضع :
اول - كسی كه واجب است بر او روزه دو ماه متوالی پس روزه بدارد از آن یك ماه را و یك روز را از ماه دویم یا بیشتر كه او بنا میگذارد بر آنچه روزه داشته و علامه در تذكره و ولد او در شرح گفتهاند كه این قول علمای ما است و جمله از اخبار بر این دلالت میكند
دویم - كسی كه بر او روزه یك ماه متتابع باشد بنذر و نحو آن پس پانزده روز روزه بدارد پس افطار كند روزه او صحیح است و اگر چه افطار كردن او بجهة عذری نباشد و بنا میگذارد بر ماتقدم و اگر پیش از پانزده روز افطار نماید از سر میگیرد
سیم - روزه سه روز هدی هر كه روزه دارد روز ترویه و عرفه را و افطار كند روز نحر را پس جایز است كه بنا بر آن گذارد بعد از ایام تشریق
چهارم - الحاق نموده است شیخ طوسی بكسی كه بر او واجب است روزه یك ماه متتابع بنذر یا شبه آن كسی را كه بر او واجب است روزه یك ماه در كفاره قتل خطا یا ظهار بجهت مملوك بودن او چه بر او واجب است نصف آنچه بر حر واجب است و متحقق میشود تتابع بپانزده روز و این الحاق ضرر ندارد و هر چند احوط اقتصار بر مورد نص است
پنجم - هر كه واجب باشد بر او روزه متتابع جایز نیست كه ابتدا كند در زمانی كه سالم نماند آن روزه در آن زمان پس كسی كه بر او روزه دو ماه متوالی باشد جایز نیست او را كه ابتدا نماید از ماه شعبان مگر آنكه روزه داشته باشد قبل از آن و اگر چه یك روز باشد یا دو روز
ششم - شیخ ما اعلی الله مقامه فرموده كه گفته است شیخ طوسی در تهذیب كه كسی كه بكشد مردی را بخطا در ماههای حرام روزه میدارد دو ماه از ماههای حرام را و اگر چه داخل باشد در آن عید و ایام تشریق از برای كسی كه بمنی باشد بجهة روایت زراره از ابیجعفر (ع) و حسنه دیگر كه صریح است در این معنی و مجملا مشكل است تخصیص عموم مجمع علیه بعد از استقرار عمل بر عموم بمثل این اخبار پس معتمد حرمت روزه روز عید و ایام تشریق است تمام شد كلام شیخ و آن نیكو و مستحسن است و از جمله روزهای واجب روزه اعتكاف است و آن در مقام خود بتفصیل بیان شده
باب سیم
در روزه مستحب است و مكروه و آنچه روزه داشته میشود بجهة تأدیب و در این چند فصل است :
فصل اول - در روزه مستحب خلافی نیست در استحباب روزه در جمیع ایام سال مگر آنچه استثنا شده و گذشت اخباری كه دلالت بر آن مینماید و كلام در اینجا در روزهایست كه مخصوص بوقت معینی باشد چه آن افضل روزهای مستحب و مؤكد آنها است و آن در چند موضع است :
موضع اول - روزه سه روز از هر ماهی است پنجشنبه اول از دهه اول و چهارشنبه اول از دهه وسط و پنجشنبه آخر از دهه آخر و شیخ صدوق رضی الله عنه در صحیح از حماد بن عثمان از حضرت صادق (ع) روایت كرده كه فرمود روزه داشت رسول خدا صلی الله علیه و آله آن قدر كه گفتند افطار نخواهد نمود پس افطار نمود آن قدر كه گفتند روزه نخواهد داشت پس روزه داشت بنوع روزه داشتن حضرت داود كه یك روز روزه میداشت و یك روز افطار مینمود پس قبض روح آن حضرت شد بر روزه داشتن سه روز در هر ماهی و فرمود كه برابرند این سه روز بصوم دهر و میبرند وسوسه صدر را حماد گفت كدام است آن سه روز حضرت فرمود پنجشنبه اول ماه و چهارشنبه اولی كه در عشر وسط ماه واقع شود و پنجشنبه آخر ماه حماد گوید گفتم چگونه این ایام بروزه داشتن مخصوص شد فرمود بجهت آنكه امم سابقه بودند كه هر گاه بر یكی از ایشان عذاب نازل میشد در این ایام نازل میشد پس روزه داشت رسول خدا صلی الله علیه و آله این ایام را بجهت خوف از آنها و روایات در این معنی بسیار است و این مسئله چند فرع دارد :
اول - آنچه ذكر كردیم از صوم سه روز مشهور است بحسب فتوی و روایت و نقل شده است از شیخ طوسی تخییر میان روزه داشتن چهارشنبه كه میان دو پنجشنبه باشد یا پنجشنبه كه میان دو چهارشنبه باشد و از ابن ابیعقیل نقل شده تخصیص چهارشنبه بچهارشنبه آخر از دهه وسط با موافقت در خمیسین و از ابنجنید نقل شده روزه اربعاء بین خمیسین در ماهی و خمیس بین اربعائین در ماهی دیگر و هر یك از این اقوال مستند است بروایتی و حق این است كه فضل مؤكد در صورت مشهور است كه اخبار مستفیض است بآن و عمل رسول خدا صلی الله علیه و آله در حیوة بر آن بوده تا زمان فوت آنحضرت و همچنین ائمه علیهم السلام و اگر چه جایز است عمل كردن باخباری كه دلالت میكند بر این اقوال و شیخ طوسی (ره) قول بتخییر را وجه جمع بین روایات قرار داده و اوجه آن است كه ذكر كردیم
٢ - مستحب است قضای این سه روز از برای كسی كه بتاخیر انداخته باشد صوم این ایام را و صاحب مدارك گفته كه اگر فوات بجهت مرضی یا سفری باشد مستحب نیست قضای آنها و حق استحباب قضا است و اگر چه استحباب مؤكد نیست در سفر و مرض مثل صورتی كه بی عذر بتاخیر انداخته و مستند در كل روایات صریح الدلاله است
٣ - جمعی از اصحاب ذكر كردهاند كه جایز است تاخیر صوم این ایام در حال اختیار از صیف بشتا و هر وقت بجا آورد عمل بمستحب كرده بجهت صحیحه ابنمحبوب و این قول نیكو است
٤ - هر كه عاجز شود از اتیان باین صوم تصدق میكند از هر روزی بدرهمی یا بمدی بجهت صحیح عیص بن قاسم
٥ - در مدارك گفته كه علی بن بابویه در رساله خود گفته كه هر گاه اراده كنی سفری را و خواهی كه مقدم داری از روزه سال پس روزه بدار سه روز از برای ماهی كه اراده خروج داری در آن ماه و بر مستند آن واقف نشدم بلكه كلینی (ره) منافی این روایت نموده از مرزبان بن عمران ، مؤلف مد الله ظله العالی گوید كه امر چنان است كه صاحب مدارك گفته و در فقه رضوی چیزی است كه دلالت میكند بر آنچه ابنبابویه ذكر كرده و در نزد ما اعتمادی بر آن نیست چنانكه تحقیق نمودهایم در مقام خود
٦ - شیخ صدوق در فقیه روایت كرده بسند مرسل كه سؤال كرده شد حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از دو خمیس كه در آخر ماه واقع میشود فرمود روزه بدار اول را چه شاید بثانی نرسی و این حدیث محمول است بر اینكه پنجشنبه دویم در روز سیام از ماه واقع شود و جایز است كه ماه ناقص باشد و پنجشنبه ثانی اول ماه دیگر باشد كه بعد از این ماه است و عدم لحوق را حمل بر موت نمودن بعید است
هفتم - ابنبابویه (ره) از فضیل بن یسار از ابیعبدالله علیه السلام روایت كرده كه هر گاه روزه دارد یكی از شما سه روز از ماه را باید مجادله نكند احدی را و جهالت ننماید و مسارعت بسوی قسم خوردن بخدا ننماید و اگر نادانی نمایند بر او باید تحمل نماید
( ٨ ) - ابنبابویه (ره) در حدیث صحیح از عبدالله بن مغیره از حبیب خثعمی روایت كرده كه گفتم بابیعبدالله علیه السلام كه خبر ده مرا از روزه مستحب و از این سه روز هر گاه جنب شوم از اول شب پس بخوابم عمدا تا صبح شود روزه بدارم یا نه فرمود روزه بدار و گذشت در مسئله روزه مستحب كه روزهدار بصوم مستحب جایز است او را عمدا بقاء بر جنابت تا صبح صادق و فرقی نیست میانه این سه روز و غیرش از مستحبات و از روزهای مستحب صوم روز غدیر و عید كبیر است و اخبار در این باب بسیار است بلكه متواتر است حتی آنكه رسول خدا صلی الله علیه و آله روزه داشت آن روز را بجهت شكر نعمت خدا و او مسافر بود در حجة الوداع و روزه این روز معلوم است از مذهب شیعه و روایات در فضیلت آن بسیار است و مروی است كه روزه آن مقابل شصت ماه یا شصت سال میباشد و از روزهای مستحب روزه روز مبعث است و آن بیست هفتم ماه رجب است و روزه آن مقابل شصت سال روزه داشتن است چنانكه صدوق از حضرت امام رضا روایت نموده و از روزهای مستحب صوم روز مولد پیغمبر صلی الله علیه و آله است و آن روز هفدهم ربیعالاول است و روزه آن مقابل یكسال روزه داشتن است و در كتاب روضةالواعظین روایت شده كه روز هفدهم ربیعالاول مولد پیغمبر است و كسی كه روزه دارد آنرا بنویسد خدا از برای او روزه شصت سال و كلینی رحمه الله گفته است كه مولد پیغمبر صلی الله علیه و آله در روز دوازدهم ربیعالاول است و واقف نشدم بر روایتی كه دلالت كند بر آن بلی بعضی از اعتبارات عقلیه تأیید مینماید آنرا و بهر حال مختار در نزد جمهور اول است اگر روایتی هم باشد محمول بر تقیه خواهد بود و از روزهای مستحب صوم یوم دحو الارض است و آن روز بیست و پنجم ذیقعده است و در شب آن حضرت ابراهیم خلیل و حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیهما السلام متولد شدهاند و در آن روز كشیده شد زمین از زیر كعبه و هر كه روزه دارد آن روز را باشد مثل كسی كه روزه داشته باشد شصت ماه را و از روزهای مستحب روز اول ذیحجه است و روز ترویه بلكه صوم نه روز اول آن ماه چه مروی است كه روز اول ذیحجه در آن روز متولد شده ابراهیم خلیل الرحمن پس هر كه روزه دارد آن روز را بنویسد خدا از برای او روزه شصت ماه و ایضا وارد شده كه هر كه روزه دارد روز اول از دهه ذیحجه را بنویسد خدا از برای او روزه هشتاد ماه و هر كه روزه دارد نه روز را بنویسد خدا از برای او ثواب صوم دهر و حضرت صادق علیه السلام فرمود كه روزه روز ترویه كفاره یك سال است و مروی است كه در روز دوم ذیحجه زبور بر حضرت داود علیه السلام نازل شده و هر كه روزه دارد آن روز را میباشد كفاره نود سال و از روزهای مستحب صوم روز عرفه است و آن روز نهم ذیحجه است بشرط تحقق هلال و عدم شك تا در روز عید روزه واقع نشود و بشرط آنكه موجب ضعف از دعا نشود چه محمد بن مسلم گفت سؤال كردم از حضرت امام محمد باقر علیه السلام از روزه روز عرفه فرمود هر كه بتواند روزه دارد نیكو است اگر منع نكند ترا ضعف از دعا پس بدرستی كه آن روز دعا و مسئلت است پس روزه دار آنرا و اگر بترسی از ضعف از دعا پس روزه مدار و در روایت دیگر حنان بن سدیر از پدرش از حضرت باقر علیه السلام روایت میكند كه سؤال كردم آن حضرت را از روزه روز عرفه پس گفتم فدایت شوم مردم گمان میكنند كه مقابل روزه یك سال است فرمود كه پدرم روزه نمیداشت آن روز را عرض كردم چرا فرمود روز عرفه روز دعا و مسئلت است و میترسم كه ضعیف كند مرا از دعا و كراهت دارم از این كه روزه دارم عرفه را و میترسم كه روز عرفه روز عید اضحی باشد و نیست روز روزه داشتن و مضمون این دو حدیث وجه جمع است میانه اخبار مختلفه كه در این باب وارد شده و از روزهای مستحب صوم روز عاشورا است بر وجه حزن بمصیبت آلمحمد صلی الله علیه و علیهم و كیفیتش آن است كه روایت كرده شیخ در مصباح و غیرش و غیر شیخ در غیر مصباح از عبدالله بن سنان گفت داخل شدم بر آقای خود ابیعبدالله جعفر بن محمد علیهما السلام در روز عاشورا پس یافتم آن حضرت را گرفتهرنگ و ظاهر بود حزن و اندوه از روی مبارك آن حضرت و اشك از دیدهای آن حضرت سرازیر میشد مانند مروارید كه بریزد گفتم یا بن رسول الله از چیست گریه تو خدا دیدهای ترا گریان نگرداند آن حضرت بمن فرمود آیا غافلی تو آیا نمیدانی كه حسین بن علی در مثل این روز كشته (كذا) گفتم ای سید من چه میفرمائی در روزه این روز فرمود روزه بدار بغیر آنكه در شب نیت روزه داشته باشی و افطار بكن از غیر آنكه شماتت نمائی و قرار مده او را روز روزه كاملی و باید افطار تو بعد از نماز عصر بیك ساعت باشد بشربتی از آب پس بدرستی كه در مثل این وقت از این روز جنگ برطرف شد از آل رسول خدا و قتال منكشف گردید از ایشان و حال آنكه بر روی زمین از ایشان سی نفر افتاده بود در میان موالیان ایشان كه دشوار بود بر رسول خدا افتادن ایشان و اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله زنده بود در دنیا در آن وقت هراینه بود كه تعزیه داده میشد بسبب ایشان یعنی عزاداری مینمود و مردم بایست او را تعزیه و تسلیه بدهند پس گریست آن حضرت تا آنكه تر شد ریش مبارك او از اشك دیده او الحدیث ، و بهمین نحو حمل میشود احادیثی كه امر بصوم این روز در آنها شده و احادیثی كه نهی از روزه داشتن در آن شده و شكی نیست كه روزه كامل حرام است در این روز و روزه داشتن بر وجه حزن اگر اراده نشود بآن آنچه ما ذكر كردیم اجتهاد است در مقابل نص بجهت آنكه احادیث صریح است بر آنكه روزه داشتن در مقام سرور و خوشحالی و شكر بر نعمت است نه در نزد كدورت و ضرر و زحمت و الله العالم و از روزهای مستحب صوم روز اول محرم است بلكه همه ماه یا بعضی از آن بغیر از روز عاشوراء مگر بر وجهی كه ذكر كردیم روایت كرده است صدوق (ره) از ریان بن شبیب كه گفت داخل شدم بر مولای خود جناب امام رضا علیه السلام در روز اول محرم پس فرمود بمن آیا روزه داری تو گفتم نه فرمود بدرستی كه این روز آن روزی است كه دعا كرد در آن زكریا پروردگار خود را پس گفت رب هب لی من لدنك ذریة طیبة انك سمیع الدعاء یعنی پروردگارا ببخش مرا از نزد خودت ذریه پاكیزه بدرستی كه تو شنونده دعا را پس مستجاب كرد خدا از برای او دعایش را و امر كرد ملائكه خود را كه ندا كردند زكریا را و حال آنكه او در محراب ایستاده بود ان الله یبشرك بیحیی یعنی بدرستی كه خدا بشارت میدهد ترا بیحیی پس هر كه روزه دارد این روز را پس دعا كند خدای عز و جل را مستجاب گرداند از برای او چنانكه مستجاب كرد از برای زكریا و شیخ مفید از نعمان بن سعد از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب روایت كرده كه آن حضرت فرمود كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود بمردی كه اگر روزه میداری بعد از ماه رمضان پس روزه بدار ماه محرم را پس بدرستی كه آن ماهی است كه توبه فرستاد خدا بر قومی در آن ماه و توبه میفرستد بر قومی دیگر و ابنطاوس (ره) در كتاب اقبال از پیغمبر صلی الله علیه و آله روایت كرده كه هر كه روزه دارد روزی از محرم را پس از برای او بهر روزی سی روز ثواب هست و از روزهای مستحب صوم روز مباهله است و آن بیست و چهارم ذیحجه است و واقف نشدم از برای روزه این روز بر نصی ، شیخ ما اعلی الله مقامه فرموده كه روزه روز مباهله و آن روز بیست و چهارم از ذیحجه است و در آن روز مباهله كرد رسول خدا صلی الله علیه و آله با نصاری نجران بامیر المؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام و روایت شده كه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تصدق كرد در آن روز بانگشتر خود در حال ركوع و نازل كرد خدا در این روز در حق آن حضرت آیه انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزكوة و هم راكعون و من یتولی الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون یعنی این است و غیر از این نیست كه ولی و صاحب اختیار شما و اولی بتصرف از شما در مال شما و جان شما خدا است و رسول او و آن جماعتی كه ایمان آوردند آن جماعتی كه برپا میدارند نماز را و عطا میكنند زكوة را در حالتی كه ایشان در ركوعند و هر كه دوست دارد خدا و رسول او را و آن جماعتی را كه ایمان آوردند پس بدرستی و تحقیق كه گروه خدا ایشان غالبند و بعضی گفتهاند كه اراده مباهله در روز بیست و پنجم بوده و تصدق بخاتم در بیست و چهارم و بعضی بعكس گفتهاند و حاصل این كه رسول خدا اختیار كرد این روز را از برای مباهله بجهت علم او بكمال صلاحیت این روز از برای استجابت دعا و جریان عنایت الهیه بتصدق كردن صاحب مقام علیای ولایت كبری بخاتم خود در آن روز بجهت شرف رتبه او مخصوص شده است این روز باین دو امر عظیم از میانه ایام سال ( دلالت تمام بر فضل این روز دارد ظ ) و این از اعظم نعماء آن چنانیست كه واجب است شكر آن پس مستحب است روزه آن بجهت شكر آن نعمت چه صوم از افاضل مراتب شكر است و اما خصوص نصی بر روزه این روز پس واقف نشدیم بر آن و مجملا مشهور استحباب صوم بیست و چهارم است بنا بر آنكه روز مباهله است یا روز تصدق بخاتم است و صوم بیست و پنجم نیز بنا بر آنكه روز مباهله یا روز تصدق بخاتم است و از روزهای مستحب روزه ایام البیض است چنانكه ذكر كردهاند جمعی از اصحاب و ادعای اجماع بر این نموده و در مختلف و غنیه و در منتهی و تذكره است اینكه آن مذهب علما همگی است و روایات وارده در این باب هر چند اسانید آنها خالی از ضعف نیست لكن مؤید است بآنچه ذكر كردیم و قول صدوق بآنكه این صوم منسوخ است باستحباب صوم سه روز در هر ماهی شاذ است و از روزهای مستحب روزه روز نیروز است شیخ طوسی در مصباح از معلی بن خنیس از حضرت صادق علیه السلام روایت كرده كه فرمود هر گاه روز نیروز شود پس غسل بكن و بپوش پاكیزهترین جامهای خود را و خود را خوشبو كن به بهترین بوهای خوش و در آن روز روزه باش و از روزهای مستحب روزه نیمه رجب است شیخ در مصباح از ریان بن صلت روایت كرده كه روزه داشت حضرت امام محمد تقی (ع) در وقتی كه در بغداد بود روز نصف رجب و روز بیست هفتم از آن را و روزه داشت با او جمیع حشم او و از روزهای مستحب روزه ماه رجب است همه یا بعضی پس بتحقیق كه روایت شده از صادق علیه السلام كه فرمود كه نوح سوار شد در سفینه روز اول رجب پس امر كرد كسانی را كه با او بودند كه روزه بدارند آن روز را و گفت هر كه روزه دارد این روز را دور میشود از او آتش بقدر مسیر یك سال و هر كه روزه دارد هفت روز از آن را بسته میشود از او درهای جهنم و هر كه روزه دارد هشت روز را گشوده میشود از برای او درهای بهشت و هر كه روزه دارد ده روز را عطا كرده شود مسئلت او و كسی كه روزه دارد بیست و پنج روز از آن را گفته شود باو كه از سر بگیر عمل را پس بتحقیق كه آمرزیده شدی تو و هر كه زیاد كند زیاد كند خدا او را ، و روایات در این معنی بسیار است و از روزهای مستحب روزه شعبان است همه یا بعضی و فضل آن اشهر است از بیان و آن ماه رسول خدا صلی الله علیه و آله است و ماهی است كه در آن امید فرج آل الله است پس سزاوار است روزه داشتن آن بشكرانه دخول فرج و سرور در دلهای دوستان خدا و از این جهت نامیده شده است بشعبان بجهت متشعب شدن خیرات در آن از هر جانب و احادیثی كه دلالت بر نهی از صوم آن مینماید و بر آنكه هیچیك از ائمه روزه نداشتهاند آنرا محمول است بر روزه داشتن بنیت فرض و وجوب چنانكه رای بعضی از مبتدعین است مثل ابیالخطاب و اصحاب او و از روزهای مستحب صوم هر خمیس و هر جمعه است و همچنین هر دوشنبه بجهت حدیثی كه روایت كرده اسامة بن زید كه پیغمبر صلی الله علیه و آله روزه میداشت دوشنبه و پنجشنبه را پس سؤال كرده شد از این پس فرمود كه اعمال بندگان عرض میشود در روز دوشنبه و روز پنجشنبه و روایتی كه ابنسنان از ابیعبدالله علیه السلام روایت كرده گفت دیدم آن حضرت را صائم در روز جمعه پس گفتم فدایت شوم مردم گمان میكنند كه روز جمعه روز عید است فرمود نه اینچنین است آن روز روز تواضع و واگذاشتن لذتها است
فصل دویم - در روزهای حرام است و آن بر چند قسم است :
( ١ ) - صوم عیدین است باجماع علماء اسلام
٢ - ایام تشریق از برای كسی كه بمنی باشد همچنین باجماع
٣ - روزه روز سیام از شعبان است و آن روز شك است بنیت فرض
٤ - صوم صمت است و آن این است كه نیت روزه و سكوت نماید و اجماع كردهاند اصحاب بر تحریم آن بجهت آنكه آن مشروع نیست در شریعت ما و اگر چه مشروع است در شریعت كسانی كه قبل از ما بودهاند و در صحیح از ابیعبدالله نهی از آن وارد شده و در وصایای پیغمبر صلی الله علیه نیز تصریح بحرمت آن شده و ظاهر چنانكه معروف از كلام اصحاب است بطلان این روزه است بجهت اخبار و اشتمال آن روزه بر نیتی كه یك جزء آن فاسد است و مركب منتفی و فاسد میشود بفساد یكی از اجزاء پس التفاتی نیست بخلاف صاحب مدارك بلی اگر نیت صوم را منفرد از نیت صمت نماید پس نیت صمت نماید و آن روز را صمت نماید پس او اگر چه فعل حرامی نموده روزهاش صحیح است
٥ - روزه وصال است و ظاهر این است كه خلافی نیست میان علما در حرمت آن و عدم مشروعیتش مگر از برای پیغمبر صلی الله علیه و آله چنانكه گذشت و مروی است كه رسول الله صلی الله علیه و آله نهی فرمود از روزه وصال در صیام و بود آن حضرت كه روزه میداشت روزه وصال پس گفتند بآن حضرت در این باب فرمود من نیستم مثل یكی از شما بدرستی كه من روز بشب میآورم در نزد پروردگار خود پس اطعام مینماید مرا و سیراب میگرداند مرا و خلاف و اشكال است در معنای صوم وصال پس بعضی گفتهاند كه آن عبارت است از اینكه قرار دهد صائم عشای خود را سحور خود و این منقول است از شیخ در نهایه و بعضی گفتهاند كه عبارت از این است كه روزه بدارد دو روز را بیك شب و این منقول از ابنادریس است و شیخ در اقتصاد و اكثر اصحاب و شاید اول اقرب باشد بجهت صحیحه حلبی در كافی و صحیحه حفص بختری از صادق علیه السلام و قول ثانی نیز روایت ضعیفی دارد كه مقاومت اخبار متقدمه نمینماید و ظاهر این است كه وصال متحقق میشود بنیت صوم باین طریق پس اگر تاخیر بیفتد عشاء تا وقت سحر نه باین قصد ظاهر عدم دخول در وصال است
( ٦ ) - روزه نذر معصیت است و آن این است كه نذر كند كه اگر متمكن شود از معصیت روزه بدارد بجهت شكر بر میسر شدن آن معصیت نه بقصد زجر از معصیت و شكی نیست در عدم انعقاد این نذر بجهت آنكه لابد است در نذر از قصد قربت و ممكن نیست نیت تقرب در این و بجهت حدیث زهری و ضعف سند مجبور است بعمل اصحاب و اجماع و عقل
( ٧ ) - صوم در مرضی كه ضرر كند بجهت نهی از آن در اكثر روایات
( ٨ ) - روزه داشتن زن بدون اذن شوهرش یا بعد از نهی و روزه داشتن بنده بی اذن آقایش یا بعد از نهی
( ٩ ) - روزه داشتن همیشه و دلالت بر آن دارد اخبار متعدده و شكی نیست كه حرمت بعلت اشتمال او است بر صوم عیدین و ایام تشریق از برای كسی كه بمنی باشد و اما بدون این ایام محرمه و غیرش از ایام مكروهه كه گذشت مثل صوم سفر و صوم عرفه با ضعف از دعا یا در وقت اشتباه هلال و محرمه نیز مثل یوم عاشورا مگر بر وجه مذكور پس ضرر ندارد بلكه كراهت هم ندارد و روایات صوم دهر شامل او نمیشود اگر اجتناب نماید صوم این ایام را
( ١٠ ) - صوم واجب از برای مسافر در سفر از غیر وجود یكی از قواطع مگر آنكه نذر كند روزه را در حضر و سفر پس بدرستی كه ظاهر انعقاد او است چنانكه گذشت
فصل سیم - در روزه مكروه است و آن بر چند قسم است :
( ١ ) - روزه نافله در سفر سوای سه روز بمدینه بجهت حاجت و بعضی قائل بتحریم صوم نافله در سفر شدهاند سوای سه روز و اظهر اول است چنانكه گذشت
( ٢ ) - روزه عرفه از برای كسی كه ضعیف كند روزه او را از دعا یا با شك در هلال ذیحجه و كراهت متحقق میشود بحصول غیم در شب سیام ذیقعده اگر چه حدیث نكنند مردم ببودن آن روز اول ماه
( ٣ ) - روزه داشتن مهمان روزه مستحب بدون اذن صاحب خانه و بعضی گفتهاند باطل نمیشود الا با نهی و بعضی گفتهاند واقع میشود فاسد و بعضی گفتهاند بدون نهی صحیح است با كراهت و مختار در این مسئله گذشت
( ٤ ) - روزه فرزند بدون اذن پدر بلكه اذن والده بنا بر مشهور و محقق گفته است كه صحیح نیست
( ٥ ) - روزه زن روزه مستحب بغیر اذن شوهر با عدم نهی شوهر و همچنین روزه بنده بدون اذن آقا و اشكال نیست در فساد صوم آندو با نهی و اما بدون نهی بعضی فاسد دانستهاند و بعضی موقوف بر اذن و اجازه شوهر و آقا دانستهاند و گذشت تحقیق آن
( ٦ ) - روزه مستحب از برای كسی كه خوانده شود بسوی طعامی خواه از برای او ساخته شده باشد یا نه و خواه اول روز باشد یا آخرش و خواه شاق باشد بر روزهدار ترك اجابت یا نه و خواه روزهدار متعرض آن شده باشد یا نه و مستند گذشت
فصل ٤ - در روزه تأدیبی است بدانكه مستحب است امساك در هفت موطن بجهة تأدیب و اگر چه روزه نیست
( ١ ) - مسافر هر گاه وارد شود بر اهل خود یا بلدی كه عزم اقامه ده روزه یا زیاده داشته باشد خواه بعد از زوال یا قبل از آن و حال آنكه تناول نموده باشد پیش از وصول بحدود بلد
( ٢ ) - مجنون هر گاه افاقه حاصل شود او را بعد از طلوع فجر
( ٣ ) - مغمی علیه هر گاه افاقه شود او را اینچنین
( ٤ ) - مریض هر گاه تندرست شود و طاقت روزه داشته باشد بعد از زوال و تناول مفطری ننموده باشد
( ٥ ) - حایض و نفساء اگر پاك شوند بعد از طلوع صبح یا حایض و نفسا شوند قبل از غروب
( ٦ ) - صبی هر گاه بالغ شود بعد از صبح ( ٧ ) - كافر اگر اسلام آورد بعد از طلوع صبح
تذنیب - واجب نمیشود روزه نافله بشروع در آن و از برای او است افطار هر وقت كه خواهد و لكن بعد از زوال مكروه است
تمام شد آنچه مراد ترجمه آن بود از زبده فتاوی صاحب ملاذ الافاضل و مفخر الاقران و الاماثل صاحب مطاع لازم الاتباع سركار استاد مد الله ظلاله علی رؤس رعایاه و جعل اخرته خیرا من اولاه و بلغه فی دنیاه و عقباه غایة مناه و اسعده برضاه یوم یلقاه حامدا لله مصلیا مترجم مسكین مستدعی عفو از خطا و ملتمس دعا است و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لا حول و لا قوة الا بالله فی منتصف شهر شعبان سنه ١٢٤٤