الحمد لله الذی احی الکائنات برشحات بحر عرفانه و سمی هذا الماء

الحمد لله الذی تفرد لا بالتفرید الذی عرفته الکائنات و توحد لا بالتوحید الذی

الحمد لله الذی علم القلم الاعلی ما انجذبت به حقائق الاشیاء و انطقه بذکره و

چشم ظاهر و باطن بافق بیان ما انزله الرحمن فی الفرقان است قوله تبارک و تعالی

حمد حضرت مقصود را لایق و سزاست که اولیای خود را بطراز استقامت کبری مزین فرمود

حمد حضرت وهاب و مالک مبدء و ماب را سزاوار که آنچه سبب ارتقا و ارتفاع وجود و

حمد مقصود عالم را سزاوار که بصد هزار اسباب عباد خود را ظاهر فرمود و تربیت

حمد مقصود عالم را که از نفحات مراسلات افئده را بطراز جدید و قلوب را بزینت

در بارهٴ جناب آقا رجبعلی مرقوم فرموده بودند که وفات کردهاند و همچنین از ترکهٴ او سؤال نموده بودند

روحی لحضرتک الفداء قد فاز الخادم بکتابکم الکریم و وجدت منه عرف التسنیم بما

ساذج حمد و ثنا موحدین را لایق و سزاست که از سطوتشان فرائص مشرکین مرتعد

سبیل الهی اظهر از شمس و برهان احکم عما فی الامکان هو المحمود فی فعله و

فسبحانک اللهم یا الهی ان هذا عبدک و ابن عبدک الذی نزل فی ساحه قدسک و جاء مع

قد اصبحنا الیوم ناطقا بثنائی و ذاکرا بحور عنایتی و ناصحا اولیائی الذین نمسکوا

قد مضت ایام الفرح و الابتهاج و اتت ایام الاحزان بما غاب نجم الایقان من سماء العرفان

لسان القدم تنطق بما یکون غنیه الالبا عند غیبه الاطبا قل یا قوم لاتاکلوا... جمیع احبا را من قبل الله تکبیر

نامه آنجناب که بعبد طائف حول عرش ارسال داشتید از مدینه کبیر بین یدی فرستاد و

هذا کتاب من نقطه الاولی یشهد و یقول باننی انا حی فی افق الابهی اذا یا قوم فاشهدوا

یا اسمی علیک بهائی و عنایتی مکتوب جناب عطار که بانجناب ارسال نموده عبد حاضر

یا علی علیک بهائی ام الکتاب نازل و امطار فضل هاطل سبیل ظاهر و آثار حق هویدا

یک حرف از اسم کریمش تجلی نمود عالم و ما فیه ظاهر و هویدا گشت آنچه موجود از

الحمد لله الذی انزل المائده و اظهر النعمه و ابرز ما کان مکنونا فی خزائن

الحمد لله الذی تکلم بکلمه و انها ظهرت فی مقام علی هیئه الانسان تبارک الرحمن

الحمد لله الذی توحد بالعظمه و الاقتدار و تفرد بالعزه و الاختیار یفعل بسلطانه
