هذا کتاب من لدی البهاء الی المصطفی لیحدث فی نفسه ما یمنع بصره عن النظر الی ما

و الصلوه و السلام علی الذی به اشرقت الشمس من افق الحجاز و نطق البطحاء قد ظهر

وصیت مینماید این ذره فانیه در هنگامیکه که منقطع است از کل من فی الملک و

یا ابن اسمی اسمع ندائی من حول عرش انه یجذبک الی مقام لا تحزنک شونات

یا اولیاء الله و حزبه امروز نور عدل از ظلم ظالم عالم مستور بل محو شده چه که

یا حرف البقاء البس نعلی الانقطاع ثم ارکب علی الرفرف الاعلی فسبحان من خلق

یا زین علیک بهائی و بهاء الملا الاعلی آنچه ارسال نمودی بلحاظ فائز دیدیم و

یا سمندر علیک بهائی جناب علی الذی طاف البیت مکرر اذکار شما را بساحت اقدس

یا محبوب فوادی نظر بکثرت تحریر و جواب عرائض و نامهای اطراف مجال آنکه این کره

یا محمود یذکرک مالک الغیب و الشهود من هذا المقام المحمود و یبشرک بعنایه الله

یشهد الخادم الفانی انه لا اله الا هو لم یزل کان مکنونا مخزونا فی کنز الغیب

الحمد لله الذی ارسل الرسل و انزل الکتب و اظهر الحجه و البرهان و ختم الرساله

الحمد لله الذی انزل الایات و اظهر البینات و ارسل الرسل و جعلهم هداه السبل من عنده

الحمد لله الذی انزل الایات و اظهر البینات و نطق بالکلمه العلیا و انطق بها

الحمد لله الذی انزل الفرقان من سماء الفضل و العطاء و به فرق بین الادیان و

الحمد لله الذی انزل من سماء القدم امطار الکرم لیخضر به قلوب اهل العالم و

الحمد لله الذی هدانا الی مطلع آیاته و مشرق بیناته و مظهر اسمائه و مطلع صفاته

ان یا قلم الابهی بشر اهل ملا الاعلی بما شق حجاب الستر و ظهر جمال الله عن هذا

انا اخبرنا الناس بایام الشداد و ما یحدث فیها فی لوح عز مسطور الذی سطر فیه ما

ای سمندر نار باسم مختارم تغنی نما چه که هر نفسی الیوم باین اسم مذکور موقن شود

جوهر حمد و ساذج آن مخصوص بارگاه حضرت فرد واحد احد بوده که باعمال طیبه و

حمد مقصودی را لایق و سزاست که از فضلش در کلمات افنانش مقدر فرمود آنچه که قلب

حمدیکه سزاوار ساحت اقدس اعز ارفع سلطان وجود و مالک غیب و شهود است حمدیست که

ذلک الکتاب نزل بالحق من لدن سلطان عز مبینا انه لا ریب فیه هدی للعالمین جمیعا
