
من مصنفات
السيد كاظم بن السيد قاسم الحسيني الرشتي
شركة الغدير للطباعة و النشر المحدودة
البصرة – العراق
شهر جمادي الاولى سنة 1432 هجرية
قال : سؤال اول اين است كه در امر ادعوني استجب لكم كه لفظ عام است و بهيچ گونه قيدي مقيد نيست و هر چند دعا و تضرع ميشود اثري ظاهر نميشود با وجود آنكه داعي و سائل محمد و آلمحمد عليه و عليهم السلام در غايت جد و جهد شفيع ميكنند و در اموري دعا ميكنند كه لا بد منه (ظ) از براي سائل مثلا استعاذة از شيطان و رفع وساوس صدر و طلب رتبه يقين و بكرات و مرات همين سؤال را رد مينمايد و ساعت بساعت امر سخت ميشود و شكوك و شبهات زياد ميشود و هر گاه ميفرمايند كه دعا را شرايط و اسباب است قطع نظر آنكه ما را فرمودهاند كه در جميع احوال محمد و آل او را پناه بريم و هم در اول و در (ظ) آخر صلوة فرستيم باري بايد آن جناب زحمت كشيده كه جواب مسائل را شافي و كافي بفرمايند كه قلب از اضطراب بيرون بيايد .
سؤال ديگر - جناب شما در شرح دعاء سمات در لفظ و للداعين باسمائك قول لفظ و قول كينونة ميفرمايند كه هر گاه بلفظ قولي بخوانند اجابت نميشود مراد چه چيز است بيان فرمايند .
جواب سؤال اول در سؤال دوم است بيانش اين است كه انسان را دو لسان است لسان حال و لسان مقال اما لسان حال عبارت از اقتضاء ذات شخص است باعتبار امور و عوارض ذاتية و غريبة احكام وارده بر آن را و لسان مقال الفاظي كه بآن تلفظ ميكنند در اعراض و شئونات خود و آن دو لسان هرگاه مطابق شد البته اجابت ميشود اجابت لسان حال از واجبات است بعلت اينكه او اقوي است و او اصل است و لسان مقال فرع لسان حال است و در حكمت تقديم فرع بر اصل قبيح است چه در تقديم آن اضمحلال اصل در مفروض مسأله لازم آيد و اضمحلال اصل مستلزم اضمحلال فرع است پس اجابت لسان مقال مستلزم عدم اجابت لسانين است ، مثال آن هر گاه شخصي بيمار كه مرضش از اشتداد مرة صفراء و هيجان حرارت باشد طلب كند بزبان خود اشياء بارده را و تقاضاي مبردات غير ضاره نمايد البته طبيب موافقت مسئول او معمول خواهد داشت در اين صورت هر دو لسان مطابق و اجابت دفعة حاضر ، و اما هرگاه طلب حلويات و ادويه كه سبب زيادتي صفرا و هيجان حرارت ميشود در اين صورت لسان مقال مخالف لسان حال شده چه لسان حال طلب ميكند مبردات و ادويه دافعه صفراء مثلا و لسان مقال بعكس ، چون هر گاه طبيب مشفق مراعاة لسان مقال نمايد هلاكت شخص در آن متصور است پس واجب است اجابت لسان حال و ترك اجابت لسان مقال ، در اين وقت هر قدر كه تضرع نمايد و هر كس را شفيع كند از مطلوب خود چيزي محصل نيابد بل شفعاء او هرگز راضي باجابت اين سؤال نخواهند شد پس هرگاه بخواني او را بموافقت لسانين و اين در صورتيست كه داعي در حين دعا بسر فؤاد متوجه حضرت رب العباد شود بحيثيتي كه خود و حاجة خود را فراموش كند از مبدأ وجود تا آخر مرتبه شهود خود مستغرق بحر توحيد گردد و آنجا است سر يا سبب كل ذي سبب و مسبب الاسباب من غير سبب و شرح اين كلام مستودع قلوبست پس حاجت سائل در همان وقت بمعرض اجابت آيد ، اما هر گاه بخواني او را بلسان مقال دون لسان حال و توفر شرايط مستجاب ميشود يا در همان وقت و يا تأخير ميافتد در دنيا و يا در آخرت و يا هيچ مستجاب نميشود و مخالفت لسان حال با لسان مقال در شيعه موافقين در نزد خلط و لطخ ايشان است در عالم ذر و در عالم دنيا و در عالم طبيعت با طينت مخالفين و اعداء و باصل صفاء طينت خود طلب ميكند و بجهت خلط حاصل نميشود و خداي تعالى هر چند قادر است بر احداث و ايجاد اشياء بلا واسطه و لكن حكمت و مصلحت اقتضا كرد كه اشيا را بحسب اسباب اجراء نمايد پس داعي هر چند صفاي قلب و رفع وساوس شيطان از حق طلب ميكند بحسب صفاي ذات و فطرت و لكن فطرت ثانيه معوجه قابل او نيست گاهست كه اشر است برايش از اين حالت كه دارد چه در اين حالت دايم خود را ذليل و خار و خاضع و مقصر ميداند و بهمين درجه اهل جنات و ثواب ايشان را تحصيل ميكنند بخلاف آنكه مبرا از همه شكوك و شبهات شود و باب يقين بر او منفتح شود چه ايمن نيست از اينكه همچو بلعم بن باعور فاسد گشته از دين برگردد پس عز و جل چون طبيب مشفق و مهربان با تو سلوك ميكند تو دعا كن در هر حال كه سؤال ميكني دست از سؤال و طلب بازمدار كه او سبحانه آنچه اصلح است با تو چنان ميكند و اين ادعوني استجب لكم چه در اين صورت اجابة لسان حال و كينونة است نه لسان مقال و كم كم انشاء الله بنيه نضج پيدا كرده لسانين موافق گشته بتوفيق الله سبحانه در ساعت ظاهر شود ، و السلام على من اتبع الهدى .