هو الله - ای منجذب بملکوت اللّه، نامه‌ئی که بتاريخ...

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

لوح رقم (132) – من آثار حضرت عبدالبهاء – مکاتیب عبد البهاء، جلد3، صفحه 331

( 132 )

هولاند بلاریکوم - جناب مستر جورج انزلین علیه بهاء الله الابهی

هو الله

ای منجذب بملکوت الله نامه‌ئی که بتاریخ ٢٢ مای ١٩١٩ ارسال نموده بودی رسید از مضمون نهایت سرور حاصل گردید الحمد لله آن شخص محترم تشنه چشمه حیاتست و طالب سبیل نجات تحری حقیقت مینماید و از تقالید بکلی بیزار این عصر عصر حقیقت است افکار پوسیده هزاران ساله منفور عاقلان با هوش و عالمان پر جوش و خروش در این قرن عظیم جمیع اصول قدیمه پوسیده بکلی متروک شده در هر خصوص افکار جدیده بمیان آمده مثلا معارف قدیمه متروک معارف جدیده مقبول سیاسیات قدیمه متروک سیاسیات جدیده مقبول علوم قدیمه بکلی متروک علوم جدیده مرغوب آداب قدیمه فراموش شده آداب جدیده بمیان آمده مشروعات جدیده و اکتشافات جدیده و تحقیقات جدیده و اختراعات جدیده حیرت بخش عقول گردیده جمیع امور تجدد یافته پس باید که حقیقت دین الهی نیز تجدد یابد تقالید بکلی زائل شود و نور حقیقت بتابد تعالیمیکه روح این عصر است ترویج گردد و آن تعالیم حضرت بهاءالله که مشهور آفاق است و نفثات روح القدس است از جمله تحری حقیقت که باید بکلی تقالید را فراموش کرد و سراج حقیقت را روشن نمود من جمله وحدت عالم انسانیست که جمیع خلق اغنام الهی هستند و خدا شبان مهربان و بجمیع اغنام الطاف بی پایان مبذول میدارد نهایت اینست بعضی جاهلند باید تعلیم داد بعضی علیلند باید علاج نمود بعضی طفلند باید ببلوغ رساند نه اینکه طفل و علیل و نادان را مبغوض داشت بالعکس باید بی‌نهایت مهربان بود از جمله دین باید سبب الفت و محبت بین بشر باشد و اگر چنانچه سبب بغض و عداوت باشد فقدانش بهتر از جمله باید دین و عقل مطابق باشند عقل سلیم باید تصدیق نماید از جمله حق و عدل است و مساوات و مواسات طوعی یعنی انسان طوعا و بکمال رغبت باید دیگری را برخود ترجیح دهد ولی نه بجبر بلکه بمحبت الهی چنان یک دیگر را دوست دارند که جان فدا نمایند چنانچه بهائیان در ایرانند و من جمله تعصب دینی تعصب جنسی تعصب ترابی تعصب سیاسی هادم بنیان انسانیست تا این تعصبات موجود عالم انسانی هر چند بظاهر متمدن ولی بحقیقت توحش محض است و جنگ و جدال و نزاع و قتال نهایت نیابد از جمله صلح عمومیست و از جمله تأسیس محکمه کبری تا جمیع مسائل مشکله دولی و مللی در محکمه کبری حل گردد از جمله حریت الهی یعنی خلاصی و نجات از عالم طبیعت زیرا انسان تا اسیر طبیعت است حیوان درندره است از جمله مساوات رجال و نساء زیرا عالم انسانی را دو بال یکی ذکور و یکی اناث تا هر دو بال قوی نگردند عالم انسانی پرواز ننماید و فلاح و نجاح حاصل نکند از جمله اینکه دین حصن حصین است و عالم انسانی اگر متمسک بدین نباشد هرج و مرج گردد و بکلی انتظام امور مختل شود از جمله اینکه مدنیت مادی باید منضم بمدنیت الهی باشد مدنیت مادی مانند زجاج است و مدنیت الهی مانند سراج مدنیت مادی مانند جسم است ولو در نهایت جمال باشد مدنیت الهی مانند روح است جسم بی روح فائده‌ئی ندارد پس عالم انسانی محتاج بنفحات روح القدس است بدون این روح مرده و بدون این نور ظلمت اندر ظلمت است عالم طبیعت عالم حیوانیست تا انسان ولادت ثانی از عالم طبیعت نیابد یعنی منسلخ از عالم طبیعت نگردد حیوان محض است تعالیم الهی این حیوان را انسان نماید و از این قبیل تعالیم بهاءالله بسیار که حیات میبخشد و جهانرا روشن مینماید هر چیز تجدد یافته است البته باید تعالیم دینی نیز تجدد یابد

ای مستبشر ببشارات الله کمر همت بربند و بتمام قوت قیام نما تا آن اقلیم را بتعالیم الهی روشن نمائی و خارستانرا گلزار و گلشن کنی و یقین بدان که تأییدات ملکوتیه پی در پی میرسد و علیک البهاء الابهی حیفا ٢٦ اغسطس سنه ١٩١٩ (ع ع)

منابع
محتویات