هو العزيز - لم يزل نفحات قدس از رضوان عنايت

حضرت بهاءالله
نسخه اصل فارسی

هُوَ العَزيْز

لم يزل نفحات قدس از رضوان عنايت الهی در وزيدن بوده و لا يزال بروايح عزّ معنوی از يمين عرش ربّانی در هبوب خواهد بود سحاب جود و کرم آنی از ابلاغ فيوضات منيعه ساکن نگشت و غمام فضل و رحمت آنی از انزال امطار فيض نياسود بحمد اللّه شمس عنايت مشرق است و بدر مکرمت از افق عزّت طالع و لکن نفوس مشغوله و نقوش محدوده از اين رحمت اصليّه و نعمت سرمديّه ممنوع بوده و بحجبات وهميّه و سبحات ظنّيه محتجب و محروم خواهند بود معلوم آنجناب بوده که مقصود از آفرينش عرفان حقّ و لقای آن بوده و خواهد بود چنانچه در جميع کتب الهيّه و صحف متقنه ربّانيّه من غير حجاب اين مطلب أحلی و مقصد أعلی مذکور و واضحست و هر نفسی که بآن صبح هدايت و فجر أحديّت فائز شد بمقام قرب و وصل که اصل جنّت و أعلی الجنان است فائز گرديد و بمقام قاب قوسين که ورای سدره منتهی است وارد شد و الّا در امکنه بعد که اصل نار و حقيقت نفی است ساکن بوده و خواهد بود اگر چه در ظاهر بر اکراس رفيعه و اعراش منيعه جالس باشد بلی آن سماء حقيقت قادر و مقتدر است که جميع ناس را از شمال بعد و هوی بيمين قرب و لقاء رساند لو شاء اللّه ليکون النّاس أمّة واحدة و لکن مقصود صعود انفس طيّبه و جواهر مجرّده است که بفطرت أصليّه خود بشاطئ بحر أعظم وارد شوند تا طالبان جمال ذوالجلال از عاکفان امکنه ضلال و اضلال از يکديگر مفصول و ممتاز شوند کذلک قُدّر الأمر من قلم عزّ منير ان شاء اللّه اميدواريم که آنجناب خود را از صهبای رحمت إلهی منع نفرمايند و نظر پاک را بأسباب فانيه نيالايند تا از سراب فانی ببحر باقی واصل شوند و همچنين سبب عدم ظهور مظاهر عدل و مطالع فضل بأسباب قدرت ظاهريّه و غلبه ملکيّه همين شئونات فصل و تميز بوده چه اگر آن جوهر قِدَم علی ما کان عليه ظاهر شود و تجلّی فرمايد احدی را مجال انکار و اعراض نماند بلکه جميع موجودات از مشاهده انوار او منصعق بلکه فانی محض شوند ديگر در اين مقام مُقْبِل إلی اللّه از مُعْرِض باللّه منفصل نگردد چنانچه در جميع مظاهر قبل اين مطلب وضوح يافته و بسمع عالی رسيده اينست که مشرکين در هر ظهور بديع و تجلّی منيع چون جمال لا يزال و طلعت بيمثال را در لباس ظاهر ملکيّه مثل ساير ناس مشاهده مينمودند بدين جهت محتجب گشتند و غفلت نموده بآن سدره قرب تقرّب نميجستند بلکه در صدد دفع و قلع و قمع مقبلين إلی اللّه بر آمده چنانچه در اين کور ملاحظه شد که اين همج رعاع گمان نموده‌اند که بقتل و غارت و نفی احبای الهی از بلاد توانند سراج قدرت ربانی را بيفسرند و شمس صمدانی را از نور باز دارند غافل از اينکه جميع اين بلايا بمنزله دهن است برای اشتعال اين مصباح کذلک يُبَدِّلُ اللّهُ ما يشاء و إنّه علی کلّ شيء قدير چنانچه از هجرت اين مهاجران باين سمت اشتهار و علوّ اين أمر جميع امکنه أرض را احاطه نموده چنانچه أهل اين أطراف مطلع شده‌اند و اين نصرت را سلطان أحديّه بيد خود اعلاء فرمود مِنْ دون انکه احدی مطّلع شود و يا شاعر باشد اينست معني آن شعر پارسی که ميگويد

﴿تو گرو بُرْدی اگر جُفت اگر طاق آيد﴾

در هر حال سلطنت و قدرت و غلبه سلطان حقيقی را ملاحظه فرما و گوش را از کلمات مظاهر نفی و مطالع قهر پاک و مقدّس فرمائيد که عن قريب حق را محيط بر جميع و غالب بر کل خواهيد ديد و دون آن را مفقود و لا شئ محض ملاحظه خواهيد فرمود اگر چه بحمد اللّه حق و مظاهر او هميشه در علوّ ارتفاع و سموّ امتناع خود بوده بلکه علوّ و سموّ بقول أو خلق شده لو أنتم ببصر هذا الغلام تنظرون و ديگر اينکه اين عبد هميشه در ذکر آن دوست بوده و سبقت دوستی آنجناب از نظر نرفته و ان شاء اللّه نخواهد رفت بشرطها و شروطها و أنا مِنْ شروطها و اميدواريم که اين ذکر را نسيان مقطوع ننمايد و اين إثبات را محو از پی نيايد و اميد از ربّ العزّة چنانست که در نهايت بُعد صوری بمنتهی قرب معنوی فائز باشی چنانچه کلّ مَنْ علی الأرض ميان آنجناب و حضرت مقصود حجاب نشود زيرا که دون اين قرب و بعد مذکوره قربی عند اللّه مذکور است که او را شبهی و ضدّی و مثلی در عالم ملکيّه که امکنه حدود است متصوّر نه جهدی بايد که بالطاف سلطان احديّه بآن مقام درائی تا از شجره بُعْد و اثمار و أوراق أو بالمرّه پاک و مقدّس گردی و اين قربيست که ببعد تبديل نشود و بدوام اللّه باقی خواهد بود و اللّه يهدي من يشاء الى صراط مستقيم

منابع
محتویات
OV