جواب: قسمت اصلی آثار بهائی شامل الواح، مکاتیب، توقیعات و سایر نوشتجات هیاکل اصلیه (حضرت بهاءالله، حضرت باب، حضرت عبدالبهاء و حضرت ولی امرالله) آئین بهائی میباشد. قسمت دیگر آثار بهائی دستخطها و مراسلات بیت العدل اعظم الهی را تشکیل میدهد. ||
مؤسس آئین بهائی کیست؟
جواب: هیاکل اصلیه آئین جهانی بهائی حضرت باب، حضرت بهاءالله، حضرت عبدالبهاء و حضرت ولی امرالله میباشند. حضرت باب دارای دو مقام مظهریت (پیامبر مستقل) و مبشریت (بشارت دهنده به ظهور حضرت بهاءالله) میباشند. حضرت بهاءالله شارع دیانت بهائی و موعود منتظر جمیع ادیان الهی میباشند. حضرت عبدالبهاء پسر ارشد حضرت بهاءالله هستند که بر طبق وصیتنامه حضرت بهاءالله (کتاب عهدی) جانشین ایشان و مرکز عهد و میثاق پیروان باوفای حضرت بهاءالله میباشند. حضرت عبدالبهاء در وصیتنامه خود (الواح وصایا) نوه دختری خود، شوقی افندی را به عنوان ولی امرالله انتخاب فرمودند. حضرت عبدالبهاء و حضرت ولی امرالله مبین، مفسر و شارح آثار حضرت بهاءالله نیز میباشند.||
شروع آئین بهائی از چه سالی است؟
جواب: اگرچه "کور" بهائی از سال ۱۸٤٤ میلادی شروع میگرددولیکن "دور" آئین بهائی در سنه ۱۸۵۳ میلادی با اظهار امر خفی حضرت بهاءالله، مؤسس آئین بهائی در سیاه چال واقع در شهر طهران شروع گردیده است. ایشان خود را موعود منتظر جمیع ادیان الهی قبل و حضرت "من یظهره الله" مذکور در آثار حضرت باب، مبشر اعظم امر بهائی که در سنه ۱۸۴۴ میلادی ظاهر گشتند، میدانند. بعبارتی دیگر میتوان گفت که "کور" پانصد هزار ساله بهائی، با ظهور حضرت باب شروع گشته و "دور" بهائی با اظهار امر حضرت بهاءالله از سنه ۱۸۵۳ میلادی شروع و تا حداقل ۱۰۰۰ سال ادامه خواهد داشت. نکته قابل توجه دیگر آنکه اصطلاحات "کور" و "دور" در آثار حضرت باب از جمله کتاب"بیان فارسی"بجای هم بکار میروند.||
امورات فعلی آئین بهائی چگونه اداره میشود؟
جواب: امورات فعلی دیانت بهائی توسط مؤسسه بیت العدل اعظم که توسط حضرت بهاءالله معین و وظایفش توسط ایشان، حضرت عبدالبهاء و حضرت ولی امرالله مشخص گردیده است اداره میگردد. بیت العدل اعظم مرکز روحانی و اداری آئین بهائی در سطح بین المللی میباشد. امورات بهائیان در سطح مملکتی هر کشوری توسط بیت العدل خصوصی که در حال حاضر "محفل روحانی ملی" نامیده میشود اداره میگردد. تاسسیات محافل ملی توسط حضرت عبدالبهاء در وصیتنامه خود که "الواح وصایا" میباشد، معین و وظایفشان مشخص گردیده است. امورات محلی پیروان آئین بهائی توسط بیت العدل محلی که در هر شهری وجود دارد اداره میگردد. این مؤسسه بر اساس بیانات حضرت بهاءالله در کتاب اقدس به عرصه ظهور آمده و در حال حاضر تحت عنوان محفل روحانی "محلی" به خدمات خود مشغول است. مؤسسات محافل روحانی محلی در تحت هدایت و حمایت محفل ملی هر مملکتی بوده، همانطور که جمیع محافل ملی عالم در تحت مراقبت، هدایت و حمایت دائمی مرکز اصلی امورات اداری و روحانی جامعه بهائی یعنی بیت العدل اعظم میباشند.
مؤسس بیت العدل اعظم چه کسی است؟
جواب: مؤسسه بیت العدل اعظم بر اساس بیانات صریح و کتبی شارع امر بهائی یعنی حضرت بهاءالله تاسیس و وظایفش توسط ایشان، حضرت عبدالبهاء و حضرت ولی امرالله مشخص گردیده است.
مقام حضرت بهاءالله از دیدگاه آئین بهائی چگونه توجیه گردیده است؟
جواب: حضرت بهاءالله یکی از مظاهر ظهور الهی هستند که شدت ظهورشان بمناسبت بلوغ عالم انسانی و احتیاجات فردی و اجتماعی جامعه بشری از ظهورات قبل خود بمراتب بیشتر است. بعبارت دیگر اصل استمرار ظهورات الهیه و سیر تکامل لا یتنهی انسانی عامل اصلی شدت ظهورات است لذا آخرین مظهر ظهور یا پیامبر الهی از یک طرف موعود جمیع رسولان و ظهورات قبل خود بوده و از طرف دیگر مقدمه ای از برای ظهورات بعدی میباشند. حضرت ولی امرالله در توقیع مورخ فوریه ۱۹۳۴ که به "دور بهائی" معروف است در باره مقام حضرت بهاءالله چنبن میفرمایند "از جمله عقاید اساسیه اهل بها که باید همواره مورد توجه بوده بهیچوجه انحراف از آن حاصل نگردد آنست که حضرت بهاءالله با آنکه اشداً ظهوراً ظاهر گشته یکی از مظاهر الهیه است"(ص ۳۱ - ترجمه) لذا حضرت بهاءالله من حیث تحقق هدف اصلی ظهورات قبل و بعد که وحدت عالم انسانی بوده و خواهد بود موعود کل کتب شناخته میشوند ولیکن در سیر لایتنهی استمرار ظهورات الهیه یکی از ظهورات کلی الهی به شمار میآیند.
آیا بهائیان حضرت بهاءالله را خدا میدانند؟
جواب: بهائیان بهیچوجه من الوجوه به حلول و نزول خداوند متعال در هیچ موجودی قائل نبوده و نیستند . خداوند را "غیب منیع لا یدرک" دانسته و جمیع مظاهر الهی را مظاهر اسماء و صفات ذات غیب در عالم امکان میدانند چه که غیر از این در عالم زمان و مکان ممکن نبوده و نیست. بهائیان بصراحت معترف به یکتائی خداوند و تنزیه و تقدیس او بوده و هر گونه عقیده مبنی بر تجسم ذات خداوندی را در هیکل بشری نتیجه عدم بصیرت و شناخت حقیقی در باره اصول اعتقادات آئین بهائی تلقی مینمایند. حضرت بهاءالله در این باره میفرمایند : "بر اولی العلم و افئده منیره واضح است که غیب هویه و ذات احدیه مقدس از بروز و ظهور و صعود و نزول و دخول و خروج بوده ... لم یزل در ذات خود غیب بوده و هست و لا یزال به کینونیت خود مستور از ابصار و انظار خواهد بود ... میان او و ممکنات نسبت و ربط و فصل و وصل و یا قرب و بعد ... به هیچوجه ممکن نه" (کتاب ایقان بند ۱۰۴) حضرت ولی امرالله در تاکید تنزیه حق چنین میفرمایند : "بر طبق معتقدات اهل بهاء هیکل عنصری که جلوه گاه چنین ظهور مهیمنی است (حضرت بهاءالله) کاملاً از کینونیت آن روح الارواح و جوهر الجواهر متمایز است و آن خدای غیبی که وجود او ثابت و الوهیت مظاهر مقدسه اش مورد ستایش اهل ارض است هرگز حقیقت نامتناهی محیطه ازلیه لا یدرک خود را در قالب فانی عنصری محدود ، تجسم ندهد و فی الحقیقه خدائی که ذات خویش را در هیکل بشری مجسم سازد بر طبق تعالیم حضرت بهاءالله فی الحین نسبت خدائی از او منقطع میگردد" ( دور بهائی ص ۲۸ ) و همچنین در باره اینکه ذات خداوند متعال را باید از حضرت بهاءالله جدا دانست میفرمایند: "این نظریه عجیب و سخیف یعنی تجسم ذات خداوند در عالم کون نیز مانند عقاید وحدت وجود و تجسم خداوند بصورت انسان مخالف عقیده اهل بهاء و غیر قابل قبول است" (دور بهائی ص ۲۹) و در مفهوم الوهیت و ربوبیت مظاهر مقدسه حضرت بهاءالله خطاب به شیخ محمد تقی نجفی میفرمایند : "آن جناب یا غیر گفته سوره توحید را ترجمه نمایند تا نزد کل معلوم و مبرهن گردد که حق لم یلد و لم یولد است و بابیها بربوبیت و الوهیت قائلند . یا شیخ این مقام ، مقام فنای از نفس و بقاء بالله است و این کلمه اگر ذکر شود مدل بر نیستی بحت بات است" "مقصود از ذکر الوهیت و ربوبیت را عباد ملتفت نشده اند چه اگر بیابند از مقام خود قیام کنند و بکلمه ...الی الله ناطق گردند" "براستی میگویم و لوجه الله میگویم این عبد و این مظلوم شرم دارد خود را به هستی و وجود نسبت دهد تا چه رسد به مقامات فوق آن" "هر معرضی بکلمه ای تمسک نموده و بر حق اعتراض کرده سبحان الله ذکر الوهیت و ربوبیت که از اولیاء و اصفیاء ظاهر شده آن را اسباب اعراض و انکار قرار داده اند. حضرت صادق فرموده (العبودیه جوهره کنهها الربوبیه) ... هر نحو این احادیث را معنی نموده اند آثار قلم اعلی را هم معنی نمایند. حضرت امیر فرموده ... (ظاهری امامه و باطنی غیب لا یدرک)"
مقام حضرت باب چیست؟: آیا حضرت باب فقط به عنوان مبشر حضرت بهاءالله میباشند و یا آنکه مقام رسالت و مظهریت مستقله را نیز دارا بوده و من حیث حقیقت و توحید در عالم امر (مشیت اولیه) با حضرت بهاءالله یکی هستند؟
جواب: حضرت باب اگر چه مبشر اعظم ظهور حضرت بهاءالله محسوب میشوند ولکن فی الحقیقه مقام اعلی و اصلی آن حضرت دارا بودن شریعت مستقله و صاحب جمیع اختیارات مظهر ظهور کلی الهی میباشند و از این جهت میتوان به وحدت بین ظهور ایشان و جمیع انبیاء و رسولان اولو العزم قبل خود (مثل حضرت محمد، حضرت عیسی و حضرت موسی) و همچنین به وحدت انبیای بعد از خود یعنی ظهور حضرت بهاءالله و ظهورات من بعد و من بعد من بعد الی آخر لا آخر له با ظهور ایشان اشاره نموده و از این لحاظ است که میتوان بوحدانیت حقیقی بین ظهور حضرت باب و حضرت بهاءالله قائل گشت. جوهر مطلب آنکه حضرت باب از یکطرف موعود جمیع انبیاء و رسولان قبل خود بوده و از طرف دیگر مبشر به ظهور بعدی هستند که شدت ظهورش بمراتب بیش از ظهورات قبل بوده چه که هر ظهوری از یک طرف موعود ظهورات قبل خود و همچنین از طرف دیگر مبشر به ظهور بعد خود میباشد. بیانات ذیل موید این اصل اساسی میباشد : "کل ظهورات قبل از برای رسول الله خلق شده و کل ظهورات و آن ظهور از برای قائم آل محمد خلق شده و کل ظهورات و ظهور قائم آل محمد از برای من یظهره الله خلق شده و همچنین کل ظهورات و ظهور من یظهره الله از برای ظهور بعد من یظهره الله خلق شده و همچنین الی ما لا نهایه شمس حقیقت طالع و غارب میگردد و از برای او بدئی و نهایتی نبوده و نیست" (بیان فارسی باب ۱۲ واحد ۴) "قل تالله ان هذا النقطه الاولی قد ظهر فی قمیصه الاخری" (حضرت بهاءالله) "هل من ناصر ینصر جمال الاولی فی طلعه الاخری" (سوره دم - حضرت بهاءالله) "حضرت رب اعلی مظهر وحدانیت و فردانیت الهیه و مبشر جمال قدم" (الواح وصایا - حضرت عبدالبهاء) حضرت ولی امرالله میفرمایند : "یکی از حقایق اساسیه ای که در امر حضرت بهاءالله صریحا مذکور و باید اهل بهاء کما هی بدان معترف باشند آنست که حضرت باب موسس شریعت بابیه از جمله مظاهر الهیه و دارای سلطنت و اقتدار مطلقه و حائز کلیه حقوق و مزایای رسالتی مستقله است و بنظر این عبد این نکته محتاج به تصریح و تبیین است که حضرت اعلی فقط مبشر ظهور بهائی نیست بل چنانچه خود در کتاب بیان فارسی تصریح فرموده همان موعود مقدسی است که به ظهورش وعود جمیع انبیای سلف تحقق یافته است" (دور بهائی – قسمت حضرت باب – ترجمه) "در حقیقت عظمت حضرت باب نه فقط از آن لحاظ است که من عند الله به تبشیر چنین ظهور منیعی مبعوث گشته بلکه بیشتر از آن جهت است که با قدرت و اختیارات انبیای اولو العزم ظاهر شده و عصای رسالت مستقله را بنحوی که در هیچ یک از ظهورات قبل سابقه نداشته در ید اقتدار گرفته است" (ماخذ بالا) "حضرت باب مبشر امر حضرت بهاءالله با وجود دوره کوتاه رسالتش در مقام اول مظهر کامله الهیه بوده" (ماخذ بالا – قسمت حضرت عبدالبهاء – ترجمه)
اگر ظهور حضرت باب یک آئین مستقل است پس چرا دوره ظهورش آنقدر کوتاه بود؟
جواب: در استقلال ظهور حضرت باب شکی نبوده و نیست بدین معنی که حضرت اعلی موعود منتظر دیانت اسلام و جمیع ظهورات قبل خود میباشند و از آن جهت که هر دینی اکمل از ظهور قبل خود میباشد لذا شدت ظهور شمس حقیقت در آئین بدیع حضرت باب بیشتر گشته است و این اعظمیت بخاطر ازدیاد استعداد خلق در عصر جدید است و نه آنکه هیچ ظهوری ذاتاً ارجحیت بر ظهورات قبل خود داشته باشد. نکته بعدی آنکه دوره کوتاه یک دین هیچگونه ربطی به حقانیت و یا عظمت آن دین نداشته .هر موقع که اراده حق و استعداد خلق ایجاب نماید ظهور جدید بعرصه شهود در می آید از این جهت نباید مدت کوتاه شریعت حضرت باب را میزان عظمت امر آن حضرت قرار داد. بعبارتی میتوان گفت که احدی به دلیل اصلی و حکمت کوتاه بودن دوره ظهور حضرت باب واقف نمیگردد مگر آنکه با نظری جامع و فارغ از حب و یا بغض به اصل این دین و آثار او توجه نموده تا به هدف اصلی این آئین جهانی تا حدودی واقف گردد. بیانات ذیل مبنی بر نوشتجات هیاکل اصلی آئین بابی و بهائی، گواه بر این مطلب است: "حضرت اعلی که بفرموده حضرت بهاءالله در کتاب مستطاب ایقان همان قائم موعودی است که بنفسه بیست و پنج حرف از بیست و هفت حرفی را که جمیع انبیاء مامور بی بیان آن بوده ظاهر فرموده است" (حضرت ولی امرالله – دور بهائی) "دوره کوتاه امر حضرت باب و محدودیت دائره اجرای احکام و فرائض آن حضرت نباید به هیچوحه میزان سنجش حقانیت و عظمت امر آن حضرت قرار گیرد" (حضرت ولی امرالله – دوربهائی – ترجمه) "و در ظهور این ظهور اعظم اکرم مع آنکه ایامی از ظهور قبلم نگذشته حکمتی است مستور و سری است مقنوع و وقتی بود مخصوص و مطلع نشده و نخواهد شد به او نفسی مگر آنکه در کتاب مکنون نظر نماید" (حضرت بهاءالله - لوح سراج) "بعضی میگویند زود اشراق نموده – ای بی بصران یا قریب و یا بعید ، حال اشراق فرموده ، شما ملاحظه نمائید فی الحقیقه این اشراق محقق است یا نه، دیگر قرب و بعد آن در دست شما و این غلام نبوده و نخواهد بود. حکمت الهیه که از نظر بریه مستور است اقتضا نموده" (مأخذ بالا)
از نظر آئین بهائی اس اساس و محور جمیع تعالیم پیامبران چه میباشد؟
جواب: به اعتقاد پیروان آئین بهائی و بر اساس آثار و نوشتجات حضرت باب، حضرت بهاءالله، حضرت عبدالبهاء و حضرت شوقی افندی – محور و اساس جمیع تعالیم انبیاء الهی وحدت عالم انسانی میباشد. بعبارت دیگر میتوان گفت که جمیع ادیان الهی در مسیر ایجاد وحدت عالم انسانی بعرصه ظهور آمده اند. هر دینی یکی از مراحل عملی وحدت را تاکید نموده تا بمرور زمان و بر اساس اصل استمرار هدف غائی جمیع ظهورات الهیه که ایجاد وحدت و محبت حقیقی بین بشر است از عالم غیب به مرحله عمل و اجرا در آید. جوهر مطلب آنکه هر دینی دو هدف داشته است یکی هدف محتمل یا هدف عملی از برای عصر خود و دیگری هدف نهایی یا غائی که باید بمرور زمان بعرصه شهود در آید. بعنوان مثال: هدف غائی حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد ایجاد وحدت عالم انسانی بوده در حالی که هدف محتمل (قابل اجرا) زمان حضرت موسی، ایجاد وحدت خانواده و در زمان حضرت عیسی ایجاد وحدت قبائل و در عصر محمد ص ایجاد وحدت کشوری و یا وطنی بوده است. بعبارت دیگر اگرچه وحدت عالم انسانی محور فلسفی، فکری، روحانی و ملکوتی جمیع ادیان و پیمبران قبل بوده ولکن مراحل اجرائی این هدف عالی و وحدت کلی بمرور زمان و بر حسب استعداد خلق در طی مراحل متتابعه بعرصه شهود آمده است. ملخص قول آنکه هر ظهوری مقدمه ظهور بعد است بدین معنی که وحدت خانواده لازمه و مقدمه وحدت و اتحاد با همسایه و قبیله است و وحدت قبیله مقدمه ضروری از برای وحدت وطنی محسوب میگردد. از این جهت میتوان گفت که هر ظهور بعدی کمال ظهور قبل و غایت ظهورات قبل خود میباشد. پس هر نفسی که به اساس واحد ادیان الهی توجه نماید به جمیع ادیان احترام نموده و ظهور آخر را نهایت کمال جمیع ادیان قبل خود تلقی نموده و در ضمن مقدمه ظهورات بعد میداند. یعنی وحدت وطن شامل وحدت قبیله و وحدت با همسایه و وحدت اهل خانواده میباشد. لذا کمال ظهورات قبل است. ولیکن وحدت وطنی مقدمه ای برای وحدت والاتری که وحدت عالم انسانی است محسوب میگردد. حضرت عبدالبهاء در تاکید این مطلب اساسی چنین فرموده اند: "جمیع انبیای الهی در وحدت عالم انسانی کوشیدند و خدمت به عالم انسانی کردند. زیرا اساس تعالیم الهی وحدت عالم انسانی است. حضرت موسی خدمت بوحدت عالم انسانی نمود. حضرت مسیح وحدت عالم انسانی تاسیس کرد حضرت محمد اعلان وحدت انسانی نمود. انجیل و تورات و قرآن اساس وحدت انسانی تاسیس نمودند. شریعت الله یکی است و دین الله یکی و آن الفت و محبت است حضرت بهاءالله تجدید تعالیم انبیاء فرمود و اساس دین الله را اعلان کرد" (خطابات در اروپا – خطبه مورخ ۴ سپتامبر ۱۹۱۱ در لندن) "اساس دین الهی یکی است شریعه الله یکی است جمیع انبیاء برای نشر آن مبعوث شدند ... تعالیم الهی یکی است بنیان محبت الله یکی است و این سبب وحدت و یگانگی بشر است" (ماخذ بالا – خطبه مورخ ۱۳ سپتامبر ۱۹۱۱ میلادی) حضرت ولی امرالله در مورد سیر تکاملی بسوی وحدت عالم انسانی چنین میفرمایند "وحدت عالم انسانی نماینده و نشانه تحقق تکامل نوع بشر در این جهان است این تکامل با حیات خانواده شروع شد و متعاقباً باتحاد قبیله و بعد بوحدت حکومت در یک شهر و سپس بنظام کشورهای مستقل ارتقاء جست" (هدف نظم جهانی _ توقیع مورخ ۲۸ نوامبر ۱۹۳۱ – ترجمه) "اصل وحدت عالم انسانی محور تعالیم حضرت بهاءالله است" (ماخذ بالا)
آیا دیانت بهائی یک دین تشکیلاتی است؟ و اگر نه پس هدف داشتن تشکیلات چیست؟
جواب: دیانت جهانی بهائی یک دین روحانی الهی است و هدف عالیه اش تحقق وحدت عالم انسانی بر روی کره زمین میباشد. حضرت بهاءالله به صرف فضل و عنایتش وسایل و ابزار و آلت وصول به این هدف غائی را نیز فراهم فرموده اند. از جمله وسائط همانا تعالیم مبارکه و احکام الهی نازله در بیش از یک صد جلد کتابی است که از قلم آن حضرت نازل گشته. از جمله وسائل و ابزار دیگری که حضرت بهاءالله به اهل عالم عطا فرموده تشکیلات و مؤسساتی است که اسباب تربیت و تشویق و هدایت بر اساس مسیر الواح مبارکه را فراهم نمایند لذا میتوان گفت که دیانت بهائی بر اساس اهداف انسانی استوار گردیده و نه بخاطر ضوابط تشکیلاتی. تشکیلات اعم از بیت العدل اعظم ، محفل ملی و مفل محلی جمیعا بر اساس اراده حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء بمنصه ظهور آمده اند. این تاسیسات نتیجه اقدامات و ابتکارات فردی و یا اجماع نبوده است چه که منشاء این تشکیلات در کتاب اقدس و الواح دیگر حضرت بهاءالله، الواح وصایای حضرت عبدالبهاء و مرقومات حضرت شوقی افندی بوضوح دیده میشوند. جوهر مطلب آنکه تشکیلات بهائی وسیله و آلت است و نه هدف و یا غایت. تاسیسات بهائی بمنزله شاهراه هدایت وجهت تشویق و حفظ و صیانت از طرف حضرت بهاءالله شارع آئین بهائی به اهل عالم اعطا گردیده است. این تشکیلات بمنظور کنترل و یا از بین بردن نبوغ و یا ابتکارات انسانی اعضاء جامعه بهائی بوجود نیامده اند. لذا میتوان گفت که دیانت بهائی نه تنها اهداف را مشخص نموده بلکه ابزار و وسایل وصول به این اهداف و غایات عالیه را نیز مرحمت فرموده است. حضرت ولی امرالله در توضیح مقاصد تشکیلات و مؤسسات بهائی - و به عنوان وسیله و آلت وصول به اهداف حضرت بهاءالله چنین میفرمایند: "قبلا به تاکید تمام بذکر این نکته پرداخته ام که تشگیلات بهائی را باید به منزله آلت و وسیله دانست و نباید آنرا بدل و جانشین آئین بهائی شمرد" (شوقی افندی – توقیع مورخ ۲۷ فوریه ۱۹۲۹ – نظم جهان آرای الهی – ترجمه) "تشکیلات بهائی را باید بمنزله مجرائی دانست که در آن نعم و مواهب موعوده حضرت بهاءالله جاری میگردد" (ماخذ بالا) "تشکیلات بهائی است که از بروز هر انجمادی که مانع ظهور قوای آزادی بخش آئین مقدس بهائی شود محافظت مینماید" (ماخذ بالا) لذا تشکیلات بهائی نتیجه اقدامات فردی و یا تحمیل بر جامعه بهائی بعد از صعود و درگذشت مظاهر اصلیه اش (حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء) نمیباشد. سرچشمه جمیع نظام تشکیلات بهائی در آثار حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء جانشین ایشان دیده میشود. "نظم اداری بهائی بدعتی (اختراعی) نیست که بعد از صعود حضرت عبدالبهاء بر عالم بهائی تحمیل شده باشد بلکه اعتبار و سندیتش از الواح وصایای حضرت عبدالبهاء سرچشمه گرفته و در الواح نامحدود دیگر مذکور شده و مشخصات اصلیش در آیات کتاب اقدس تثبیت گشته است" (ماخذ بالا) "در کتاب اقدس، بیت العدل محلی (محفل روحانی محلی) و بیت العدل عمومی (بیت العدل اعظم) تشریح گشته است و آنچه امروز آنرا محفل روحانی ملی مینامند همان بیت العدل خصوصی است که در الواح وصایای حضرت عبدالبهاء مصرح است" (ماخذ بالا)