الهی الهی، تو بینا و آگاهی که ملجأ و پناهی جز تو نجسته و نجویم و بغیر از سبیل محبّتت راهی نپیموده و نپویم. در شبان تیره نا امیدی دیدهام بصبح امید الطاف بینهایتت روشن و باز و در سحر گاهی این جان و دل پژمرده بیاد جمال و کمالت خرم و دمساز. هر قطرهای که بعواطف رحمانیتت موفّق بحریست بیکران و هر ذرّه ای که بپرتو عنایتت مؤيّد آفتابيست درخشنده و تابان. پس ای پاک یزدان من این بندۀ پر شور و شیدا را در پناه خود پناهی ده و بر دوستی خویش در عالم هستی ثابت و مستقیم بدار و این مرغ بی پر و بال را در آشیان رحمانی خود و بر شاخسار روحانی خویش مسکن و مأوائی عطا فرما (ع ع)