هو الله - ای ياران عبدالبهاء حمد خدا را كه اين زندانرا…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

۱۷

هو الله

ای ياران عبدالبهاء حمد خدا را كه اين زندانرا بهر ياران ايوان فرمود و اين سجن اعظم را گلشن الطاف جمال قدم كرد هر چند مسجون و محصور ولی الحمد للّه هر يك از ياران الهی مانند سيّد حصور جانفشانيم و شادمان قربانيم و كامران خون خويش سبيل كنيم و رضای ربّ جليل جوئيم زهر را شهد يابيم و تلخ را شيرين شماريم مشام از نفحات قدس معطّر است و ديده از پرتو ملكوت ابهی منوّر و قلوب در تبتّل هر شام و سحر و متضرّع بآستان جليل اكبر كه :

ای پروردگار آمرزگاری و ای كردگار بزرگواری پس ياران مشتاق را بهره‌ئی از اشراق ده و عشّاق روی خويش را پرتوی از دلبر آفاق بخش آوارگان باديه هجرانرا بحريم وصال در آر و گمگشتگان صحرای فراق را محرم حرم وصال كن عاشقانرا از حرمان نجات ده و آشفتگان را در بزم قرب سر و سامان بخش صامتانرا ناطق كن و قانطانرا اميدوار فرما بيگانگانرا آشنا كن و محرومانرا محرم راز فرما مخمودانرا بر افروز و منجمدانرا بنار محبّت بسوز طريق هدی بنما و ابواب ملكوت ابهی بگشا بنيان حسد و بغضا بر انداز ايوان محبّت و وفا بر ‌افراز و بيچارگانرا چاره ساز ای دلبر مهربان هر بينوائی سر گشته كوی تو و هر مرغ بی پر و بالی گرفتار موی تو و هر سر گشته و سر گردانی ناظر بسوی تو و هر سوخته دلی تشنه جوی تو و جهانيان هر چند غافلند ولی بجان در گفتگوی تو ندانند و نشناسند نجويند و نپويند ولی مستحقّ الطافند و سزاوار عنايت و اعطاف ای كريم نظر باستعداد هر سقيم مفرما بفضل عميم معامله كن و بنور مبين هدايت فرما ياران خويش را ياوری كن و عاشقان ملكوت جمالرا بشارت وصال ده و دردمندان عشق را درمان دل و جان بخش هر يك را بر خدمت آستانت موفّق كن و در زمره راستان در آر و از دوستان راستان كن توئی مقتدر و توانا و توئی بخشنده و درخشنده و تابان.

ای ياران روحانی من جناب اسحق خان با چشمی گريان و دلی سوزان و كبدی بريان خواهش تحرير نامه نموده و رجای اثر اين خامه فرموده و فی الحقيقه دوستان را سر بآستان است و يارانرا بنده و پاسبان با رخی افروخته و دلی سوخته ذكر احبّای الهی نمايد و طلب تأييد نامتناهی فرمايد و عبدالبهاء را بعجز و زاری در درگاه حضرت احديّت مجبور نمايد تا بملكوت ابهی بگريم و بزارم و باحبّای الهی نامه نگارم و از آستان اسم اعظم محبّانرا عون و عنايت طلبم

ای ياران هزاران شكر آندلبر مهربانرا سزاوار كه مؤمنانرا چنين با يكديگر مهربان فرموده و مشتاقانرا تعلّق دل و جان بخشيده تا توانيد با يكديگر عشق ورزيد و همدگر را پرستش نمائيد و با بيگانگان نيز آميزش نمائيد و هر ملحد عنوديرا پرورش نمائيد و فضل و بخشش شايان و رايگان فرمائيد اين است مسلك اهل بهاء اينست روش ثابتان بر ميثاق اينست صفت عاشقان دلبر آفاق اينست سمت منجذبان ملكوت اشراق.

اميدوارم كه مانند شمع بر ‌افروزيد و بمثابه نار موقده الهيّه پرده اوهام و ظنون مقلّدان اهل فنون بسوزيد زيرا در اين ايّام بعضی از بيفكران چنان گمان كرده‌اند كه فنون مخالف حقائق و معانی منزله از ربّ بيچون است و حال آنكه آنچه بوحی الهی نازل حقيقت واقع و آنچه از مسائل فنيّه و افكار فلاسفه مخالف نصّ صريح كتاب است آن نقص در فنون و علوم است نه در حقائق و معانی مستنبطه از جمال معلوم چنانكه در قرآن آياتی مصرّح نازل كه مخالف آراء حكميّه و مسائل فنيّه و قواعد رياضيّه اهل فنون آن عصر بود لهذا همچو گمان شد كه اين نصوص الهيّه خلاف واقع زيرا مخالف قواعد فنيّه رياضيّه مسلّمه در آفاق بود و در آنزمان مسائل رياضيّه بتمامها مؤسّس بر قواعد بطلميوسيّه بود و مجسطی در جميع اقاليم مسلّم جميع اهل فنون بود و مبنای رصد بطلميوس بر سكون ارض و حركت افلاك بود و نصوص قرآنيّه چنانچه ميفرمايد ”و كلّ فی فلك يسبحون“ مخالف آن

و همچنين از اساس رصد بطلميوس آفتاب را حركت فلكی قائل و نصّ قرآن آفتاب را حركت محوری ثابت چنانچه ميفرمايد ”و الشمس تجری لمستقرّ لها ذلك تقدير العزيز العليم“ ولی بعد از آنكه اصحاب فنون و رياضيّون هزار سال تدقيق كردند و تحقيق نمودند و آلات و ادوات راصده ايجاد كردند و رصد نجوم نمودند واضح و مشهود شد و ثابت و محقّق گشت كه نصّ صريح قرآن مطابق واقع و جميع قواعد بطلميوسيّه باطل ”انّ فی ذلك لعبرة لأولی الالباب“

سبحان اللّه بعضی اهل معارف اروپا را گمان چنين كه دين مخالف علم و معارض آن بلكه نعوذ باللّه سبب استيلاء جهل بر جميع مردمان زيرا گويند كه علم را دليل و برهان و دين را نه اساسی نه بنيان و حال آنكه دين الهی مروّج علم است و مؤسّس فنون و مبيّن مسائل و شارح حقائق چنانكه قوم عرب در نهايت جهالت بودند بلكه كور و كر و بمثابه بهائم در جزيرة العرب برحلة الشتاء و الصيف مألوف و باقبح اعمال و اشنع عادات موصوف چون جمال محمّدی از افق يثرب و بطحاء جلوه نمود دين اللّه چنان قدرت و قوّتی بنمود كه در اندك زمانی اين اقوام جاهله در جميع علوم و فنون سرحلقه دانايان شدند و نواقص علوم و فنون فيلسوفانرا اكمال نمودند

و همچنين در جميع مراتب ترقّی باوج اعلی رسيدند چنانكه بغداد مركز علوم شد و بخارا مصدر فنون گشت و علم چنان رايتی در اندلس بلند نمود كه جميع دانايان اروپ در مدارس قرطبه و كوردوفان آمده اقتباس انوار علم را از مشكاة مدارس اسلام مينمودند از آنجمله جوانی از اهالی اروپ در مدارس كوردوفان از ائمّه دين اسلام تحصيل علوم و فنون نمود و چون باروپ مراجعت كرد چنان جلوه‌ئی نمود كه او را در مدّتی قليله پاپ انتخاب نمودند و بجميع اقاليم اروپا حكمران شد و اين تفاصيل در تاريخ دريبار فرانساوی مذكور و تاريخ مذكور مطبوع.

باری اين بنصوص تاريخيّه مثبوت و همچنين ملاحظه نمائيد كه قوم اسرائيل در بلاد مصر در نهايت ذلّت و اسيری بودند و در صحرای جهل و نادانی سرگردان چون حضرت كليم مهتدی بنار موقده الهی گشت و از شعله طور لمعه نور مشاهده فرمود بهدايت اسرائيل بر خاست آنقوم سر گشته و سر گردان و اسير ظلم ستمگران و مخمود و محروم از جميع علوم و فنون را بارض مقدّسه كشانيد و تاسيس دين اللّه فرمود و بنصائح پرداخت و وصايای الهی مجری داشت در اندك زمانی اسرائيل در جميع علوم و فنون ترقّی نمود و آوازه اسرائيل بشرق و غرب رسيد و صيت دانائی اقاليم عالم را بحركت آورد حتّی فلاسفه يونان اكثری مانند سقراط و فيثاغورس بارض مقدّس شتافتند و از اسرائيل تحصيل علوم و فنون نمودند و ببلاد يونان شتافتند يونانيانرا دانا كردند و از خواب غفلت بيدار نمودند اين بود كه فلاسفه يونان در علوم و فنون آن صيت و شهرت يافتند حال با وجود اين دلائل باهره و براهين قاطعه كه بنصوص جميع تواريخ امم ثابت آيا انصافست كه كسی بر زبان راند كه دين مخالف آئين معارف و علوم است استغفر اللّه من ذلك عنقريب خواهيد ديد كه بهائيان در جميع علوم و فنون سرحلقه دانايان گردند و كوس علم و دانشرا در اوج اعلی زنند مركز اكتشافات عظيمه شوند و مصدر اختراعات نامتناهی گردند و ليس ذلك علی اللّه بعزيز وعليكم البهاء الابهی ع ع


منابع