هو اللّه - ای سلاله حضرت ابراهيم خليل نامه شما رسيد…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

۳۳

هو اللّه

ای سلاله حضرت ابراهيم خليل نامه شما رسيد رؤيای شما بسيار مبارك بود زيرا آب صافی و ماهی در عالم رؤيا بسيار مبارك است ماء صافی ”و جعلنا من الماء كلّ شی حيّ“ كه سبب حيات كائنات است و گويند ماهی در عالم رؤيا مراد است خطابيكه از آن آب صافی شنيدی آن خطاب روحانی بود و الحمد للّه در عالم عيان تحقّق يافت لسان بشكرانه حضرت پروردگار باز كن كه چنين عنايتی مبذول داشت و سراج هدايت در قلب بر افروخت و اميدوارم كه سبب هدايت ديگران گردی

امّا قضيّه ابوالبشر حضرت آدم كه در كتب مقدّسه مذكور تأويل دارد و تفسير خواهد مقصد از ايجاد خلقت روحانيست و وجود رحمانی و الّا اگر اندك ملاحظه‌ئی شود اطفال نيز ادراك كنند كه اين كون نامتناهی جهان هستی اين وجود بی‌پايان اين دستگاه عظيم اين كارخانه قدرت قديم شش هزار ساله نيست بسيار پيش از اين است چنانكه بدلائل و براهين قاطعه عقليّه و اكتشافيّه بر اهل معارف و علوم در اين عصر نورانی معلوم گرديد اليوم آثاری اكتشاف يافته كه ثابت و محقّق است كه ده هزار سال پيش بوده از علم طبقات ارض اين سرّ مكتوم مفهوم ميگردد كه عمر عالم بيش از تصوّر بشر است حقّ لازال بجميع اسماء و صفات متّصف و آنچه از لوازم اين اسماء و صفات است لم يزل بوده و خواهد بود خالق را مخلوق بايد و رازق را مرزوق شايد پادشاه را كشور و لشكر و چتر و علم و خيل و حشم لازم و مشروط اين سلطنت الهی سلطنت ابدی است بسيار قديم است در هيچ زمان معزول نبوده زيرا پادشاه بی كشور و لشكر شخص مهملی است و غنيّ مطلق را اگر كيسه تهی بود بی بر و ثمر چون سرو سهی دان و امّا سينه‌بند حضرت هارون كه عبارت از دوازده سنگ بود آنسنگها دوازده سبت بود كه سينه‌بند حضرت هارون بود

و امّا قضيه نشئه اخروی يعنی صعود انسان بافق اعلی و يا هبوط بدركات سفلی كيفيّتی است كه در اين دنيا تعبير آن جز به تشبيه ممكن نه زيرا ادراكات انسانی بر دو نوع است يكی محسوس است و ديگری معقول حقائق محسوسه را بيان حقيقت ممكن است امّا ادراكات معقوله را صور خارجه مفقود لهذا انسان بايد آن حقائق معقوله را در قالب صور محسوسه افراغ نمايد و بيان كند اين كائنات خارجه را كه وجود عينی دارند و حقائق محسوسه‌اند بيان در عالم حسّ توان نمود نظير ارض و سما و كوه و صحرا و دشت و دريا و موجودات سائره زيرا حقائق معقوله نظير عقل و نفس و حبّ و حزن و سرور و حواسّ خمسه باطنه اگر بيان آنرا خواهی ناچار بر آنی كه بصور محسوسه افراغ نموده بيان كنی

مثلاً حزن و اندوه را كه حقيقت معقوله است به تنگی تعبير نمائی گوئی كه دلتنگ شدم و حال آنكه دل بر حالت اصلی است نه تنگی يابد و نه گشايش جويد ولی حزن و اندوه كيفيّتی است روحانی چون آنرا بيان خواهی مجبوری كه تشبيه بمحسوسات نمائی و بيان كنی و همچنين گوئی دل خرّم با اوست يعنی وسيع و حال آنكه دل بر حالت اولی است لهذا در كتب و صحف الهی چون مقامات معنويّه اخرويرا بيان نمودند بصور محسوسات تشبيه كردند و حور و قصور و كأس مزاجها كافور تعبير نمودند مقصود از ثواب و عذاب در جهان معنوی كيفيّتی است روحانيّه كه فی الحقيقه بعبارت نيايد ولی ناچار بصور محسوسه تشبيه شود تا سامع منتبه گردد كه در آن عوالم نامتناهی الهی مقامات ساميه نفوس مؤمنه را محقّق است بهمچنين دركات سافله نفوس منكره را مقدّر

و امّا ”الشقی شقی فی بطن امّه و السعيد سعيد فی بطن امّه“ اين بالنسبه بعلم الهيست زيرا در علم الهی پيش و پس و اوّل و آخر نيست حقيقت هر شی علی ما هو عليه بجميع انتقالات معلوم و مشهود چنانكه باغبان حقيقت اثمار را در بطن اشجار ميداند كه كدام تلخ است و كدام شيرين ولكن اين علم سبب تحقّق آن نيست اگر شما كشف نمائيد و واقف گرديد كه اين شجر را چنان ثمری آيا علم شما سبب وجود آن ميگردد نهايت آنست كه كمال علمی محيط بر حقائق اشياء است و از الطاف بی‌پايان حضرت ”يفعل ما يريد و يحكم ما يشاء“ استدعا مينمايم كه مظهر ”العلم نور يقذفه اللّه فی قلب من يشاء“ گردی و عليك البهاء الابهی ع ع


منابع