هو اللّه - الحمدللّه الّذی كشف الظلام و محی الغمام…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

۴۵

هو اللّه

الحمدللّه الّذی كشف الظلام و محی الغمام و كشف الحجاب و أزال النقاب فلاحت انواره و شاعت آثاره و ظهرت اسراره و فاضت سحائبه فحملت ارض الوجود بفيضه و سيبه و طيّب صيّبه و اهتزّت و ربت و انبتت رياحين العرفان و سنابل خضر الايقان و تعطّرت الآفاق بنفحات قدسه العابقة علی الجهات و التحيّة و البهاء و الثناء و الصلاة علی الحقائق الرحمانيّة و الشقائق الربّانيّة الّتی نمت و نبتت من ذلك الفيض العظيم و السيل الّذی انحدر كالبحر المتلاطم المتدافق بالموج الكريم و التيّار المرتفع الی الاوج الرفيع

الهی الهی لك الحمد بما اوقدت نار محبّتك الربّانيّة فی قطب الامكان فی الشجرة المباركة الّتی لا شرقيّة و لا غربية و تسعّرت و تلظّت و التهبت حتّی بلغ لهيبها الی الملأ الاعلی و بذلك اقتبسوا الحقائق النورانيّة من نار الهدی و قالوا ”انّنا آنسنا من جانب الطور ناراً“ الهی الهی زد كلّ يوم فی لهيبها و اجيجها حتّی يحرّك الاكوان زفيرها ای ربّ اضرم نار محبّتك فی القلوب و انفخ روح معرفتك فی النفوس و اشرح بآيات توحيدك الصدور و احيی من فی القبور و نبّه اصحاب الغرور و عمّم السرور و الحبور و انزل الماء الطهور و ادر كأسا مزاجها كافور فی محفل التجلّی و الظهور انّك انت المعطی الباذل الغفور و انّك انت الرحمن الرحيم.

ای احبّای الهی جام صهباء رحمانی سرشار است و بزم ميثاق الهی پر انوار صبح موهبت ميدمد و نسيم عنايت ميوزد و مژده الطاف از ملكوت غيب ميرسد بهار روحانی خيمه در قطب گلشن زده و باد صبا از سبای رحمانی مشام روحانيان را معطّر نموده بلبل معانی آغاز غزل خوانی كرده و غنچه‌های معنوی در نهايت طراوت و لطافت شكفته مرغان چمن مطرب انجمن گشته و بابدع الحان و احسن انغام بآهنگ ملأ اعلی بانگ يا طوبی و يا بشری بلند كرده و صلای سر خوشی بر باده نوشان جنّت ابهی زده با اين فصاحت بيان و بلاغت تبيان بر شاخسار رحمانيّت گلبانگ تقديس ميزند تا افسرده گان باديه غفلت و پژمرده گان وادی فترت بجوش و حركت آيند و در جشن عيش و عشرت حضرت احديّت حاضر شوند الحمد للّه آوازه امر اللّه شرق و غرب را احاطه نموده و صيت عظمت جمال ابهی جنوب و شمال را بحركت آورده آهنگ تقديس است كه از اقليم امريك بلند است و نعره يا بهاء الابهی است كه از دور و نزديك متواصل بملأ اعلی شرق منوّر است غرب معطّر است جهان معنبر است نفحات بقعه مباركه مشك اذفر است عنقريب ملاحظه مينمائيد كه اقاليم تاريك روشن گشته و كشور اروپ و افريك گلبن و گلشن شده

ولی چون آغاز طلوع اين مهر تابان از افق ايران بود و از آن خاور بباختر اشراق فرمود آرزوی دل و جان چنان است كه شعله آتش عشق در آن خطّه و ديار شديد‌تر باشد و نورانيّت امر مبارك پديد‌تر ولوله امر اللّه غلغله در اركان آن كشور اندازد و روحانيّت كلمة اللّه چنان جلوه نمايد كه آن اقليم مركز صلح و صلاح گردد و راستی و آشتی و مهر و وفاء يعنی ايران سبب حيات جاودان جهانيان گردد و علم صلح عمومی و امان و روحانيّت محضه در قطب امكان بر افرازد

ای احبّای الهی الحمد للّه امر الهی در دوره بهائی روحانيّت محضه است تعلّق بعالم جسمانی ندارد نه جنگ و جدال است و نه ننگ و وبال نه نزاع با امم است و نه پرخاش با قبائل و ملل جيشش محبّت اللّه است و عيشش صهبای معرفت اللّه جنگش بيان حقيقت است و جهادش با نفس امّاره بد طينت مظلوميّت كبری غالبيّت است و محويّت و فنا عزّت ابديّه باری روحانيّت اندر روحانيّت است تا توانيد خاطر موری نيازاريد چه جای انسان و تا ممكن سر ماری مكوبيد تا چه رسد بمردمان. همّت بر آن بگماريد كه سبب حيات و بقا و سرور و فرح و راحت و آسايش جهانيان گرديد خواه آشنا و خواه بيگانه خواه مخالف و خواه موافق نظر بپاكی گهر و يا ناپاكی بشر ننمائيد بلكه نظر برحمت عامّه خداوند اكبر فرمائيد كه پرتو عنايتش جهان و جهانيان را احاطه نموده و فيض نعمتش عارفان و جاهلان را مستغرق فرموده بيگانه مانند آشنای يگانه بر خوان انعامش حاضر و منكر و مدبر مانند مقبل از دريای الطافش مغترف. احبّای الهی بايد مظاهر رحمت عامّه باشند و مطالع فيض خواصّ مانند آفتاب بر گلشن و گلخن هر دو بتابند و بمثابه ابر نيسان بر گل و خار هر دو ببارند جز مهر و وفا نجويند و طريق جفا نپويند و غير از راز صلح و صفا نگويند اين است صفت راستان و اين است نشانه بنده آستان.

جمال ابهی روحی لاحبّائه الفداء تحمّل مصائب كبری فرمود و بلايای بی‌منتهی دمی نياسود و نفسی براحت بر نياورد آواره كوه و هامون گشت و سرگون قلاع و سجون شد حصير ذلّت كبری را سرير عزّت ابديّه شمرد و زنجير و اغلال را طوق عزّت و استقلال يافت شب و روز در تحت تهديد شمشير بود و حاضر صعود بر صليب تا اين جهان را روحانيّت بخشد و بسنوحات رحمانيّت بيارايد و جهان بياسايد نزاع و جدال از ميان بر خيزد و سيف و سنان بدل بروح و ريحان گردد و جنگ و عدوان منقلب بمحبّت و امان يعنی ميدان جيش و طيش مبدّل بعشرت و عيش گردد و ساحت رزم خونريز بزم مشكبيز شود جنگ ننگ گردد و حرب و ضرب بمثابه جرب منفور قبائل و امم شود. صلح عمومی در قطب عالم خيمه بر افرازد و بنياد حرب و قتال از بن بر اندازد.

پس بايد احبّای الهی اين درخت اميد را از جويبار همّت آبياری كنند و بنشو و نمايش پردازند. در هر اقليم كه مقيمند با قلب سليم يار و نديم قريب و بعيد گردند و با خلق و خوئی چون بهشت برين ترويج دين و آئين رحمانی نمايند. ابدا آزرده نگردند افسرده نشوند پژمرده ننشينند آنچه جفا بيشتر بينند وفا بيشتر نمايند و هر چه بلا و عذاب زيادتر كشند جام عطا بيشتر بخشند اين است روح هيكل عالم و اين است نور تابنده در قلب عالم و ما عدای اين لا ينبغی لعبوديّة عتبة ربّ العالمين.

ای احبّای الهی آفتاب حقيقت از افق غيب تابنده و درخشنده فرصت غنيمت شمريد مانند سرو روان در اين جويبار نشو و نما نمائيد و سر بر افرازيد

”تمتّع من شميم عرار نجد فما بعد العشية من عرار“

الحمد للّه اعلی حضرت شهرياری حليم و سليم و بردبار است و مهربان و غمخوار داد پرور است و عدالت گستر بشكرانه اين نعمت و كمال صدق و استقامت بدعای بقای ديهيم تاجداری و دوام سرير شهرياری بپردازيد و در ماموريّت و آبادی و مدنيّت و تحصيل معرفت و تزييد تجارت و ترقّی زراعت و تحسين صناعت و ترقّيات عصريّه از هر قبيل كوشش نمائيد ايران بعون و عنايت حضرت يزدان در ظلّ سلطنت اين جهاندار ان شاء اللّه دار الامان گردد و مركز ترقّی بی‌پايان.

ای احبّای الهی المنة للّه كه علم مبين عهد و پيمان آناً فآناً بلند‌تر گشته و درفش غل و غش معكوس و منكوس گشته چنان زلزله بر اركان ظلوم و جهول افتاده كه مانند قبر مطمور شده و مانند خفّاش كور در زاويه گور خزيده و از آن سوراخ گاه گاهی بمثابه وحوش فريادی بر آرند سبحان اللّه ظلمت چگونه مقاومت نور منير نمايد و حبال سحر چگونه متانت ثعبان مبين بنمايد ”و اذا هی تلقف ما هم يؤفكون“ افسوس كه خود را بافسانه افسون نمودند و بهوسی بی‌نفس كردند عزّت ابديّه را فدای نخوت بشريّه نمودند و بزرگواری دو جهان را قربان نفس امّاره نمودند هذا ما اخبرناكم به فسوف ترون المجانين فی خسران مبين.

ربّ و رجائی ايّد احبّائك علی الثبوت علی ميثاقك العظيم و الاستقامة فی امرك المبين و العمل بما امرتهم فی كتابك المنير حتّی يكونوا اعلام الهدی و سرج الملأ الاعلی و ينابيع الحكمة الكبری و نجوم الهدی فی افق العلی انّك انت القويّ المقتدر القدير ع ع


منابع