هو اللّه - ای منادی ميثاق نامهای محرّر چون جامهای مكرّر…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

۶۹

هو اللّه

ای منادی ميثاق نامهای محرّر چون جامهای مكرّر نشأه صهبا داشت و نفحه حديقه رعنا چه كه آثار انجذاب بود و دليل التهاب بنار محبّة اللّه جميع ملاحظه گرديد مضمون معلوم و مراد مفهوم گشت جواب بعضی ارسال شد و اينك جواب مطالب ديگر نيز تحرير ميشود در خصوص عقايد مختلفه در حقّ اين عبد مرقوم نموده بوديد اليوم تكليف جميع ياران الهی در بساط رحمانی اين است كه آنچه شنيده و ديده و فهميده از عقيده بنهند و فراموش كنند و نسياً منسيّاً شمرند و آنچه صريح و وضوح بيان اين عبد است قبول كنند و ابواب تأويل و تلويح و تشريح را بكلّی مسدود نمايند تا حصن حصين امر اللّه از تعرّض مارقين و تصرّف مبتدعين محفوظ و مصون ماند و اهل ارتياب رخنه نتوانند و بهانه نجويند و عقائد مختلف نگردد و آراء متعدّد نشود و اگر اليوم اين اساس عظيم محكم و متين نگردد من بعد صد هزار رخنه در بنيان الهی پديدار شود و اساس شريعة اللّه از بنياد بر افتد آفتاب حقيقت متواری گردد و مه تابان مختفی شود علم مبين سرنگون گردد و قلوب موحّدين غرق خون شود سدره منتهی از ريشه بر افتد و تيشه در بيشه جنّت ابهی افتد صد هزار شجر در دمی مقطوع گردد و صد هزار ثمر در نفسی متساقط و منثور شود نور هدی غائب گردد و ظلمت دهما غالب شود آيت رحمت منسوخ گردد و امّت نقمت ممسوح شود

لهذا بايد اليوم سدّ ابواب نزاع كرد و منع اسباب جدال و اين ممكن نيست جز آنكه كلّ متابعت مبيّن كنند و اطاعت مركز ميثاق معيّن يعنی تمسّك بصريح بيان او جويند و تشبّث بوضوح تبيان او خواهند بقسمی كه لسانشان ترجمان لسان او گردد و خامه‌شان راوی بيان او حرفی زياده و نقصان نگويند كلمه از تأويل و تلويح و تشريح نيفزايند تا كلّ در ظلّ كلمه وحدانيّت محشور گردند و در تحت لواء فردانيّت مجموع اين امر اهمّ امور و اين اساس اعظم اساس و اگر چنانچه دو نفر اختلاف كنند هر دو بيجا زيرا نقضی و خلافی اعظم از اختلاف نه و مشاعر متفاوت اگر ادراكات نفوس مرجع امور شود بيت معمور در لحظه خراب و مطمور گردد و آيت نور منسوخ شود و ليل ديجور مستولی گردد پس ای ياران الهی و حبيبان معنوی بجان و دل گوش كنيد و بصريح عبارت اين عبد اكتفا نمائيد و بقدر خردلی تجاوز منمائيد اين است عقيده ثابته راسخه و حقيقت معتقدات واضحه صريحه اين عبد و اهل ملكوت ابهی

كه جمال مبارك شمس حقيقت ساطع از برج حقيقت و حضرت اعلی شمس حقيقت لامع از برج حقيقت يعنی آن نور حقيقت و مصباح احديّت در اين زجاجه رحمانيّت و اين مشكوة وحدانيّت ساطع و لامع ”اللّه نور السموات و الارض مثل نوره كمشكاة فيها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة كأنّها كوكب درّی يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقيّة و لا غربيّة يكاد زيتها يضيئ و لو لم تمسسه نار نور علی نور“ و آن نور حقيقت در وقت واحد و زمان واحد هم در اين زجاجه فردانيّت ساطع و هم در اين مشكاة وحدانيّت ظاهر و واضح و لامع ولی مشكاة مقتبس از زجاج چه كه نور حقيقت در زجاجه رحمانيّت ساطع و از زجاج وهّاج فائض بر مشكاة چون سراج و مقام مبشّری باين برهان محقّق ميگردد اين مشكاة شمس آفاق است و اين زجاج نيّر اعظم اشراق اين مشكاة مصباح عالم بالا و اين زجاج كوكب ملأ اعلی اينست كه با وجود وجودشان در زمان واحد و عصر واحد و تعدّد بحسب ظاهر باز حقيقت واحده بودند و كينونت واحده جوهر توحيد بودند و سازج تفريد چون در نور نگری نور واحد بود چه كه در زجاج و مشكاة هر دو ساطع و چون بهويّت نگری تعدّد مشاهده شود و زجاج و مشكاة بينی

و همچنين اين زجاجه رحمانيّه و حقيقت شاخصه بدرجه لطيف و نورانی و شفاف و رحمانی كه با نور حقيقت بقسمی تعاكس يافته كه حقيقت واحده تحقّق نموده و صرف توحيد رخ گشوده . ”يكاد زيتها يضيئ و لو لم تمسسه نار“

رقّ الزجاج و رقّت الخمر و تعاكسا فتشابه الامر و كأنّما خمر و لا قدح و كأنّما قدح و لا خمر

نورانيّت سراج و لطافت زجاج دست بهم داده نور علی نور گشته. اين است كه ميفرمايد ”ايّاكم ان تذكروا فيّ آيتين“ ای آية اللاهوت و آية الناسوت. و ما دون اين دو شمس حقيقت كلّ عباد له و كلّ بامره يعملون. حضرت قدّوس روحی له الفدا هر چند كينونتی بودند كه بتمامه از آن شمس حقيقت حكايت فرمودند نور بازغ بودند و كوكب شارق جوهر تقديس بودند و سازج تنزيه و البتّه صد هزار انّی انا اللّه از فم مطهّرش صادر با وجود اين كينونة لا تحكی الّا عن اللّه ربّها و كان مظهراً بديعاً و عبداً وفيّاً و امّا مقام اين عبد عبوديّت محضه صرفه حقيقيّه ثابته راسخه واضحه من‌دون تأويل و تفسير و تلويح و تشريح يعنی غلام حلقه بگوش و بنده غاشيه بر دوش تراب آستانم و پاسبان و دربان و آنچه تعريف و توصيف محض عنايت در جميع الواح و زبر الهی در حقّ اين عبد موجود معنی كلّ اين كلمه است ”عبدالبهاء“ و هر تأويل و تفسير كه حرفی زايد از اين كلمه است انّی بريی منه و اشهد اللّه و انبيائه و رسله و امنائه و اوليائه و اصفيائه و احبّائه علی ذلك. من مبيّن آياتم اينست بيان من و ما بعد الحقّ الّا الوهم المبين ع ع


منابع