بواسطه امة اللّه مس مارثا روت1 عليها بهاء اللّه الأبهی، کابتين اسموسن، میمی پارا، مسيس هلن هندرسون، مستر ميکل شلی و همشيره اش مسيس برثا تماس، مسيس وگاس، مستر اسعد بشاره، دکتر دارلينگ، مستر فرنانديس، گيروفوش درسانبوس، دکتر رمسيس ورکس، مسيس هرش، ارنولتو مندوزا، سنوريتا کارولينا، مستر امريکو کمپفر2
هُو اللّه
ای عاشقان حقيقت و خادمان عالم انسانی. چون از گلشن افکار و نوايای شما بوی خوشی بمشام ميرسد لهذا سائق وجدانی مرا بر نگارش اين نامه مجبور مينمايد. ملاحظه مينمائيد که جهان چگونه بيکديگر در افتاده و اقاليمی چند بخون انسان رنگين گشته بلکه خاک بخون مخمّر گرديده. نائره حرب چنان شعله ئی زد که نه در قرون اولی و نه در قرون وسطی و نه در قرون اخيره چنين جنگ مهيبی واقع گشته. سرها چون دانه شده و حرب چون آسياب بلکه اشدّ از آن. اقليم آباد ويران شد و شهرها زير و زبر گشت. و قرای معموره مطموره شد، پدران بی پسر گشتند، پسران بی پدر شدند، مادرها بر ماتم نورسيدگان خون گريستند. اطفال يتيم شدند، نساء بی سر و سامان شدند عالم انسانی در جميع مراتب تدنّی نمود. فرياد و فغانست که از يتيمان بلند است. ناله و حنين است که از مادران باوج اعلی ميرسد. جميع اين وقايع منشأش تعصّب جنسی است و تعصّب وطنی و تعصّب دينی و تعصّب سياسی است. و منشأ اين تعصّبات تقاليد قديمه است. تقاليد دينی است. و تقاليد جنسی است. و تقاليد وطنی است و تقاليد سياسی است. تا اين تقاليد باقی بنياد انسان برباد است و عالم بشری در خطر عظيم. حال در چنين عصر نورانی که حقايق جلوه نموده و اسرار کائنات مکشوف گرديده. صبح حقيقت دميده جهان روشن شده آيا جائز است که چنين حرب مهيبی واقع گردد که عالم انسانی را بخسران مبين اندازد لا و اللّه.
حضرت مسيح عموم بشر را بصلح و سلام خواند و بحضرت پطرس فرمود شمشير را در غلاف کن اين بود وصيّت و نصيحت حضرت مسيح. ولکن جميع مسيحيان حال سلّ سيوف نمودهاند. چه مناسبتی حال ميان اين اعمال با آن نصّ صريح انجيل. باری حضرت بهآء اللّه شصت سال پيش مانند آفتاب از افق ايران طلوع نمود و اعلان فرمود که افق عالم تاريک است. و اين تاريکی نتائج وخيمه بخشد و حروبات شديده وقوع يابد. در زندان عکّا بامپراطور آلمان صريحاً خطاب ميفرمايند که حرب شديد واقع خواهد شد. و برلين ناله و حنين خواهد نمود. و همچنين بپادشاه ترک در حالتيکه مظلوم بود و اسير زندان او يعنی مسجون در قلعه عکّا بود صراحة مرقوم فرمود که اسلامبول بانقلابی عظيم گرفتار خواهد گشت بدرجه ئی که اطفال و نساء بفرياد و فغان خواهند افتاد.
خلاصه بجميع پادشاهان و رؤسای جمهور مرقوم فرمود و عيناً واقع گشت و تعاليمی بجهت منع حرب از قلم اعلی صادر شد و در جميع آفاق منتشر گشت.
اوّل تحرّی حقيقت زيرا تقاليد انسانرا بليد مينمايد. و چون تحرّی حقيقت گردد عالم انسانی از ظلمات تقاليد رهائی يابد.
و تعليم ثانی وحدت عالم انسانی. جميع خلق اغنام الهی و خدا شبان مهربان. بجميع اغنام رأفت کبری دارد بهيچوجه امتيازی نگذاشته است. لاتری فی خلق الرحمن من تفاوت کلّ عباد له و کلّ من فضله يسألون.
تعليم ثالث اينکه دين حصن حصين است ولی بايد سبب الفت باشد نه سبب عداوت و بغضاء. و اگر سبب عداوت و بغضاء باشد لزوميّتی ندارد چه که دين بمنزله علاج است اگر علاج سبب مرض شود ترک علاج احسن است. و همچنين تعصّب دينی، تعصّب جنسی، تعصّب وطنی، تعصّب سياسی، جميع اين تعصّبها هادم بنياد انسانيست و جميع اين تعصّبها سبب خونريزيست و ويرانی عالم انسانی. لهذا تا اين تعصّبها باقی حرب مهيب مستمرّ علاج اين صلح عمومی است. و صلح عمومی بايد محکمه کبری از قبل جميع دول و ملل تشکيل شود و مسائل مللی و دولی بآن محکمه راجع. آنچه آن محکمه کبری حکم نمايد مجری و اگر دولتی يا ملّتی تخلّف نمايد عالم انسانی بر آن دولت و ملّت قيام نمايد.
و از جمله مساوات ميان زن و مرد در جميع حقوق. و امثال ذلک بسيار. حال واضح و مشهود شد که اين تعاليم حيات عالم انسانيست و روح حقيقی. حال شما چون خدّام عالم انسانی هستيد بايد بجان و دل بکوشيد. تا عالم انسانی از اين تاريکی عالم بشری و تعصّبات طبيعی نجات يابد و بروشنائی عالم الهی فائز شود الحمد للّه بجميع قوانين و شرائع و مبادی مطّلع هستيد. اليوم جز باين تعاليم عالم انسانی راحت و آسايش نيابد. و اين ظلمات منکشف نگردد و اين امراض مزمنه شفا نيابد. بلکه روز بروز سخت تر شود و بدتر گردد. بالکان آرام نگيرد از اوّل بدتر شود دول مقهوره آرام نگيرند بهر وسيله تشبّث نمايند که آتش جنگ دوباره شعله زند حرکتهای تازه عمومی تمام قوّترا در تنفيذ مقاصد خويش مجری خواهد نمود. حرکت شماليّه خيلی اهميّت خواهد يافت. و سرايت خواهد کرد. پس شما با قلبی نورانی و روحی رحمانی و قوّتی ملکوتی و تأييدی آسمانی بکوشيد. که عالم انسانی را موهبتی ربّانی گرديد و سبب راحت و آسايش از برای بشر گرديد. (عع) حيفا جنواری ١٩٢٠