ای ثابت بر پيمان، نامه شما رسيد و از مضمون حزن شديد حاصل گرديد. زيرا دلالت بر آن مينمود که احزاب الی الآن مانند گرگان درنده بجان يکديگر افتاده و بخونريزی و نهب و غارت مشغول و مألوفند. سبحان اللّه انسان که بايد مصدر سنوحات رحمانيّه باشد و سبب الفت و محبّت و اتّحاد و اتّفاق قبائل و شعوب گردد. با وجود اين بکلّی از اين فيض موفور منفور و بخصائل و رذائل حيوانات وحشيه افتخار نمايد هر که چنگ تيزتر دارد افتخار بيشتر نمايد و سبب اين نزاع و جدال و مؤسّس اين حرب و قتال علماء سوءاند که در اين ايّام دو فرقه شدند فرقهئی دولتيان و فرقهئی ديگر ملّتيان و حال اينکه در نصّ قرآن ميفرمايد ”و انّ هذه أمّتکم أمّة واحدة و أنا ربّکم فاتّقون فتقطّعوا أمرهم بينهم زبراً کلّ حزب بما لديهم فرحون“ باری ما الحمد للّه از اين نزاع و جدال بيزاريم و از اختلاف و اجتناب در کنار. در حقّ کلّ دعا مينمائيم که ای پروردگار اين احزاب خونخوار را از درندگی بيزار نما و از خونريزی پشيمان کن، آسمانی فرما، ربّانی کن، رحمانی نما تا مانند فرشتگان مظاهر فضائل رحمانيّه و مطالع خصائل ربّانيّه گردند اختلاف بگذارند و ائتلاف بجويند.
از جدال و قتال برهند و الفت و اتّحاد طلبند از ظلمات ضلالت نجات يابند و بنور هدايت کبری روشن گردند. ای خداوند اين جمع مستمند را خردمند نما و اين ديوانهها را هوشمند کن اين گرگانرا آهوان برّ وحدت نما و اين خونخوارانرا خوی فرشتگان بخش. ای پروردگار باستعداد و لياقت معامله مفرما. الطاف و عنايت مبذول دار. اگر اين وحوشرا بحال خويش گذاری ذی روحی از آن اقليم باقی نماند جميع راجع بجحيم گردند. و بعذاب اليم افتند پس بفضل و موهبت خويش اين نادانانرا دانا کن و اين جمع پريشانرا در ظلّ عنايت مجتمع فرما. صلح و صلاح بخش و از سيف و سلاح بيزار نما. آشتی و دوستی و راستی و حقيقت پرستی عنايت کن توئی مقتدر و توانا و توئی عالم و قادر و بينا.
باری جناب خطّاط خطای اهل آن ديار بيحساب و بيشمار فی الحقيقه اهل تبريز مستحقّ اين رستخيز بودند. زيرا هيکل مبارکرا در آن ميدان بر دار زدند و هدف هزار گلوله نمودند. اين اضطراب و اين عذاب و اين عقاب از نتائج آن سيّئات است. حضرت يحيی بن زکريا را يهود سر بريدند. بعد از چهل سال خداوند طيطوس رومانيرا بر انگيخت و ارض فلسطين بخون مذبوحان رنگين گرديد. حال اگر اهل تبريز يکديگر را خونريز شوند تعجّب منمائيد. اين جزای آن اعمال است ولی با وجود اين دل و جان از اين شورش و هيجان مستغرق بحر احزان و در نهايت تضرّع و ابتهال از حضرت يزدان ميطلبيم که محض فضل اين آتش افروخته را خاموش نمايد. و اين نزاع و قتال را از ميان بردارد.
مجتهد ملحد سمّی حسن قتل احبّا را مستحسن شمرد و فتوی داد. لهذا دولتيان از شآمت آن باين ابتلا افتادند و الّا آن منافق جميع ياران الهی را قتل و غارت مينمود با وجود اين فتوی البتّه انهزام حاصل شود و مغلوبيّت رخ دهد. و اينکه چند نفر از احبّا با وجود اينکه بیطرف و باوفا بودند تصادفاً شهيد شدند نهايت حسرت و حزن حاصل گرديد و از پيش مناجاتی در حقّ دو نفر از ايشان بدرگاه احديّت شد و ارسال گرديد. حال نيز مناجاتی بجهت جناب آغاعلی محمّد مرقوم ميگردد و ارسال ميشود.
شما بايد ياران الهی را در اين پريشانی تسلّی دهيد و بفضل و موهبت الهی نويد بخشيد حال اين وقائع تمهيد سبيل است تا راهها هموار گردد و احزاب متقاتله در قوّت و شدّت فتور يابند. و احبّای الهی ميدان وسيع حاصل کنند و جولانی بدهند و عوام کالانعام تفهيم شوند. و رؤسای ملّت علما و مجتهدين را ملاحظه نمايند. که چگونه بدخو و جنگجو و هادم بنيان و بيدين و ايمانند. محض اوهامی که عزّتی يابند. يا مسند خويش محافظه کنند فتوی بخون مسلمانان دهند. بر فرض که حقيقت اين امر در نزد ناس غير معلوم است با وجود برهان لامع و حجّت ساطع چه که اکثر ناس غافل و ذاهلند. آيا بيدينی اين علما و ظلم و تعدّی اين سفها و جرأت و جسارت اين بلها نيز مجهول. با وجود آنکه مانند شمس در قطب سماء واضح و هويدا گرديد. ”فاعتبروا يا أولی الابصار“ در قرآن عظيم ميفرمايد ”و ألقينا بينهم العداوة و البغضاء الی يوم القيامة“ پس واضح و مشهود شد که اين قتال و نزاع و اين جنگ و جدال از نتائج غفلت و ضلال است.
شما جميع ياران الهی را از قبل من تحيّت ابدع ابهی با نهايت اشتياق ابلاغ داريد هر چند از اين وقائع آنان نيز پريشان شدند و بيسر و سامان گشتند. و مورد بلايای ناگهان شدند ولی بالنسبه بديگران فی الجمله راحت و آسايشی دارند و فراغت و گشايشی. جميع اين وقوعات مبنی بر حکمتی است و نتائج من بعد ظاهر و آشکار گردد. لهذا محزون نباشند، مغموم نگردند، مأيوس ننشينند بلکه در نهايت فرح و سرور بذکر ربّ غفور مشغول شوند و بشکرانه موفور پردازند و بقدر امکان هدايت نفوس خواهند و بنشر آثار مأنوس گردند.
در ايّامی که در اين سجن اعظم آتش عدوان مشتعل و از هر جهت تضييق حاصل و ستمکاران متعرّض و هيئت ظالمه خاسره تفتيش در هر ساعتی بوسيله ئی در نهايت ظلم و اعتساف کامل. با وجود اين الحمد للّه ما در نهايت سرور بوديم و غافل از ظلم اهل غرور. که الحمد للّه در سبيل الهی اسيريم و در محبّت حقّ مستحقّ اغلال و زنجير. جام بلا سرشار است و مصائب و بليّات شديد و تعرّض هر وليد يزيد واضح و پديد تا آنکه غمام عدوان زائل و انوار تأييد جمال ابهی ساطع و لائح گرديد. حال ياران تبريز نيز بايد شورانگيز گردند تا جميع شهادت دهند که اين نفوس مقدّسه در بلا صفا يابند و از جفا بوفا قيام کنند عذاب اليم آنانرا جنّت نعيم است و مصيبت اعظم موهبت ربّ کريم. روز حزن شادمانی کنند و در يوم فلاکت کامرانی فرمايند
الهی الهی هؤلاء عبادک الاصفياء و احبّاؤک النجباء و أرقّاؤک النقباء قد وقعوا فی أشدّ مصيبة و بلاء بما وقع الجدال و القتال بين أهل الضلال فاقتتلوا ذئاب کاسرة. و وحوش ضارية. و کلاب خاسرة و سفکوا الدماء و هتکوا و فتکوا بعضهم بعضاً. و ما خافوا الطامّة الکبری. و ما اجتنبوا الرزيّة العظمی. لانّهم حشرات لا يفلحون. و ضاريات لا يعقلون. قد اقتتلوا کالوحوش. و أصابوا بعضهم برصاص مرشوش. و ما تنبّهوا انّ ذلک عذاب يلقيهم فی الجحيم و يحرمهم من النعيم. و يذيقهم العذاب الاليم ربّ اصلح هؤلاء الخصماء و اسکن طيش هؤلآء الزنماء. و اجعلهم يرجعون الی الوداد و ينتهون فی الظلم و الفساد. و يخافون يوم التناد.
ربّ ربّ انّ عبدک محمّد علی کان منجذباً الی ملکوتک الجليّ و مشتعلاً بنار محبّتک مطّلعاً بالسرّ الخفيّ قد أصابه سهم أهل الضلال و وقع طريحاً فی ميدان القتال و ما کان له مدخل فی الجدال بل هو بریء من کلّ نزاع و نزال ولکن عند ما هجم الخيل فی النهار و الليل و رموا بالرصاص و لات حين مناص عند ذلک وقع عبدک المنيب علی الارض طريحاً و قتيل ربّ اجعله بفضلک من الشهداء و ادخله فی زمرة النقباء و اجعله من أهل الفداء فی سبيلک يا ربّ الاسماء الحسنی ربّ انّه توجّه الی ملکوت رحمانيّتک و تمسّک بذيل فردانيّتک و تمنّی الدخول فی جنّة احديّتک فارزقه لقائک و أفض عليه نور بهائک انّک أنت الرحمن الرحيم انّک أنت الفضّال الکريم و انّک أنت بعبادک لرؤف لطيف عع