احبّای الهی عموماً و اماء الرحمن، همدان احبّای الهی و اماء الرحمن، رشت احبّای الهی، لاهيجان احبّای الهی، کرمان احبّای الهی، انزلی احبّای الهی، طهران احبّای الهی عليهم و عليهنّ بهاء اللّه الابهی
هُو اللّه
ای احبّای الهی، جناب ميرزا لبيب زائر چون بعتبه مقدّسه وارد و بزيارت مطاف ملأ اعلی فائز گرديد. سر بآستان الهی گذاشت و از برای کلّ طلب تأييد و توفيق نمود. چون قصد مراجعت کرد خواست از برای هر يکی از احبّای الهی و اماء رحمان در قزوين و طهران و رشت و همدان و انزلی و کرمان و لاهيجان مکتوب مخصوصی مرقوم گردد. و اين نظر بمحبّت مخصوصی است که باحبّا دارد چنين آرزو نمود. ولکن عبد البهاء غرق دريا بايد بعموم شرق و غرب در امور مهمّه مخابره نمايد و بتمشيت جميع کارها در جزئی و کلّی بپردازد. هر جزئی از عبدالبهاء اگر بهزار جزء منقسم شود از عهده بر نيايد، و انواع عوارض عارض گردد. عبدالبهاء پيش از اينکه نائره جنگ برافروزد بعلل و امراض عديده مبتلا و سبب کثرت مشاغل بی پايان و اذيّت و صدمات از داخل و خارج. ولی چون در ايّام جنگ طرق و وسائط مخابره منقطع راحتی حاصل شد. با وجود خوف و خطر شديد عبدالبهاء از مشاغل راحت گرديد. لهذا جميع امراض و علل زائل شد اگر چنين نميشد تا بحال از شدّت امراض بکرّات و مرّات صعود نموده بود اين يکی از حکمتهای بالغه اين جنگ. و حال اگر دوباره باين مشقّات عظيمه و مشاغل بی پايان پردازد در اندک زمانی جميع آن عوارض عود کند. و البتّه ياران الهی را عبدالبهاء بهتر از اوراق است. البتّه توقّع مکاتبه فرداً فرداً ندارند بجان و وجدان مستمرّاً بدون انقطاع با ياران مخابره معنوی مينمايد و گفتگوی روحانی ميکند. آئينه چون صافی گردد اين نجومی که در بُعد ابعدند در آئينه حاضر و ظاهر و آشکار گردند يعنی هزاران هزاران هزاران فرسنگ بين مرآت و نجم حائل نشود و اين بفضل و عنايت جمال قدم است.
باری الحمد لله در شرق و غرب روائح مشک جان منتشر و در جنوب و شمال آهنگ يا بهاء الابهی مرتفع. بهار روحانيست و ربيع رحمانی، صحرا و دشت گلگشت است و براری و کهسار گلشن و گلزار. ابر رحمت گريان و چمن و دمن خندان، درختان ببرگ و شکوفه مزيّن و خرّم و بلبل زار در گلشن راز با جمال گل همدم و همراز و مرغان چمن بآهنگ ملأ اعلی در ترانه و آواز. نفحه الهی روح جديد ميدمد، صلای ربّانی بصر حديد ميبخشد، فيض معنوی قوّت شديد ميدهد، شمس حقيقت در غياب سحاب کائنات را بحرکت شوقی ميپرورد. با وجود اين فيوضات عظيمه و آن تجلّيات غيبيّه و اين ابتهاج بمکاتبه عبدالبهاء احتياج نماند. پس بجان و دل بکوشيد که علم خدمت برافرازيد و با اهل ملکوت ابهی دمساز شويد من در هر دم بساحت اقدس تضرّع و زاری نمايم و لابه و بيقراری کنم و هر يک از شماها را مدد نامتناهی طلبم فيض آسمانی خواهم، عزّت ابديّه جويم، نفحه رحمانيّه طلبم قوّت ملکوتيّه خواهم، تجلّيّات لاهوتيّه جويم. تا توفيق چه کند و تأييد چه نمايد. و عليکم البهاء الابهی. حيفا ١٤ صفر سنه ١٣٣٨ عع