هُو اللّه
ای دختر ملکوت، نامه شما رسيد ولی از عدم فرصت مختصر مرقوم ميگردد. جسد انسانی همين قسم که در بدايت بتدريج بوجود آمده است همينطور بايد بتدريج تحليل گردد.
اين مطابق نظم حقيقی و طبيعی و قانون الهی است. اگر چنانچه بعد از مردن سوختن بهتر بود داخل ايجاد نوعی انتظام میيافت که جسد بعد از فوت بخودی خود افروخته شعله زند و خاکستر گردد. ولی نظم طبيعی که بتقدير الهی تحقّق يافته اين است که بايد بعد از فوت اين جسد از حالی بحالی مختلف انتقال يابد. تا بحسب روابطی که در عالم وجود است با کائنات سائره منتظماً اختلاط و امتزاج يابد. و قطع مراتب نمايد تحليل کيمياوی يابد. و بعالم نبات انتقال کند. گل و رياحين شود. و اشجار بهشت برين گردد. نفحه مشکين يابد و لطافت رنگين جويد سوختن مانع از حصول اين حالات بکمال سرعت است. اجزاء چنان متلاشی گردد که تطوّر در اين مراتب مختل شود.
بقرين محترم نهايت محبّت از قبل من ابلاغ دار او را روز بروز ترقّيات معنويّه جويم. امّا محفلی که در آن مدينه تأسيس گرديده اميدم چنان است که آن انجمن روشن گردد و چون گلشن روائح طيّبه منتشر نمايد بمس ماری فن از قبل من تحيّت محترمانه برسان فی الحقيقه اين کنيز عزيز الهی بخدمت قيام دارد و مستحقّ الطاف الهی گشته. باحبّای سان ديگو خواستم نامه ئی بنگارم ولی از عدم فرصت بمناجاتی مختصر اکتفا نمودم.
ای ربّ الجنود مدينه سن ديگو جسم بيجان بود. حال نفحه ئی از روح حيات بآنسامان رسيد نفوسی چند از قبور عالم طبيعت که ممات ابدی است مبعوث شدند. و بنفثات روح القدس زنده گشتند و بعبوديّت درگاه قيام نمودند. ای خداوند مهربان اين مرغان بی پر و بال را دو بال ملکوتی بخش و قوّه معنويّه عطا فرما تا در اين فضای نامتناهی پرواز کنند و باوج ملکوت ابهی رسند. ای پروردگار اين نهالهای بیقوّت را قوّتی بخش تا هر يک درختی بارور در نهايت طراوت و لطافت جلوه نمايند بجنود معنوی نصرت و ظفر بخش تا سپاه جهل و ضلال را در هم شکنند و اعلام محبّت و هدی را در بين خلق بلند کنند. و مانند نسيم بهاری اشجار وجود انسانی را طراوت و لطافت بخشند. و بمثابه باران نيسانی چمن زار آن اقليم را سبز و خرّم کنند. توئی مقتدر و توانا و توئی بخشنده و مهربان. عبدالبهاء عباس