هو اللّه
ای شخص جليل، نامه شما ٢٤ نوفمبر ١٩٢٠ رسيد الحمد للّه نور حقيقت درخشيد و بصر و بصيرت هر دو روشن شد. خود و حرمت از نفوس مختارين گشتيد. اميدم چنانست که در ملکوت اللّه از مختارين ممتاز گرديد اين عنايتی است بی نهايت و تأييد و توفيق عظيم ربّ الجنود. که عاقبت بسر منزل حقيقت رسيدی. اين حقيقت سفينه نجاتست و نورانيّت آسمانی و حيات ابدی و تأييد روح القدس. شبها در سحرگاه مناجات مینمايم و از برای تو و حرمت موهبت الهی ميطلبم تا بروح القدس و نار محبّت اللّه تعميد گرديد.
طريق خدمت آنست که بموجب تعاليم حضرت بهاءاللّه روش و سلوک نمائيد و بوحدت عالم انسانی خدمت کنيد. و ناس را از تعصّبات دينيّه و تعصّبات جنسيّه و تعصّبات سياسيّه و تعصّبات وطنيّه نجات دهيد تا جميع در ظلّ خيمه يکرنگ وحدت عالم انسانی درآيند. امة اللّه المحترمه مسس هيلز بمعالجه روحانی مشغول باشد. و بکلّی از اينجهان فانی منقطع گردد و برکات آسمانی نازل شود. بايد بنهايت شوق و وله و سرور بهدايت نفوس پردازی و البتّه نفوسی معارض پيدا گردد و بملامت و شماتت پردازد. ابداً متأثّر نشويد بلکه بکمال استقامت مقاومت نمائيد. البتّه در انجيل جليل خواندهايد که حواريين حضرت مسيح چه قدر ملامت و شماتت و سبّ و لعن ديدند و چگونه فريسيان بر آنها هجوم نمودند. لکن عاقبت علم حواريين بلند شد و اعلام فريسيين سرنگون گشت. و عليک البهاء الابهی