فيرهوپ الاباما جناب مستر ديلی عليه بهاء اللّه
هُو اللّه
ای بنده صادق جمال ابهی، مکتوب آنجناب واصل و مضمون واضح گشت. از فضل حقّ اميد چنين است که بتأييد شديد موفّق گردی و لسان بمحامد و نعوت ربّ قديم بگشائی. آيات هدی ترتيل نمائی و رايات تقی برافرازی ولوله در آفاق اندازی. روح مجسّم گردی و نور مصوّر شوی، شمع ساطع گردی و نجم بازغ شوی. از مواهب جمال ابهی اميدوار باش زيرا خاک را تابناک نمايد و سنگ را گوهر خوش رنگ فرمايد، خزف را لؤلؤ لئلا کند و سنگ سياه را الماس گرانبها فرمايد.
در خصوص آيه ٢٦ از اصحاح تاسع دانيال سؤال نموده بوديد که هر چند آيه ٢٤ معنيش واضح شد امّا آيه ٢٦ هنوز حقيقتش مجهول.
ای يار مهربان، بدان که در آيه ٢٥ نيز هفت هفته و شصت و دو هفته بيان ميفرمايد و تفصليش اين است.
دو تاريخ بيان ميفرمايند يک تاريخ بدايتش صدور امر ارتاکزرس بتجديد بنای اورشليم. و نهايتش صعود حضرت مسيح و آن هفتاد هفته است. و تاريخ ثانی بدايتش از اتمام بنای اورشليم است تا صعود حضرت مسيح شصت و دو هفته است. زيرا تجديد بنای اورشليم هفت هفته امتداد يافته که عبارت از چهل و نه سال است و از تاريخ اتمام بنای بيت تا صعود مسيح شصت و دو هفته و در هفته شصت و سيّم که متّصل بآن است و در عقب آن مطابق صعود مسيح است اين هفت هفته مدّت بنای تجديد اورشليم است.
پس چون بدايت تاريخ را صدور امر ارتاکزرس نمائی هفتاد هفته ميشود و چون بدايت تاريخ را از اتمام و انتهای بنای اورشليم گيری شصت و دو هفته شود.
ای بنده الهی، بر مشقّات و بلايای تو مطّلعم اين را حکمتی است و بعد خود شما مطّلع خواهيد شد. حال بايد که نهايت صبر و تحمّل را مجری داريد. اين مشقّات و زحمات زائل گردد و وقت خوش پيش آيد. و اين بلايا و مصائب از قصور شما نيست ولی از حکمتهای بالغه است.
در خصوص اکتشافات روحيّه بيان نموده بوديد روح انسانی قوّه محيطه بر حقائق اشياء است. جميع آنچه مشاهده ميکنی از صنايع و بدايع و آثار و کشفيّات وقتی در حيّز غيب بوده و سرّ مکنون. روح انسانی کشف آن سرّ مکنون نموده و آنرا از حيّز غيب بعالم شهود آورده. مثلاً قوّه بخاريّه، فتوغراف، فتگراف، تلغراف، مسائل رياضيّه جميع اينها وقتی سرّ مکنون و رمز مصون بوده. روح انسانی کشف اين اسرار پنهان نموده و از غيب بشهود آورده پس معلوم شد روح انسانی قوّه محيطه است و تصرّف در حقايق اشياء دارد و کشف اسرار مکنون در حيّز ناسوت ميکند. امّا روح الهی کشف حقايق الهيّه و اسرار کونيّه در حيّز لاهوت مينمايد.
اميدوارم که موفّق بروح الهی گردی تا کاشف اسرار لاهوت شوی و واقف بر اسرار ناسوت.
و سؤال از آيه ٣٠ - در فصل ١٤ - از کتاب يوحنّا نموده بوديد که حضرت مسيح فرموده ”ديگر با شما بسيار صحبت نخواهم نمود. چه که مالک اين دنيا میآيد و هيچ چيز در من ندارد“ مالک دنيا جمال مبارک است و هيچ چيز در من ندارد معنيش اينست که بعد از من کلّ از من مستفيضند امّا او مستقل است و از من فيض نگيرد. يعنی مستغنی از فيض من است.
امّا سؤال از کشف ارواح بعد از خلع اجسام نموده بوديد البتّه آنعالم عالم کشف و شهود است زيرا حجاب از ميان بر خيزد و روح انسانی مشاهده نفوس مافوق و مادون و هم رتبه را مینمايد.
مثالش، انسان وقتی که در عالم رحم بود حجاب در بصر داشت. و جميع اشيا مستور. چون از عالم رحم تولّد شد باينجهان و اينعالم بالنسبه بعالم رحم عالم کشف و شهود است لهذا مشاهده جميع اشيا را ببصر ظاهر مينمايد. بهمچنين چون از اينعالم بعالم ديگر رحلت کرد. آنچه در اين عالم مستور بوده در آن عالم مکشوف گردد. در آنعالم بنظر بصيرت جميع اشياء را ادراک و مشاهده خواهد نمود. اقران و امثال و مافوق خود و مادون خويش را مشاهده خواهد کرد.
و امّا تساوی ارواح در عالم اعلی مقصود اينست که ارواح مؤمنين در وقت ظهور در عالم جسد متساويند و کلّ طيّب و طاهر امّا در اينعالم امتياز پيدا خواهند کرد بعضی مقام اعلی يابند و بعضی حد اوسط جويند و يا در بدايت مراتب اين تساوی در مبدء وجود است و اين امتياز بعد از صعود.
و در خصوص ساعير مرقوم نموده بوديد. ساعير محلّی است در جهت ناصره در جليل واقع.
امّا در خصوص بيان ايّوب که در آيه ٢٥ و ٢٧ در فصل ١٩ ميفرمايد ”امّا من دانستم که وليّ من زنده است و ديگری بر زمين قيام خواهد نمود“ وليّ در اينجا مراد خداست. و معنی ثانيش جانشين است. مراد آنکه ناصر و معين من حقّ است و يا بعد از من جانشين در مقام من قيام خواهد نمود و من بعد از خود جانشينی دارم. و چون از اينعالم صعود نمايم مشاهده جمال الهی را بدون چشم ظاهری کنم و همين آيه دليل است که از اين عالم بعالمی خواهد رفت که بصر جسدی ندارد يعنی جسمانی نيست روحانی محض است و در آنعالم ببصيرت روح مشاهده جمال اللّه نمايد.
و امّا اورشليم که به بيابان خواهد رفت در مکاشفات يوحنّا در اصحاح ثانی عشر مذکور و علامتی عظيم در آسمان ظاهر شد زنيکه آفتاب را در بردارد. و ماه زير پايهايش مراد از اين زن شريعة اللّه است که اورشليم آسمانيست زيرا باصطلاح کتب مقدّسه اورشليم آسمانی کنايه از شريعة اللّه است که در اينجا تعبير بزن شده است.
و دو کوکب شمس و قمر. يعنی دو سلطنت ترک و فرس در ظلّ شريعة اللّه هستند شمس علامة دولت فرس است. و قمر که هلال باشد علامت دولت ترک و دوازده اکليل دوازده امامند که مانند حواريين تأييد دين اللّه نمودند و ولد مولود جمال معبود است که از شريعة اللّه تولّد يافته.
بعد ميفرمايد که آن زن فرار به بريّه کرد يعنی شريعة اللّه که مسمّی باورشليم آسمانی است از فلسطين بصحرای حجاز انتقال نمود. و در آنجا هزار و دويست و شصت سال اقامت کرد يعنی تا يوم ظهور ولد موعود واين معلوم است که در کتاب مقدّس هر روز عبارت از يک سال است و عليک التّحيّة و الثّناء عکّا - ١٣ ربيع الثانی ١٣٢١ ه عع