هُو اللّه
ای ياران نورانی، جناب ميرزا الياس زائر خواهش تحرير نامه ئی فرمودند و مرا مهلت و فرصت ابداً نمانده که کلمه ئی بنگارم تا چه رسد بنامه مفصّل با وجود اين از قوّت محبّت و شدّت تعلّق من و تضرّع ايشان اين نامه تحرير ميگردد تا بدانيد که احبّای الهی همواره پيش نظرند و حاضر محضر فراغت از ياد مستحيل و ممتنع است در اين ايّام که نفحات مشکبار مشام آفاق را عنبربار نموده ندای اسم اعظم در جميع اقاليم بلند شده از عين تسنيم مينوشاند و سراج علّيين در قلوب میافروزد. احبّای خاور و باختر با يکديگر در نهايت وحدت و روحاً الفت مينمايند و قلباً مخابره ميکنند بايد چنان آهنگ خوشی بلند نمود تا اسرار قلوب دوست پرده درد و جلوه نمايد و يوماً فيوماً انوار ملکوت در شدّت اشراق بتابد و ظلمات عالم طبيعت در حيّز ناسوت غرق گردد. عالم ارضی جهان آسمانی شود و اقاليم ترابی بهشت برين گردد زيرا عالم طبيعت چنان غلبه که اقوام عالم وحوش درنده گرديده اين سبعيّت و درندگی جز بانتشار تعاليم الهی مبدّل بمحبّت و مهربانی نگردد. و عليکم البهاء الابهی
احبّای مازگان و قمصر فی الحقيقه از بدايت امر تا بحال مفتون و ممتحن گرديدند اذيّت و جفا کشيدند و جام بلا نوشيدند در سبيل الهی ظلم و ستم ديدند و شتم و ملامت شنيدند با وجود اين در نهايت تسليم و رضا بودند و دل بر بلا نهادند آهی نکشيدند و ناله ئی ننمودند بلکه بشکرانه پرداختند اينست صفت مقرّبين، اينست روش مخلصين. علی الخصوص حضرت شهيد مجيد يعنی فريد قربانگاه عشق و وحيد ميدان وفا آقا مانده علی آن نفس زکيّه آيت هدی بود و سراج روشن بين اهل الهدی در جميع موارد بنهايت متانت و ثبات جلوه نمود تا جان فدای جانان فرمود و الآن در جهان بی پايان غريق بحر انوار است و سرمست در عالم اسرار. آران الحمد لله اين ايّام شعله نيران است آتش عشق برافروخته و پرده بسوخته و طالبان در دبستان عشق رسم عاشقی آموخته و چون پروانه در شعله شمع جان باخته و کار خويش ساختهاند.
مدرسه وحدت بشر در کاشان مظهر الطاف جليل اکبر است اين نام جام الطاف است زيرا هادم بنيان بيگانگيست اميدم چنانست که اين دبستان بنيان اتّحاد و اتّفاق در جهان بنهد و اين دائره روز بروز اتّساع يابد تا آنچه صريح تعاليم الهی است و نصّ قاطع اسم اعظم که همه باريکداريد و برگ يکشاخسار تحقّق يابد. و عليکم البهاء الابهی عبدالبهاء عباس