هُوالأبهی-ای دوستان الهی و مشتعلان بنار محبّت رحمانی…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

هُوالأبهی

ای دوستان الهی و مشتعلان بنار محبّت رحمانی در اين خاکدان ترابی آشيانه نمودن صفت خراطين ارض است و سمت طيور خاک پست. مرغان چمنستان الهی جز در گلبن الهی لانه نخواهند. و پرندگان بوستان تقديس جز در حدائق باقی توحيد بر سدره تجريد مسکن نجويند. بازان اوج عظمت بغير از هوای سمای عزّت محل طيران و ميدان جولان نخواهند اين خاکدان فانی چون سراب باديه حيرانی ظلّی است زائل و اين عالم ترابی در نظر اوليای الهی از ذرّه متلاشی پست و حقير تر است. چون از شئون اين عالم و محو و فنايش و کدورت و صفايش و کثافت و جفايش و سراب بقيعش و سمّ نقيعش کما هو حقّه واقف و مطلع گشتند از جهان و جهانيان بيزار شدند و از هر چه جز حقّ است در کنار گشتند دل بجهان باقی بستند و از اين شئون کونی و ظلمات امکانی رستند. پری از صفات تقديس گشودند و در اين فضای وسيع پرواز نمودند تا باوج اعلی و ملکوت ابهی و مقعد صدق عند مليک مقتدر عروج نمودند و بشرف لقای جمال اعلی و نعمت لاتفنی و موهبت عظمی مشرف گشتند.

پس ای مخموران صهبای الهی و سرمستان جام جذب و موهبت رحمانی از جميع شئون و فنون و ظهور و کمون و مقتضيات جنون چشم پوشيد و از راحت و نعمت و عزّت و ثروت و بزرگواری اين جهان فانی بگذريد و همّت را باقتباس انوار رحمانی و استفاضه مواهب ملکوت صمدانی بگماريد و اگر بلايای عظيمه و رزايای شديده رخ دهد و جميع من فی الوجود بر اذيّت و جفای بر شما قيام نمايند محزون مشويد مغموم نگرديد و جزع و فزع منمائيد بشارت عظيمه از فم مطهّر در الواح الهيه وارد و مژده جان بخش در کتب صمدانيه نازل و مضمون آن کلام مبارک اينست که بلايائی که بر احبّای الهی وارد و صدمات و اذيّات و مصيباتی که بر عاشقان جمال رحمانی نازل ميشود حکمتش اين است که چون اين نفوس مقدسه بمنزله فروع و اوراق سدره مبارکه الهيه هستند لهذا آنچه بر اصل شجره مبارکه الهيه وارد البته بر فروع و اوراق آن نيز نازل ميشود.

حال چون اعظم بلايا و محن و آلام و اشدّ متاعب سجن و سلاسل و اغلال را حق بنفسه در سبيل جمالش حمل فرمود و بکمال سرور و حبور و تمام روح و ريحان ايّام مبارک را در سجن و زندان بگذراند شما نيز ای احبّای الهی هر يک بقدر لياقت و استعداد خويش از اين موهبت عظمی بهره بايد ببريد. و از اين رحمت کبری نصيبی بايد بگيريد.

چون بحقيقت ملاحظه فرمائيد چه فضلی اعظم از اين فضل و چه احسانی اکبر از اين احسان که در اين سبيل رحمن در بلايا شريک جمال قدم باشيد و سهيم نيّر اعظم گرديد بشری للمخلصين. و اگر از عوالم الهيه و جهان معنوی الهی که بعد از عروج اين ارواح بملکوت ابهی و جبروت اعلی مقدر شده بوئی بمشام جهانيان رسد البتّه هريک در قربانگاه در سبيل محبّت اللّه بکمال شوق و اشتياق بشتابد و اگر نفحات معطّره آن جهان الهی مشام روحانيان را معنبر نمی نمود و قلوب مبارکشان را انوار ساطعه از افق ابهی منور نميکرد هرگز اين بلايای شديده و مصائب کليه را تحمّل نميفرمودند.

پس بدانيد که نسائم جان بخش جهان الهی است که مشام اوليای الهی را معطّر نموده و ارواح مقدسشان را مبشّر کرده که باين حلاوت شدائد اذيت و نقمت اهل عالم را تحمّل مينمايند و اگر مواهب آن عوالم الهيه و اسرار آن ملکوت باقيه در اين عالم فانی و جهان ترابی مشهود و واضح نيست جای عجب نه و وسيله شک و شبهه نيست زيرا اين واضح و مشهود بلکه بديهی است که هر استعداد و لياقتی و قوی و کمالی که هر شئی در رتبه از مراتب تحصيل و اکتساب مينمايد در رتبه ما فوق آن رتبه چون مبعوث شود ظاهر گردد مواهب مکتسبه در رتبه اوّل که ما دون اين رتبه است در رتبه مافوق ظاهر و آشکار شود و بعبارة اخری کمالات مکتسبه در عالم مادون ظهورش در عالم فوق است زيرا آن عالم مادون استعداد وسعة ظهور آن مواهب را ندارد مثلاً استعداد و مواهبی را که جماد در عالم جماد تحصيل مينمايد در عالم جماد مشهود نگردد بلکه چون از عالم جماد بعالم نبات انتقال نمايد آن موهبت موهوبه رخ بگشايد

و چون نبات استعداد حصول جسم حساسی را در عالم نبات تحصيل نمايد حين انتقال بعالم حيوان اين کمال ظاهر شود و چون انسان در عالم رحم قوّه باصره و قوّه سامعه و قوّه شامّه و قوای سائره و احساسات بشريه و کمالات انسانيه را اکتساب نمايد. در عالم رحم سعة و گنجايش ظهور اين مواهب موجود نه بلکه غير ممکن و محال است که بصر عيان شود و سمع نمايان گردد.

لکن چون از تنگنای رحم مادر باين عالم وسيع منور انتقال نمايد آن چشمش روشن و بينا گردد وگوشش شنوا شود و لسانش گويا گردد و کمالاتش واضح و عيان گردد و يقين داند بلکه مشهود بيند که اين مواهب را جميعاً در عالم ظلمانی رحم اکتساب و تحصيل نموده بود و لکن آن عالم سعة و گنجايش ظهور اين اسرار را نداشت بلکه خود مولود نيز بتمامه از اين مواهب بيخبر بود و اگر چنانچه جبريل بر او نازل ميشد و خبر ميداد که چنين فضل و عنايتی بتو در اين محل تنگ و تاريک احسان شده قبول نمی نمود بلکه تکذيب ميکرد حال بهمچنين فضل و مواهبی و الطاف و رغائبی که بنفوس مقدسه در اين عالم عنايت شده و کمالاتی که تحصيل نموده اند اين عالم سعة ظهور آنرا ندارد بلکه چون بعوالم سائره الهيه انتقال نمايند آن موهبت کبری رخ بگشايد و آن رحمت عظمی جمال بنمايد و همچنين جنينی که از اين مواهب محروم بود محروميتش بعد از انتقال ظاهر و عيان گردد. مثل اينکه محروميت و نقائص نفوس محتجبه نيز بعد از فوت از اين عالم معلوم و مشهود گردد. عبده عبّاس


منابع