هُواللّه-ای دوستان راستان صبح است و دلبر امراللّه در…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

هُواللّه

ای دوستان راستان صبح است و دلبر امراللّه در نهايت صباحت و ملاحت جلوه بآفاق نموده و بنور اشراق رواق اطباق را روشن کرده. و مانند مه تابان ايوان کيوان را زينت بخشيده بشر و شجر و مدر و حجر را بحرکت آورده نداء يابهاءالابهاست که از ملاء اعلی بلند است و ترانه سبوح قدّوس ربّ الملائکه و الرّوح است که گوشزد هر هوشمند.

”ولوله در شهر نيست جز شکن زلف يار فتنه در آفاق نيست جز خم ابروی دوست “

عالم امکان در جوشش است و امير لامکان در بذل و بخشش نفحات قدس در مرور است و افواج عون و عنايت ربّ غفور در صدور و عبور نسيم رخيم جنّت ابهاست که شرق و غرب را معطّر نموده و نور مبين افق اعلی است که خاور و باختر را منوّر کرده جنّت ابهی در قطب امکان خيمه و خرگاه زده و بهار روحانی اقاليم ربّانی را سبز و خرّم نموده آيات توحيد است که در مجامع رحمانيان در ترتيل است و محامد و نعوت رب جليل است که بالحان بديع ترنيم اهل تجريد است. صيت امر اللّه است که ولوله در آفاق افکنده و آوازه امر جمال مبارک است که جهانگير گشته و لرزه بارکان امکان انداخته. آهنگ ملکوت ابهی بگوش مشتاقان متواصل است و بانگ طيور حدائق ملاء اعلی بآذان روحانيان متتابع متواصل. ولی افسوس که غافلان در خمودت بی پايان و جمودت عالم امکان حجر و مدر متاثر و آنان در خواب غفلت و فتور مدهوش و محروم و محجوب و منزجر با ديده کور اين اشراق النّور فرياد برآرند و با گوش کر اين نغمات طيور الملکوت نعره زنند البتّه مزکوم از مسک مشموم محروم است و عليل از مائده ربّ جليل ممنوع.

باری ای ياران بانجذابی روحانی و سنوحاتی رحمانی و قوّتی ملکوتی و نفسی مسيحائی و يد بيضائی کليمی و شعله و خلتی خليلی و صفوتی آدمی و سفينه نوحی و نورانيّتی محمّدی و روحانيتی علوی و موهبتی ابهائی و رحمتی ربّانی و نيتی سبحانی و نطقی الهی قيام بر نشر نفحات الهی و سطوع انوار ربّانی و اعلاء کلمه جمال رحمانی و رفع اعلام موهبت صمدانی نمائيد تا آنکه بفيوضات آسمانی عالم امکانی را نورانی نمائيد و بموجب تعاليم الهيه ترتيب و تنظيم عالم وجدانی نمائيد.

ای ياران دزدان در کمينند و خائنان گوشه نشين هيکل امراللّه را از تير و تيغ نادانان محافظه کنيد و سراج کلمة اللّه را از ارياح بغضا حمايت و صيانت فرمائيد. امروز از جهتی روح حيات در سريانست و از جهتی ديگر ارياح کريهه نقض پيمان در هيجان اين روح مصور است و آن موت مجسم اين نور تابانست و آن ظلمت بی پايان. اين عذب فراتست و آن ملح اجاج اين حيات ابدی است و آن ممات سرمدی.

پس بکمال اطمينان و استقامت و ثبوت و رسوخ حصن امراللّه را از هجوم مارقين محفوظ و مصون داريد اليوم آنچه اعظم امور است محبت و الفت و اتحاد و اتفاق و انقطاع و آزادگی و تقديس و پاکی و جانفشانی و شادمانی احبای الهی است اگر الفت کامله و محبت خالصه حاصل نگردد جميع اين زحمات و مشقات هدر رود و عاقبت کل قرين خسران مبين گردند مقصد از جلوه حق و طلوع آفتاب حقيقت غلبه نور محبت اللّه است تا ظلمات شقاق و نفاق محو از آفاق گردد و وحدت روحانيه جلوه نمايد جميع احباب حکم نفس واحد دارند و جميع اسماء و صفات عبارت از شخص واحد چون اين موهبت ميسر گردد عالم ظلمانی جهان نورانی گردد و کشور ناسوتی مرات جلوه لاهوتی شود. اميدوارم که بفضل بی پايان و بخشش حضرت يزدان موفق و مؤيّد گردند.

ای ياران الهی ابر کثيفی که اليوم حايل و مانع درخشندگی شمس حقيقت است غمام نفس و هوی است و سحاب کبر و غرور بلها آنچه سبب بزرگواری عالم انسانی است خضوع و خشوع است و محويت و فنا زيرا تذلّل و انکسار تاج وهّاج عبدالبهاست و محويت و فنا و نيستی بی منتها اکليل جليل اين بنده آستان حضرت کبريا ما بايد بکلّی از وصف وجود فانی گرديم بلکه نيست و مفقود شويم تا سزاوار الطاف و عنايت خداوند بيچون گرديم هر يک غبار رهگذر جميع احبّا شويم و خادم حق و هادم بنيان نفس و هوی زيرا زينت ايوان الهی باين دو بيت ربّانيست .

نار عشقی برفروز و جمله هستيها بسوز پس قدم بردار و اندر کوی عشاقان گذار تا نگردی فانی از وصف وجود ای مرد راه کی چشی خمر بقا از لعل نوشين نگار

ای احبای الهی معنی يوم يغنی اللّه کلّاً من سعته اين نيست که متبادر باذهان است مقصد اين است که آن کنز بی پايان پنهان ظاهر و عيان ميگردد کل از آن ثروت طافحه بهره مند و مستغنی ميشوند نه اين است که هيچيک از احباب محتاج ديگری نه البته اطفال شير خوار فقير ثدی و پستانند و کودکان محتاج مربيّان و جوانان مستفيض از هوشمندان و هوشمندان مستحق ارشاد و هدايت مقربان البته بايد صغير تمکين از کبير نمايد و مبتدی پيروی منتهی فرمايد و همچنين مقربان درگاه کبريا بايد هيکل وجود را بموهبت ملکوت ابهی بيارايند تا انوار تقديس بر جميع آفاق بتابد

ای ياران الهی استقامت و مقاومت و پرده دری و کشف غطا آن چه بايد و شايد عبدالبهاء مينمايد. ملاحظه ميفرمائيد که فرداً وحيداً بعون و عنايت جمال ابهی مقاومت با من علی الارض مينمايد هر چند هزار تير جفا از هر بيوفائی پرّانست و اين سينه هدف آن سهام و سنان جيوش امم و جنود ملل در نهايت هجوم و بد خواهان حضرت احديت در نهايت اذيت. با وجود اين اين عبد مهين بتاييد نور مبين در مقابل روی زمين در غايت متانت و تمکين قائم و ثابت و نابت. ديگر احبا بايد ملاحظه حکمت نمايند آنها نيز پرده دری نکنند در هر صورت اگر پرده رقيقی بر کار باشد بهتر است زيرا سبب مخالطه و معاشرت و مؤانست و مکالمه است بکلی اگر حجاب برداشته شود فصل واقع گردد و چون فصل واقع شد نشر نفحات فتور يابد زيرا کسی نزديک نيايد تا کلمه حق استماع کند و از اين گذشته حکومت نيز در مشقت و مشکلات افتد

اعليحضرت شهرياری فی الحقيقه رعيّت پرور فرياد رس است و ترقّی خواه و داد گستر و جناب صدارت پناهی در نهايت خير خواهی و رؤف و مهربان بر جميع اهالی ولی عوام همج رعاعند و هوام اسير هر خداع اتباع هر ناعقند و مغلوب هر ريح عابق فزع عمومی کنند و فتنه جوئی در هر بر و بومی حکومت با وجود کمال عدالت عاجز از حمايت گردد مثلا واضحاً بامضای بهائيان تلغراف بحکومت نمودن يا بپاريس و امريک راساً تلغرافياً مخابره کردن موافق حکمت نه

ای احبّای الهی تا توانيد از عقل و حکمت تجاوز ننمائيد. زيرا حکمت ميزان امر اللّه است يعنی در محلی که تشهير لزوم قطعی نباشد البته قدری ملاحظه بهتر است قدری تفکر فرمائيد که چگونه سطوت امراللّه آفاق را حيران نمود و شمس حقيقت از افق بلا اشراق فرمود با وجود اين همه سفک دماء مطهّر و بلايای متتابعه و تعرضات مترادفه در ازمنه سالفه شمع رحمانی روشنتر شد و پرتو شمس حقيقت شديد تر گرديد. آهنگ نهنگ الهی را خروش بيشتر شد و دريای عطای ربّانی را موج و جوش عظيمتر گشت و عنقريب ملاحظه خواهيد نمود که فوج فوج مانند موج بساحل نجات توجّه نمايند. ای احبای الهی هر دم بدعای بقای اعليحضرت تاجداری زبان بگشائيد و بخدمتش بشتابيد و در تبعيت خلوص نيّت و صداقت و اطاعت و انقياد ظاهر فرمائيد و عليکم التحية و الثّناء. ع ع


منابع