ای منتسبان حضرت زائر.1 جناب خان کوه و بيابان پيمود و از صحرا و دريا مرور نمود تا اينکه باين حدود و ثغور رسيد ايّامی چند مونس اين آواره بود و معاشر اين افتاده فی الحقيقه دلی طيّب و طاهر از آب و گِل دارد و جانی منجذب جانان از الطاف بی پايان حضرت رحمن اميدم چنان است که با نهايت روح و ريحان و روحی مستبشر ببشارات حضرت يزدان و نفسی در نهايت اطمينان رجوع بآن سامان نمايد لهذا بذکر آن ياران و اماء رحمن پرداختم تا بدانند که او ياد ايشان نمود و ذکر شان در اين بساط فرمود و از برای هر يک نامه مخصوص خواست ولی افسوس که من فرصت ندارم و از کثرت مشاغل و غوائل از عهده بر نيايم. ولی اين نامه بعموم مينگارم که فی الحقيقه بهتر از نامه های مختصر است.
زيرا مفصل است و بيان احساسات جان و وجدان ای دوستان حقيقی الحمد للّه آن خاندان مانند چمن از رشحات سحاب هدايت کبری در طراوت و لطافت بی منتهی و شمس حقيقت پرتوی بر آن خانواده انداخت تا بنور هدايت کبری نورانيت تامّه يافت و از روحانيت ملکوت ابهی بهره و نصيب برد. اين موهبت تاجی است که گوهر درخشندهاش در جهان ابدی روشن و تابان و جميع آن دودمان در قرون و اعصار آتيه سرفرازند و باين موهبت کبری ممتاز در يوم ظهور و قرن مجلّی طور هر نفسی از کأس طهور قطره ئی نوشيد پرتوی يافت آن قطره دريا شد و آن سراج در ممرّ اعصار آفتاب گرديد
ملاحظه نمائيد که در قرون اولی هر نفسی که بآستان الهی انتساب يافت بعد در عالم وجود و حيّز شهود چه جلوه و ظهوری نمود حال هزاران درجه افزونست. زيرا عصر عصر حضرت بيچون است و قرن قرن حيّ قيّوم لهذا اين عصر و قرن در جميع مراتب تفوّق و امتياز بر سائر قرون دارد و در نزد اهل دانش و فضلای اين عصر از مورخين و غيره محقق و مسلم است که مآثر اين قرن از مفاخر پنجاه قرن افزون است. و اين قرن حکم آفتاب دارد. و قرون سائره حکم نجوم. اين عصر نظير بحر است و سائر اعصار بمثابه نهر
مثلاً اگر آثار و اکتشافات و معارف و صنايع و بدايع و فنون و علوم پنجاه قرن را با اين قرن نورانی مقايسه کنی البته فضائل اين قرن رحمانی بر مآثر جميع قرون ماضيه افزونست مثلاً اگر تآليف و کتب قرون اولی بتمامها و قرون وسطی بأسرها و قرون اخيره باجمعها جمع گردد يقين است که تآليف و صحائف اين قرن عظيم افزون است.
و همچنين صنايع و بدايع و اکتشافات فنيّه و مشروعات مفيده و مدنيّت کامله و اتّساع افکار و ازدياد فهم و ادراک و ظهور اسرار کائنات و بروز حقائق ممکنات اين قضيّه مسلّم عمومست و کل اقرار و اعتراف مينمايند. ولی از سبب حصول اين علويّت و ظهور اين فضائل و موجد اين ترقی و فلاح و نجاح غافلند. افسوس که بر خوان نعمت حاضرند و از خوان سالار غافل بحرکت فوق العاده ناظرند ولی از محرّک ذاهل. و در اين روضه غنّا و حديقه غلبآء در نهايت شوق و شعف و انبساط. ولی از باغبان بی خبر. باری تضرّع بدرگاه کبريا نمائيد که اين خفتگان را بيدار کند و اين غافلان را هوشيار نمايد و اين اطفال را بدرجه رشد و بلوغ رساند تا بدانند که بعنايت چه پدری مهربان اين ثدی رحمت را رضيعند و اين مهد الطاف را طفل عزيز تا انتباه رفع اشتباه کند و بيداری هوشياری بخشد و بشکرانه حضرت باری پردازند
باری آن ياران و امآء رحمن بايد ستايش خداوند آفرينش نمايند که الحمدللّه در ظل ظليلند و مشمول عين عنايت ربّ جليل در بحر رحمت غريقند و توفيق نعم الرّفيق بندگان جمال مبارکند و کنيزان اسم اعظم و منسوبان عتبه مقدّسه و عليکم و عليکنّ البهاء الابهی. ع ع