هُواللّه-لک الحمد يا الهی. بما فتحت ابواب ملکوت العظمة…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

هُواللّه

لک الحمد يا الهی. 1 بما فتحت ابواب ملکوت العظمة و الجلال علی وجوه احبّائک و ظلّلت عليهم بشجرة رحمانيّتک و ادرکتهم بنسمات القبول من رياض فردانيّتک و انزلت من سمآء الجود مآء طهورا و طهّرت به قلوب احبّتک و احييت بنفثات روح القدس ارواح الّذين قاموا علی خدمتک و ايّدتهم بملآئکة قدسک و جنودلم يروها من الملاء الاعلی تأييداً من عندک و توفيقاً من لدنک حتّی يقوموا علی اعلآء کلمتک و نشر نفحاتک و ترتيل آياتک و ترويج کلماتک و بثّ تعاليمک و تعميم فيضک و تثبيت ميثاقک و رفع خيام توحيدک الضاربّة الاطناب علی الملل و النّحل فی قطب الافاق المجلّلة بفيض الاشراق ربّ انّا عجزآء ايّدنا بقدرتک و اسرآء اظهرنا علی الکلّ بقوّتک فمن يا الهی للا سير ظهير الّا انت و من للمستجير مجير الّا انت و من للضّعيف نصير الّا انت

ربّ ربّ انبت الا باهر فی هذه الاجنحة المنکسرة و انعم باالقوادم للطّيور المتذللّة حتّی تطير الی اوج الفلاح و ترفرف فی فضآء النّجاح و تبسط الجناح فی علوّ ملکوتک الابهی و سموّ العظمة الملاء الاعلی و تقرّا عينهم بمشاهدة الانوار و تتلذّذ آذانهم باستماع الاسرار و ينتشروا فی مشارق الارض و مغاربها و ينطقوا بالثّنآء عليک فی مجامع الوفاق و يبشروا بظهور ملکوتک فی قطب الآفاق مندفعة دموعهم من الآماق منجذبة قلوبهم الی الاشراق و يبتهلوا اليک و يتضرّعوا بين يديک و ينشرح صدورهم بآيات توحيدک و تقرّ اعينهم بمشاهدة اعلام نصرتک بين بريّتک اللّهمّ اجعل سرورهم ببشارة ظهورک و حبورهم بتشعشع نورک و سکونهم بشمول عنايتک و شفائهم ببديع ذکرک و حياتهم بنفثات روح قدسک و سلوة قلوبهم بشمول الطافک و منيتهم انتشار امرک و بغيتهم اعلاء کلمتک انّک انت المؤيّد المقتدر الحيّ العزيز المعطی الجميل و انّک لعلی کلّ شئی قدير.

ياران مهربان عبدالبهآء. مدتی بود که در تحرير و تقرير تأخير شد زيرا اين بنده آستان کبريا عبدالبهآء چهار سال متمادياً در خاور و باختر سفر مينمود و ندا بظهور ربّ الجنود مينمود تا غرب منوّر گردد و شرق معطّر شود لهذا در جميع مجامع و صوامع نعره يا بهآء الابهی باوج ملاء اعلی متواصل شد و فرياد يا علی الاعلی ببارگاه حضرت کبريا متتابع گشت ملّتی نماند که در معابد موجوده تبليغ امر مليک وجود نشد و فرقه نماند که در محفل ترتيل آيات ربّ ودود نگرديد در کنائس مسيحيان نفخ روح شد و در معابد يهود بشارت ظهور ربّ الجنود منتشر گشت در دارالفنونهای اروپ و امريک نظير اکسفرد و انگليز و دارالفنون کاليفورنيا که اوّل مدارس عالم است خطاب بليغ گشت و بيان فصيح شد منجمله در دارالفنون سانفرانسيسکو در مقابل صد و هشتاد و پنج پروفسر و هزار و هشتصد تلامذه بيان بليغ گرديد.

در مجامع سياسوفيها و روحيّون و اسپرانتو حتی در مجمع زنادقه امريکا خطابهای بديع مجری گشت و در جميع اين مواقع و محافل و کنائس و معابد بفضل و عنايت جمال مبارک نفسی مقتدر بر کلمه اعتراض و احتراز نشد کل اصغای تعاليم و براهين مينمودند و جميع در وقت خروج اظهار تشکر ميکردند و اين بعون و عنايت جمال مبارک بود که در جميع مواقع تأييدات ملکوت ابهی موج ميزد و صريخ عبدالبهآء باوج ميرسيد و البتّه در جرائد امريک و اروپ که اثر کلک ملل سائره است قرائت نموده‌ايد الحق ما شهد به عموم الازکيآء اين مندرجات جرائد اثر خامه. ملّت روح و ملّت کليم و فلاسفه و پروفسر و ارباب اقلام و ادبای غرب است. مثلاً جريده دارالفنون اعظم کاليفورنيا و جريدۀ اکسفرد دارالفنون شهير انگلترا و روزنامه کريستچن کامانولث و جريده سانتچری و هرالد و استاندارد و جرائد غربی نيويورک جميع اين اوراق بقلم فلاسفه و پروفسر و ادبای باختر تحرير يافته و اين نيست مگر از فضل و موهبت جمال مبارک که اراده مطلقه بنشر امراللّه در جميع اقطار تعلّق يافته و تأييد عبد آستان نمود. باری عبدالبهآء هر چند خود را قطره داند ولکن محيط اعظم ممدّ آن و بمثابه ذرّه شمرد ولکن خورشيد انور مؤيّد آن. اين همه آوازها از شه بود يعنی بتأييد او.

باری البتّه جسد عنصری و قوای بشری تحمّل اين مشقت مستمری ننمايد. و اگر بدرقه عنايت نبود استخوان اين ناتوان البتّه ميگداخت. ولی عون و صون حضرت مقصود نصير و ظهير عبدالبهآی عليل و ضعيف بود لهذا از شدّت تعب و شکستگی در اعصاب خستگی حاصل شد و از هجوم علل در جسم فتور حاصل گشت. و لکن الحمدللّه روح چنان قوّتی يافت که اين ضعف عظيم و فتور شديد باندک مدتی بکلی زائل گشت. لهذا دوباره عنقريب عبدالبهآء بتحرير و تقرير خواهد پرداخت و مقصود ديگر نيز در اين سکون و سکوت بود. که احبّای الهی روش عبدالبهآء گيرند و چنان آهنگی بلند کنند و ثبوت و استقامتی نمايند که از بقا و فنای عبدالبها فتوری در نشر نفحات اللّه حاصل نگردد بلکه کلّ مانند دريا بجوش آيند و بمثابه طيور ملاء اعلی بخروش. تا نفوسی که منتظر فوت و موت اين بنده آستان الهی هستند خائب و خاسر شوند و بدانند که علوّ امر مبارک و سموّ کلمة اللّه منوط و مشروط ببقای عبدالبها نه.

سبحان اللّه چقدر عجيب است وقتی که حضرت اعلی روحی له الفدا شهيد شدند اعدا گفتند که اين امر بکلّی از ميان رفت بعد ملاحظه کردند که بالعکس از شهادت حضرت اعلی اعلآء کلمة اللّه شد. بعد منتظر صعود جمال مُبارک شدند که بعد از صعود جمال مبارک شجره مبارکه از ريشه بر افتد الحمدللّه که بعون و عنايت جمال مبارک خائب و خاسر شدند. حال مدّعيان و ناقضان منتظر فوت و موت عبدالبهآء هستند که يا گرفتار دار گردد و يا در قعر دريا مقرّ جويد و يا بدورترين ديار و قلاع سرگون شود و يابسبب علل و امراض ترک اين آواز و راز نمايد تا آنانرا جولانگاهی پيش آيد هيهات هيهات امراللّه بقوّت ملکوت ابهی از جميع اين مخاطرات محفوظ و مصون خواهد ماند خواه عبدالبهآء موجود و خواه مفقود.

آيا از صعود آن دو آفتاب درخشنده فتوری در امراللّه ظاهر شد تا از فنای اين بنده دو درگاه وهنی در امراللّه حاصل گردد. هيهات هيهات فسوف ترونهم فی خسران مبين چنانکه بعد از صعود در بدايت بحبوحه نقض و طغيان خبر داده شد که فسوف تری النّاقضين فی خسران مبين. حال ملاحظه مينمائيد که بمطابق خبر تحقق يافت. پس مطمئن باشيد که اين اوهام حاضره نيز مثل تصورات ماضيه است و همچنين بعضی ميگويند که عبدالبهآء مشرف بر وداع است و قوای او رو بانحطاط و ناتوانی. لهذا عنقريب اين عوارض سبب خاتمه زندگانی گردد. نه چنان است. الحمد للّه بعنايت جمال مبارک هر چند جسم در بلايای سبيل مبارک بگمان ناقضان و ناقصان ناتوان آيد ولی قوای حقيقی در نهايت جوانی و توانائی. و الحمدللّه حال بفضل و موهبت جمال مبارک قوّه جسمانی نيز حاصل و سنوحات رحمانی شامل و بشارات ربّانی واضح و فرح روحانی لائح. اميد چنان است که من بعد در تحرير و تقرير تلافی مافات گردد

ای ياران با وفای جمال مبارک از الطاف بديعه آن دلبر اميد يکتا چنان است که جوش و خروشی جديد در ياران الهی پديد شود. تا از آهنگ ملکوت ابهی که غيب امکان را باهتزاز آورده سرور و وجدی عظيم يابند و کل بر اعلاء کلمة اللّه قيام کنند تا نفحات اللّه خاور و باختر را جنّت ابهی نمايد و ابر موهبت روی زمين را گلشن برين کند و نسيم عنايت دشت و صحرا را معطّر و معنبر فرمايد و اين به تبليغ امراللّه و توضيح برهان اللّه و اقامه دلائل و حجج الهی و هدايت من علی الارض است ملاحظه کنيد که حواريين حضرت مسيح معدودی قليل بودند ولی چون از فيوضات حضرت مسيح مملوّ گشتند و وصايا و نصايح حضرت مسيح چون روح در عروق و شريان سريان يافت بقسمی که جز حبّ و ذکر حضرت مسيح در وجود نماند و قيام به تبليغ کردند. واضح است چه اثر و ثمری عظيم حاصل شد. حال ما نيز بايد چنين بنمائيم.

ای احبّای الهی اليوم هر نفس مبلّغی مؤيّد است و مبلّغين صف اوّل مقرّب درگاه کبريا و مستمدّ از ملکوت ابهی. لهذا بايد احبای الهی نهايت محبّت و احترام و رعايت را در حق مبلّغين مجری دارند و در هر جا وارد گردند سرور و حبور حاصل يابد. امّا اوصاف مبلّغين در الواح الهی نازل مطابق آن اوصاف عمل فرمايند واللّه الّذی لااله الّاهو. اگر پشّه ضعيفی اليوم بصفات مبلغّين متصف گردد و ندا بملکوت الهی نمايد نسر طائر آسمانی شود و ذباب فانی عقاب اوج رحمانی گردد. قطره موج دريا زند و ذرّه روشنائی آفتاب دهد. از جميع اطراف فرياد اين المبلغين بلند است و از ملکوت ابهی ندای اين المنجذبين اين المنقطعين اين الطّيّبين الطّاهرين بگوش هوش ميرسد. زيرا استعداد عجيبی در آفاق ظاهر شده است تا اين ندا استماع کنند.

ای ياران الهی همّتی نمائيد تا اين شمع شاهد هر انجمن گردد و اين آهنگ الهی سبب شادمانی هر انسانی شود و عليکم البهآء الابهی اللّهمّ يا من ماج بحور الطافه و هاج نسيم عنايته علی کل قائم علی اعلاء کلمته و کل سارع الی مشهد الفدآء بقلب طافح بالحبّ و الولآء و نطق بالثّناء بين الوری علی جماله الابهی. ربّ ايّد کلّ من دلع لسانه بالبيان فی نشر نفحاتک و انحدرت منه شقائق البرهان ايضاحاً لحجّتک و تلاطم کالطمطام الجهنام القمقام بذکرک و تغرّد هدير الورقآء فی رياض معرفتک و زئر زئير الضرغام فی ايکة موهبتک ربّ جرّعهم کاساً طافحة من الهدی ورنّحهم بسلاف الصّهبآء و انطقهم بابدع البرهان و الهمهم بالحجج و البيان و علمهم جواهر التّبيان انّک انت الکريم انّک انت المؤيّد القوّی العزيز القدير لااله الّا انت ربّ اللّطيف الرّحيم در بهار آينده هر کس مستطيع باشد يعنی مصارف تامّ کامل حضور و رجوع داشته باشد که بروح و ريحان بيايد اگر استيذان تشرّف بآستان مقدس کند اذن داده ميشود حال حکمت منع از حضور. معلوم شد که در اين ايّام انقلاب چه قدر مشقات حاصل ميشد فاعتبروا يا اولی الالباب پس واضح شد که آنچه مرقوم ميگردد مبنی بر حکمت بالغه است. عبدالبهآء عبّاس



  1. شرق و غرب عموم احبّای الهی علیهم بهاء اللّه الا بهی
منابع