هو الأبهی الأبهی - ای اهل قريه مبارکه، وادی حجاز و…

عبدالبهآء
اصلی فارسی

هو الأبهی الأبهی

ای اهل قريه مبارکه، وادی حجاز و يثرب و صحرای بطحاء که جولانگاه قبائل قحطان و بنی يعرب بود در قرآن عظيم و کتاب کريم وادی بی آب و گياه تعبير فرموده چنانچه از لسان ابراهيم عليه السّلام ميفرمايد

ربّ انّی اسکنت من ذرّيّتی بواد غير ذی زرع علی الخصوص مکّه که کاخش سنگلاخ بود و قصورش صخور خاکش منبت خاشاک بود، درخت سبز و خرّمش حنظل تلخناک. گل و رياحينش خار مغيلان بود و ياس و نسرينش خاشاک بيابان. با وجود اين بطلوع شمس جمال محمّدی از آن خطّه و اقليم عربی مشرق منير شد و افق مبين گشت. قطعه زمين بود بهشت برين گشت، فخر گلزار و چمن شد و غبطه لاله زار پر سرو و سمن. خاکش عطرناک شد و خارش گل و ريحان. جنّت رضوان قبله آفاق شد. کعبه اهل اشراق مطاف عالميان گشت و مقصد آدميان. لکن در زمان خود آن روح پاک آن خاک عنبرين در اعين و انظار غافلين حقير بلکه پسترين قطعه روی زمين می‌نمود. حال ملاحظه نمائيد که از اقصی بلاد عالم محض طواف آن بيت مکرّم شدّ رحال می‌شود و افواج نسآء و رجال ميدود و حين رجوع فخر و مباهات مينمايند. و روی سرور و بشارات ‌می‌گشايند که الحمد للّه رخ و جبين را بآن تراب مشکين و خاک عنبرين سوديم بصرمان منوّر شد و مشاممان معطّر گشت طوبی لنا طوبی لنا

و همچنين محلّ ولادت حضرت روح اللّه اسم اعظم عيسی ابن مريم که نامش بيت لحم است ملاحظه کنيد در زمان آن جان مقدّس قريه حقيری بود و ده بی‌ بنيان صغيری اسمی نداشت و نامی ميان دهات برنداشت. بظاهر خرابه زار بود و کاشانه بوم و جغد بدعذار مهدوم و مخروب بود و مذموم و محموم. چون محلّ ولادت آن روح مجرّد شد و موقع قدوم آن نور مجسّم ظلماتش انوار شد، سنگلاخش هموار، جذع يابسش نخل باسق گشت و حنظل تلخش شهد فائق، ريگ هامونش دُر و گهر گرديد. تراب زبونش عنبر تر، صحرای پر وحشتش مأمن عالميان شد و کوهسار پر دهشتش مقصد روحيان. چراغ افسرده اش بدر منير شد و گياه پژمرده‌اش تازه و عنبرين، هوايش مشکبيز شد و سحابش گهر ريز سجده گاه ملوک عظيم شد و خلوتگاه قدسيان درگاه ربّ رحيم.

حال ملاحظه نمائيد که آن قريه مبارکه در زمان آينده بچه قميص مخلّع گردد و بچه موهبتی مخصّص. قسم بجمال قدم روحی لعتبته الطّاهرة فدا که عند اولی البصائر و الأبصار مشهود و واضح است که در زمان استقبال چه خواهد شد. ملاحظه کنيد که حضرت روح اللّه در وقت عروج و صعود بملکوت اعلی و جبروت اسمی يازده نفر مؤمن و موقن بودند و بحسب نصوص انجيل آن نفوس بعد از صعود ثابت و مستقيم شدند.

و همچنين بشارت ظهور حضرت روح و خبر بعثت آن معدن نور در زمان خود آنحضرت از اين صفحات تجاوز ننمود و حال آنکه حين صعود جمال مبارک اسم اعظم روحی لترابه المقدّس فدا، احبّای الهی لا يعّد و يحصی در جميع اقطار دنيا منتشر و صيت طلوع آن شمس افق توحيد در جميع اقاليم مشتهر و نفحات قدس ملکوتش در جميع خطّه و ديار متضوّع و نسائم جانبخش حدائق تقديسش در اطراف و اکناف متکرّر و متتابع و انوار بزرگواريش در شرق و غرب ساطع. نه خطّه تازيان و روميان ماند و نه اقليم سند و هندوستان و نه کشور ترک و فارسيان و نه ملک فرنگ و افريک و امريک.

حال با وجود آنکه دوران و بعيدان حتّی بيگانگان قريب و نزديک شدند و بآتش محبّت اللّه برافروختند و چشم از عالم و عالميان بدوختند و هر حجاب و پرده‌ ئی را بسوختند، شما که قريب و نزديک بوديد آيا سزاوار است چون اهل مکّه مخمود باشيد و بشئون فانيه مشغول لا واللّه ابداً اين سزاوار نبوده و نيست. بلکه شما بايد شعله‌ تان از جميع بيشتر باشد و همّتتان بلند‌تر، بجوشيد و بکوشيد و بخروشيد تا در ظلّ عنايت و فيوضات ملکوت ابهی در اين جهان و جهان الهی سرور محبّان گرديد و مقتدای موقنان و البهاء عليکم ع ع


منابع