هو اللّه - ای آواره حقّ، از تسلّط خلق مجبور بر رحلت از گيلان بطهران گشتی و آواره و سرگردان شدی.

عبدالبهآء
نسخه اصل فارسی

هو اللّه

ای آواره حقّ، از تسلّط خلق مجبور بر رحلت از گيلان بطهران گشتی و آواره و سرگردان شدی. عبدالبهآء با چشمی اشکبار ذکر شهادت ابرار و مصيبت احرار در ليل و نهار مينمايد و آنی راحت و فراغت نجويد ولی اگر جميع مصائب را بغوائل و متاعب عبدالبهآء قياس خواهی حکم قطره و دريا دارد. بکت علی ضرّه و بلائه اهل الملأ الأعلی و ارتفع نحيب البکآء من اهل ملکوت الأبهی. از جمله بلاء بی‌ وفايان ناقضان که بظاهر نزد ياران اظهار ثبوت مينمايند و در باطن خفياً ترويج نقض ميکنند و تيشه بر بنيان الهی ميزنند و گمان دارند که عبدالبهآء غافل است و امر بر او مشتبه ميشود. مقصود ايقاظ آنجناب است که بيدار باشيد که شخصی در طهران هست که الان پنج شش سالست که خفياً با ناقضين راه دارد و ترويج نقض در سرّسرّ مينمايد و عبدالبهآء محض ستّاری سکوت ميکند که شايد متنبّه گردد و از اين جفا و خطا دست بردارد. او بر عکس توهّم اشتباه در حقّ عبدالبهآء مينمايد و آن شخص بعضی با آنجناب نيز مدارا ميکند و بهر وسيله و حکايت و روايت خفيّاً القاء شبهات آرزو دارد. ملتفت باشيد و چون رائحه نقض از او استشمام نموديد در کمال مهربانی نصيحت کنيد که ای بی‌ فکر حيف تو نباشد که چنين خود را در ورطه هلاک نقض بدون سبب اندازی و مغضوب جمال مبارک و مبغوض اهل حقّ نمائی. مرکز نقض را ملاحظه کن و عبرت گير که آن عزّت پايدار بچه ذلّتی مبدّل شد و گمان منما که عبدالبهآء بيش از اين تحمّل نمايد زيرا نفوس ديگر نيز در خطر افتند. لهذا تکليف او اينست که دست از ستّاری کشد مکر آنکه توبه نمائی و نادم شوی. باری آنجناب بسيار باو نصيحت نمائيد اگر نپذيرفت فسوف يأخذه اللّه اخذ عزيز مقتدر و هذا وعد غير مکذوب و عليک التّحيّة و الثّنآء ع ع


منابع
محتویات