ای ورقه موقنه، شاخ و برگ هر شجری برشحات سحاب تر و تازه گردد و سبز و خرّم شود امّا ورقات جنّت ابهی بفيض غمام کبريا طراوت و لطافت بیمنتهی يابد ابر بهاری و فيض نيسانی چنان در فيضانست که دشت گلگشت گشته و صحرا جنّت ابهی شده تا توانی بکوش که در نهايت نضارت روحانيّه و لطافت وجدانيّه و طراوت نورانيّه در عالم وجود و عرصه شهود جلوه نمائی و از نسيم حديقه ميثاق باهتزاز آئی و عليک التّحيّة و الثّنآء عع