ای امآء رحمن، در هر کوری از مطالع مقدّسه چند نسآء منجذبه از مرقد عالم طبيعت مبعوث شدند و در محشر روحانيّت عظيمه محشور جام سرشار صهبای هدايت را از يد ساقی عنايت نوشيدند و تأييدات الهيّه را از مظهر آثار قدرت ربّانيّه گرفتند. پس با نطقی فصيح و بيانی مليح و شوری يزدانی و شوقی رحمانی در قطب عالم منتشر گرديدند. پس ملاحظه فرمائيد که در عهد مظاهر شمس حقيقت چون چنين نسآئی مبعوث شدند حال که الحمدلله اين کور کور شمس حقيقت است و اين عهد عهد سلطان احديّت که ذرّات موجودات در شور و شوقند و سرور و ذوق. پس ورقات سدره بايد بشئونی و آثاری و اطواری و انجذابی و اشتعالی و بيانی و تبيانی و روحی و فتوحی و متن و شروحی مبعوث گردند که قوّت و نفوذ و آثار و انوار ايشان بر ورقات سائر دورها فائق آيد و اين مقام عالی و عزّت قديمه بسهولت ميسّر نگردد. شعله نار بايد که سبب اشتعال شود انوار ساطعه شايد که عالم روشن کند فيض ابر و باران لازم تا چمن و دمن سر سبز و خرّم گردد. ای امآء الرّحمن بکوشيد تا چون مردان در اين ميدان چوگانی زنيد و گوئی بربائيد قسم بجمال قدم که جنود ملکوت ابهی چنان تأييد نمايد که در مضمار عرفان صفدر و صف شکن گرديد و قوّت تأييد شما را برجال عالم غالب گرداند و اين فيض بثبوت و رسوخ بر عهد و پيمان حاصل گردد عع